39. جهاني بودن زبان قرآن

يكي از ويژگيهاي قرآن جهاني بودن زبان قرآن است.
در فهم معارف قرآن نه بهره‌مندي از فرهنگي خاص شرط است و نه تمدّن ويژه‌اي مانع است تا انسان‌ها با داشتن آن مدنيّتِ مخصوص از مفاهيم قرآني محروم باشند و يگانه زباني كه عامل هماهنگي جهان گسترده بشري است. زبانِ فطرت است كه فرهنگ عمومي و مشترك همه انسانها در همة اعصار است و هر انساني به آن آشنا و از آن بهره‌مند است و هيچ فردي نمي‌تواند بهانه بيگانگي آن را در سر بپروراند.
مراد از زبان قرآن لغت و ادبيات نيست؛ زيرا روشن است كه معارف قرآن كريم در چهرة لغت و ادبيات عربي بر انسانها نمودار گشته است و غير عرب‌زبانان قبل از فراگيري زبان و ادبيات عرب با لغت قرآن ناآشنايند مراد ما از زبان قرآن و مردمي بودن آن، سخن گفتن به فرهنگ مشترك مردم است. انسانها اگر چه در لغت و ادبيات از يكديگر بيگانه‌اند از فرهنگهاي قومي و اقليمي نيز با هم اشتراكي ندارند؛ امّا در فرهنگ انساني كه همان فرهنگ فطرت پايدار و تغييرناپذيرست با هم مشتركند و قرآن با همين فرهنگ با انسانها سخن مي‌گويد.[4] مخاطب آن فطرت انسان‌ها و رسالت آن شكوفا كردنِ آرمان‌هاي والاي انسانهاست.




40. زيبايي ظاهر و عمق معنا
آثار اُدباء و نويسندگان به دو دستة متمايز تقسيم مي‌شوند جمعي به زيبايي الفاظ اهميت مي‌دهند و در بند عمق معنا نيستند و گروهي به الفاظ توجهي ندارند و تمام قدرت خود را متوجّه عمق معاني مي‌كنند البته در ميان اهل قلم عده‌اي هم هستند كه به هر دو قسمت توجّه دارند. ولي بسيار محدود هستند.
امّا قرآن اين ويژگي بزرگ را دارد كه الفاظ آن در نهايت شيوايي و جمله بنديهاي آن در نهايت ظرافت و زيبايي و معاني نيز با رعايت تمام ريزه‌كاريها و دقايق مي‌باشند.
[1] . توبه، 100.
[2] . فاطر، 22 الي 19.
[3] . تفسير نمونه، ج 18، ص 234.
[4] . تفسير تسنيم، ج 1، ص 33 (آيت الله جوادي آملي)