شك اقسامي دارد كه به مناسبت دو تقسيم به طور اختصار ذكر مي‌شود: 1. شكاكيت به لحاظ علت به سه قسم تقسيم مي‌شود: الف) شك روانشناختي، در اين قسم از شك مزاج و طبيعت انسان به گونه‌اي است كه بدون هيچ دليلي و به طور وسواس گونه‌اي به هر چيز شك مي‌كند. ب) شكاكيت استدلالي؛ يعني شخص شكاك بر شك خود دليل دارد. ج) شكاكيت استفهامي؛ در اين قسم،‌ترديد انسان نه از روي مزاج و نه بر اساس استدلال،‌ بلكه شبهه‌اي او را به سمت و سوي شك مي‌كشاند مثل اين كه حضرتعالي اديان و مذاهب مختلف را ديده‌اي و سپس اين سؤال در ذهن‌تان مي‌آيد كه چرا دين اسلام را برگزيده‌ايم. 2. شكاكيت به لحاظ متعلق دو قسم است: الف. هستي‌شناسي؛ يعني انسان در اينكه چيزهايي وجود دارد شك مي‌كند مانند بسياري از شكاكان يونان باستان. ب. معرفت شناسي، يعني او هستي را قبول دارد و معتقد است كه دنيا پر از موجودات است و همه سراب نيستند، اما نمي‌داند كه علم و آگاهي كه او نسبت به اشيا دارد آيا اين آگاهي مطابق با واقع است و آيا حقانيت دين اسلام و مذهب شيعه واقعيت دارد؟[1]با توجه به انواع و اقسام شك مي‌توان گفت: ان‌شاء الله شك شما جنبه‌اي روان شناختي ندارد و شما انساني نيستيد كه بي‌جهت و بدون دليل به هر چيزي شك نمائيد. همين طور مي‌توان حدس زد كه شكاكيت‌تان برخواسته از دليل و برهان نيست. بلكه شكي است استفهامي، مي‌پرسيد تا بدانيد. همين شك و سپس پرسش كليد گنج دانش است، به طور قطع مي‌توان گفت حضرتعالي در هستي اشياء ترديد نداريد، فقط در درستي و مطابقت عقايدتان با واقع شك داريد، حال راه چاره چيست؟ چگونه مي‌توان اين شك را پلي قرار داد براي رسيدن به يقين؟ پاسخ اين است كه تنها چيزي كه براي شما گره ايجاد كرده. ترديد و شك شناخت‌شناسي است يعني نمي‌دانيد كه بينش‌ها و عقايدتان درست است يا نه؟ راه چاره اين نوع شك آسان است، ‌ما بايد در آغاز ببينيم كه ميزان تشخيص درست از نادرست چيست؟ من از شما مي‌پرسم آيا يك مسأله‌ي علمي و اعتقادي مي‌تواند هم درست باشد و هم نادرست؟ يا اينكه فقط، يا درست و يا نادرست، مثل اين كه هر چيزي كه در ذهن‌تان تصور نمائيد يا وجود دارد و يا وجود ندارد؛ خواهيد گفت: اين چه پرسش مضحكي است، مگر مي‌توانيد يك چيز هم درست باشد و هم نادرست، مگر مي‌شود الآن هم روز باشد و هم شب؟ روشن است كه اين مسأله شق سومي هم ندارد كه بگوييم: ‌نه درست است و نه نادرست، نه چيزي وجود داشته باشد، و نه وجود نداشته باشد. عقل انسان به وضوح و روشني آفتاب اين مطلب را درك مي‌كند. شما در اين پرسش و پاسخ با استفاده از بداهت عقلي و چيزهايي كه عقل آنها را بسيار واضح مي‌بيند، جواب گفتيد؛ پس ميزان تشخيص شناخت و عقايد صحيح از غيرصحيح درك واضح عقل است كه از آن به اولي‌ترين بديهيات ياد مي‌شود و آن اين است كه هستي و نيستي نه در يك جا جمع مي‌شود و نه ارتفاع و نبودن هر دو ممكن است. همانگونه كه صحت و عدم صحت يك عقيده نيز چنين است. حالا با حفظ اين معيار به پاسخ سؤال شما مي‌پردازيم و فرض را بر اين امر مي‌گذاريم كه خداوند را قبول داريد (و اگر قبول نداريد به كتاب زير مراجعه فرماييد[2])