این وبلاگ منتقل شد به آدرس زیر:
حضور و سخنرانی رهبر انقلاب در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی

حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی عصر امروز (چهارشنبه) در اجتماع عظیم زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی در رواق امام خمینی و صحنهای اطراف حرم، با اشاره به استحکام و نشاط انقلاب در چهلسالگی و خنثی شدن نقشهی شوم آمریکاییها برای منطقه، به تبیین چرایی، الزامات و راههای تحقق شعار سال یعنی حمایت از کالای ایرانی پرداختند و با تأکید بر «قابل حل بودن همهی مشکلات با نگاه به داخل» و نیز ضرورت توجه و بهکارگیری هرچه بیشتر جوانان در میدانهای مختلف از جمله عرصههای مدیریتی، افزودند: نسل جوان و پرافتخار این سرزمین، پرچم استقلال، عزت، عظمت و شرافت ایران را بلندتر از هر زمان دیگر به اهتزاز درخواهد آورد.
رهبر انقلاب اسلامی در ابتدای سخنان خود با تبریک حلول سال نو و عید نوروز به ملت ایران و همچنین تسلیت شهادت حضرت امام هادی علیهالسلام، ابراز امیدواری کردند همزمانی سال نو با شهادت آن حضرت، زمینهساز برخورداری بیش از پیش ملت ایران از هدایت الهی باشد.
دیوانه کیست؟

دیوانه کیست؟
يَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذينَ لا يَعْقِلُونَ (يونس: 100)
پليدى (كفر و گناه) را بر كسانى قرار مىدهد كه نمىانديشند.
در تیمارستانی به دیوانه ای گفتند: کاغذی بردار نام دیوانه گان بنویس! گفت نمی توانم: گفتند نوشتن بلد نیستی؟ گفت: چرا بلدم ولی دیوانه ها آنقدر زیاد هستند که نمی توانم نام همه آنها را بنویسم. گفتند: شما در اینجا چند نفر بیشتر نیستید. گفت: ما که اینجاییم دیوانه نیستیم, آنها که بیرون از اینجا هستند دیوانه اند. گفتند: پس چرا شما را اینجا آوردند؟ گفت: برای این که دیوانه ها ما را اذیت نکنند!
خب نظر تو چیست؟ این که گفتم جوک بود یا حقیقت؟ سؤالم احمقانه است؟ حتی پاسخ می دهی خب معلوم است جوک است.
شاید هم معلوم نباشد! لااقل قسمتی که می گوید: «آنها که بیرون از اینجا هستند دیوانه اند» شاید جوک نباشد! اصلا ملاک عاقل و دیوانه بودن چیست؟ بعضی ها در ظاهر عاقل هستند.
اگر کسی راضی شود در مقابل یک چند بسته پوفک, ماشینش را بدهد آیا عاقل است یا دیوانه؟ خب دیوانه است. حال اگر راضی شود در مقابل یک شکلات این کار را بکند چه؟ خب دیوانه تر است! در مقابل یک ریال چه؟ اصلا دیگه حرفش را نزن! هیچ دیوانه ای اینقدر دیوانه نیست که این کار را بکند!
جدا؟! هیچ دیوانه ای نیست که این کار را بکند؟! چرا هست خیلی ها این کار را می کنند, بدتر از آن را انجام می دهند!
نعمتهای بهشت چه تفاوتی با نعمتهای در دنیا دارند؟ فرض کن یک نفر همه عمر صد ساله اش را در بهترین جای زمین با بهترین امکانات زندگی کند و از طرفی یک نفر دیگر یک میلیارد سال در جایی هزاران بار بهتر زندگی کند. نفر در مقایسه با نفر دوم اصلا زندگی نکرده است. حالا اگر به نفر اول بگویند: این صد سال عمرت را در جایی معمولی زندگی کن و بقیه پولت را به نیازمندان بده آنوقت برو در جایی که نفر دوم زندگی می کند زندگی کن! حالا اگر نفر اول راضی به این کار نشود آیا دیونه تر از آن فردی نیست که ماشینش را به یک ریال می فروشد؟
همه آنها که برای زندگی بهتر در دنیا آخرتشان را می فروشند, دیوانه اند. اصلا اصل دیوانگی مال این افراد است.
ببین چقدر مردم بخاطر سود بیشتر دروغ می گویند! ببین بخاطر لجبازی چطور حق را ناحق می کنند! ببین چطور در بعضی گرانفروشی می کنند! ببین بعضی از زنها چطور حجاب اسلامی را رعایت نمی کنند و باعث انحراف جوانها می شوند! ببین بعضی بخاطر نمره بیشتر چگونه تقلب می کنند! آخر برای چی؟! برای چی آخرت خودشان را به دنیایی حقیر می فروشند؟! آیا این دیوانگی نیست؟! پس دیوانگی به چیست؟!
کارهای عاقلانه و حرفهای عاقلانه نشان عاقل بودن است و کارهای نابخردانه و حرفهای پوچ و بی معنی نشان عاقل نبودن است.
زندگی آدمهای دیوانه سراسر بدبختی است و پر از انواع آلودگی است. حالا آن دویانه بیچاره که در تیمارستان است و یا در کوچه و بازار مورد تمسخر دیگران است عقلی ندارد که از آن استفاده کند ولی خیلی ها که عقل دارند چر از آن استفاده نمی کنند؟! اینها که وضعشان بدتر است!
چهار خصوصیت قرآن

چهار خصوصیت قرآن
يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِي الصُّدُورِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ (يونس: 57)
اى مردم! اندرزى از سوى پروردگارتان براى شما آمده است؛ و درمانى براى آنچه در سينههاست؛ (درمانى براى دلهاى شما؛) و هدايت و رحمتى است براى مؤمنان!
خوشابحالت که مشغول مطالعه تفسیر قرآن هستی. تفسیری که برای تو نوجوان نوشته شده است. و خوشابحال من که این توفیق را خداوند به من داده است تا بتوانم درباره آیات قرآن چیزی بنویسم. . خوشابحال همه آنها که قدر قرآن, تنها کتاب آسمانی را می دانند.
درست است کتابهای آسمانی دیگری هم بوده است مثل تورات و انجیل ولی متأسفانه آنها دستکاری شده اند, چیزهایی از آنها حذف شده و چیزهایی در آنها اضافه شده است. یعنی «تحریف» شده اند.
این قرآن مثل یک اقیانوس می ماند. اقیانوس را اگر به صورت سطحی نگاه کنی متوجه چیزهایی که در اعماق آن وجود دارد نمی شوی. هرچند نگاه سطحی به اقیانوس هم لذت بخش و شگفت آور است. قرآن را خیلی ها به صورت سطحی قرائت می کنند و لذت هم می برند. ولی همانگونه که اقیانوس را خداوند خلق نکرده که فقط از آن لذت ببرند قرآن نیز تنها برای قشنگ خواندن آن و انجام مسابقات مختلف نازل نکرده است.
اقیانوس کشتیهای بزرک را بر پشت خود حمل می کند. و در اعماق خود بیش از نود درصد مخلوقات خداوند را جای داده است.
برای پی بردن به همه آنچه اقیانوسها در خود دارند باید در آنها غواصی کرد. در قرآن هم باید همچون یک غواص به جستجو پرداخت که هرچه این جستجو عمیقتر باشد شگفتهایی بیشتری را غواص می تواند شاهد باشد.
اولین مشکل همه انسانها این است که به دانسته های خودشان عمل نمی کنند. پند و موعظه می تواند این مشکل تا حدود زیادی حل کند. ولی موعظه ها غالبا به صورت درستی ارائه نمی شوند. بعضی وقتها موعظه کننده ها خودشان مشکل دارند یعنی یکی باید بیاید خودشان را موعظه کند. و همچنین موعظه هنرمندانه آنگونه که واقعا تأثیر بگذارد گفته نمی شود.
قرآن وقتی موعظه می کند با هنرمندی برتر این کار را اجام می دهد و آنهم از طرف خداوندی اینک ار صورت می گیرد که دارا و خالق و سرچشمه همه خوبیها و زیباییهاست.
شفای همه دردهای روحی, معضلات اجتماهی و درمان بسیاری از دردهای جسمی در قرآن وجود دارد. منتها دردها هرچه پیچیده تر باشد باشد برای یافتن درمان آن کاوشی بیشتر در قرآن نمود البته بسیاری از این کاوشها توسط دانشمندان صورت گرفته است.
انسانها فقط به درمان نیاز ندارند بلکه برای بالا بردن نیروی خود نیز نیازمند راهنمایی هستند. قرآن ما را آنچنان راهنمایی و هدایت می کند که بتوانیم تا بالاترین سکوها صعود کنیم.
رحمت خداوند مثل باران بر همه می بارد, مهم آن است که زمین پذیرای این باران باشد. تنها زمینهای حاصلخیز از باران سود می برند و قرآن انسان را آماده می سازد تا بیشتر رحمتهای خداوند را جذب کند.
آری قرآن, موعظه و شفاء و هدایت و رحمت است.
رمزی برای عاقبت بخیر شدن!
رمزی برای عاقبت بخیر شدن!

انسان در شرایط عادى و بدون داشتن مربى و راهنما، در قعر دره طبیعت و چاه تاریك غرائز سركش و جهل و نادانى باقى خواهد ماند و براى نجات از این دره و برآمدن از این چاه، نیاز به رشته و ریسمان محكمى دارد كه به آن چنگ بزند و بیرون آید.
این رشته محكم همان ارتباط با خدا از طریق قرآن و آورنده قرآن و جانشینان واقعى او مى باشد كه مردم را از سطوح پائین و پست بالا برده و به آسمان تكامل معنوى و مادى مى رسانند.
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ(آل عمران ـ 102)
اى كسانى كه ایمان آوردهاید از خدا آن گونه كه حق پروا كردن از اوست پروا كنید و زینهار جز مسلمان نمیرید.
پیام های آیه:
1ـ مومن، هر روز باید مرحلهى بالاترى را بپیماید. «آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ»
2ـ تقواى واقعى، در سایه ایمان به مبدأ و معاد است. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ»
3ـ تقوا، رمز حسن عاقبت است. «اتَّقُوا اللَّهَ»، «تَمُوتُنَّ»، «مُسْلِمُونَ»
4ـ ایمان آوردن كافى نیست، با ایمان ماندن لازم است. شروع كار خیلى مهم نیست، پایان كار مهمتر است. «لا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»
5ـ اسلام، نه تنها چگونه زیستن را به ما مى آموزد، بلكه چگونه مردن را نیز به ما آموزش مى دهد. «لا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»
6ـ انسان در سرنوشت و عاقبت خود نقش دارد. «لا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»
7ـ اسلام، هم به كیفیّت تقوا توجّه دارد و هم به تداوم آن تا پایان عمر. «حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»
وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ وَاذْكُرُواْ نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاء فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنتُمْ عَلَىَ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنْهَا كَذَلِكَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَكُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ (آل عمران ـ 103)
و همگى به ریسمان خدا چنگ زنید و پراكنده نشوید و نعمت خدا را بر خود یاد كنید آنگاه كه دشمنان [یكدیگر] بودید پس میان دل هاى شما الفت انداخت تا به لطف او برادران هم شدید و بر كنار پرتگاه آتش بودید كه شما را از آن رهانید این گونه خداوند نشانههاى خود را براى شما روشن مى كند باشد كه شما راه یابید.
دستانت را بگشا برای بیعت با خدا!
دستانت را بگشا برای بیعت با خدا!
ولایتِ امیرالمؤمنین (علیه السلام) در امتداد ولایت الله است و اطاعت از ایشان، دقیقاً مانند اطاعت از پیامبر صلی الله و علیه و آله و اطاعت از خدا واجب است. پس دست بیعت با علی بن ابیطالب (علیه السلام) که به معنای پیمان اطاعت از اوست، و رخداد مهم روز غدیر بود، یعنی دست بیعت با خدا و پیمان اطاعت خدا.
پیامبر رحمت (صلی الله علیه و آله) از همان ابتدای رسالت، وصی خود را معرفی کرده بود و بارها او را امیرالمؤمنین خوانده بود. پس غدیر تنها روز معارفه ی وصی نبود، روز محکم کردن پیمان بود یعنی روز بیعت بود.
اما در آن واقعه ی بزرگ با حضور هزاران شرکت کننده که شاید تا آن روز، اجتماع یک جای این تعداد از مسلمانان بی نظیر بود، دو اتفاق مهم صورت گرفت:
اول- مرور کاملی از چکیده ی اعتقادات اسلام که توسط فرستاده ی مستقیم خدا در خطبه ای غرّاء صورت گرفت.
دوم- امت اسلام که 23 سال تحت راهنمایی و ولایت پیامبر رحمت (صلی الله علیه و آله) بودند، با وصی او و هادی و حاکم بعدی خودشان (که خوب می شناختندش) پیمان محکمی بستند و دست بیعت دادند.
بیعت یعنی...
طبق آنچه که در تاریخ آمده است، "بیعت کردن" فرهنگ جدیدی نبود که اسلام آن را ابداع کرده باشد؛ بیعت کردن در جامعه ی حجاز ریشه داشت. مثلاً کسانی که در آغاز اسلام از مدینه (یثرب) به سراغ پیامبر صلوات الله علیه آمدند و با او در عقبه بیعت کردند، بیعت بر ایشان امری آشنا بود.
"بیعت کردن" فرهنگ جدیدی نبود که اسلام آن را ابداع کرده باشد؛ بیعت کردن در جامعه ی حجاز ریشه داشت. مثلاً کسانی که در آغاز اسلام از مدینه (یثرب) به سراغ پیامبر صلوات الله علیه آمدند و با او در عقبه بیعت کردند، بیعت بر ایشان امری آشنا بود
از ماست که بر ماست!

از ماست که بر ماست!
إِنَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئاً وَ لكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ (يونس: 44)
خداوند هيچ به مردم ستم نمىكند؛ ولى اين مردمند كه به خويشتن ستم مىكند!
خدا و ستم؟! واقعا بعضی ها فکر می کنند خداوند به آنها ظلم کرده است؟!
متأسفانه بله! وقتیها تحمل آدمها طاق می شود و دیگر نمی توانند مشکلاتشان را تحمل کنند با چشمان مهربان به آسمان نگاه نمی کنند و حتی سر خدا داد می کشند! جالب است که بعضی ها هم به اینها حق می دهند که اینکار را بکنند و می گویند: انسان باید با خداوند آنقدر راحت و صمیمی باشد که بتواند سر او داد هم بکشد!! شاید در بعضی از فیلمها هم دیده باشی که یکی با خشم داد می زند: خدا!
اینگار دیواری کوتاهتر از خدا نیست که هرجا کم می آورد به خدا نسبت می دهد و می گوید: «خواست خداست نمی شود کاری کرد!» هرجا موفقیتی کسب می کند به حساب خودش بگذارد با این که قضیه کاملا برعکس است!
خداوند در قرآن می فرماید: إِنَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّة (نساء: 40) خداوند به وزن ذره ای هم ستم نمی کند. َ لا يُظْلَمُونَ نَقيراً (نساء: 124) به اندازه نقیری هم مورد ستم قرار نمی گیرند. لا يُظْلَمُونَ فَتيلاً (اسراء: 71) باندازه فتیلی هم به آنها ظلم نمی شود.
ذره را می توانی در استوانه نوری که از پنجره ای به اطاق خانه می تابد ببینی. آنقدر سبک است که با اندک نسیمی این طرف و آنطرف می رود. و آنقدر کوچک است که جز در پرتو مستقیم خورشید دیده نمی شود.
نقیر به سوراخ کوچکی گفته می شود که در پشت هسته خرما قرار دارد.
فتیل به رشته باریکی گفته می شود که در وسط شکاف هسته خرما هست.
چرا خداوند اصرار دارد که هیچ ستم هرچند خیلی اندک از طرف او به بندگانش نمی رسد؟ چون خیلی از انسانها اصرار دارند که سهمی از ناکامیهای خود را به خداوند نسبت دهند.
انسانها دو دسته هستند: غالب انسانها آنچه سرشان می آید خودشان مقصر هستند. نمی توان گفت که مقدرات و تصمیمات خداوند این بوده است که به آنها ستم شود. عده ای کمی هم هستند که آنچه بر سرشان می آید بخاطر ستمی است که دیگران بر آنها بخاطر خوب بودنشان می کنند. در اینجا می توان گفت که تشکیلتی خداوند در دنیا تدارک دیده است و این که هر کسی آزاد باشد تا هر کار می خواهد بکند باعث این ستمها شده است.
حوادث نوع اول با بررسی درست عملکرد و حوادث گذشته و فهمیدن علت مشکلات و یافتن راهکارهای مناسب برای مقابله با آنها, می تواند انسان را موفق کند تا از مشکلاتش بکاهد. اما حوادث دسته دوم علتش مشخص است. علتش خوب بودن انسان است. معمولا برای خوب بودن باید هزینه داد. این هزینه ها را خداوند چندین برابر مزد می دهد و اصلا این نوع از مشکلات باعث اذیت روحی انسان نمی شود زیرا انسان با انتخاب خودش این مشلات را پذیرفته است.
آیات قرآن در زیارت غدیر
آیات قرآن در زیارت غدیر

نکته بسیار جالب در زیارت روز غدیر این است که در این زیارت تقریباً 23 آیه قرآن بیان شده است. این خودش یك پیامی دیگر برای ما دارد. كه حرفهایتان قرآنی باشد.
یك زیارتی برای امیر المۆمنین در روز غدیر است از امام نقل شده كه این زیارت را میشود هرروز خواند. در هر زمانی هم میشود خواند. لازم نیست در مقابل قبر باشیم. در هر زمان، در هر مكان، این زیارت قابل خواندن است.
آیات قرآن در زیارت روز غدیر
نکته بسیار جالب در زیارت روز غدیر این است که در این زیارت تقریباً 23 آیه قرآن بیان شده است. این خودش یك پیامی دیگر برای ما دارد. كه حرفهایتان قرآنی باشد.
زینب كبری علیهاالسلام در شام سخنرانی كرد، سخنرانیاش از قرآن موج میزند. فاطمه زهرا(سلام الله علیها) وقتی دید حق شوهرش را ندادند یك سخنرانی كرد، سخنرانیاش از قرآن موج میزند.
اگر قرار است در جایی سخنرانی داشته باشیم ، روی منبر صحبت کنیم، بیشتر حرف هایمان باید از قرآن باشد. آیهاش این است. «لِتُبَیِّنَ لِلنَّاس» (نحل/44) «لِتُبَیِّنَ لِلنَّاس» یعنی برای مردم بیان كن. چه چیزی را؟ «ما نُزِّل» آنچه را كه نازل شده برای مردم بگو.
این خیلی جالب است كه در این زیارتنامه بیست و چند تا آیهی قرآن است. حالا زیارتنامه را با هم بخوانیم.
گمانه زنی

گمانه زنی
إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْني مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً (يونس: 36)
گمان، هرگز انسان را از حقّ بىنياز نمىسازد (و به حق نمىرساند)!
همان بهتر وقتی به چیزی یقین نداری حرفی نزنی و نظری ندهی.
فلانی چه جور آدمی است؟ نمی دانم.
پاسخ این سؤال چه می شود؟ نمی دانم.
این آدرس را می دانی کجاست؟ نمی دانم.
این خبر را شنیدی؟ شنیدم ولی باور نمی کنم. چرا؟ چون شاید دروغ باشد. من از کسی شنیدم که به او اعتماد دارم. من هم اعتماد دارم ولی ممکن است اشتباه کرده باشد. اشتباه چیه؟ اشتباه چیزیه که خیلی آدمها مرتکبش می شوند و خودشان هم متوجه نیستند! بابا تو دیگه کی هستی؟! چرا اینقدر سخت باور می کنی؟
بله سخت باور!! سخت باوری هم خوب است هم بد است. اگر محتوای خبری که می شنویم چیز خوبی باشد, بهتر است زود باور کنیم, ولی اگر مضمون خبر چیز بدی باشد, مثلا بدی کسی را می گویند تا می شود نباید آن را باور کرد.
ذهن ما انسانها پر از خبرها و حرفهایی است که سند و مدرک درستی ندارد.
وقتی کاری را از کسی می بینی و یا حرفی از او می شنوی اگر او را دوست داشته باشی و به او اعتماد داشته باشی, درباره هرچه از او می بینی و می شنوی کاملا به نفع او قضاوت می کنی ولی اگر آن شخص را دوست نداشته باشی مخصوصا اگر از او بدت هم بیاید اصلا قضاوتت به نفع او نیست.
ما انسانها با ذهنمان زندگی می کنیم. یعنی قبل از این که ببینیم و بشنویم قضاوت می کنیم. بعد که دیدیم و شنیدیم می گوییم: «نگا کن ببین من راست می گفتم! نگا داره چکار می کنه و چی میگه!» و وقی تو به آنچه او نگاه می کند و می شنود دقت می کنی می بینی اینطور که او می گوید نیست! قضاوت تو درباره آن شخص چیز دیگری است.
ما هر خبری که می شنویم و یا هر قضیه ای که خودمان در آن قرار می گیرم ابتداء یا حدس و گمان نظری می دهیم ولی این حدس و گمان به ما یک خط فکری می دهد که بر اساس آن خط فکری از هرچه بعد از آن می بینیم و می شنویم, به عنوان مدرک برای شنیده ها و دیده هایمان استفاده می کنیم.
ما چه کنیم که اینقدر ذهنی زندگی نکنیم و واقعی باشیم و با واقعیتهای زندگی همراه باشیم؟
اصل را بر خوش گمانی بگذاریم. در باره قضاوتهایی که بدی شخصی را ثابت می کند خیلی وسواس داشته باشیم. البته در صورتی که بد بودن یک شخصی برایمان قطعی شد تا می توانیم از این قضاوت خود دست برنداریم مگر این که به خوب شدن او یقین کنیم.
فریبکار بودن و شیطانی بودن بعضی از آدمها اگر برای ما ثابت شده باشد مثل بعضی از اطرافیانمان و یا بعضیهای دیگر مثل دولت آمریکا و اسرائیل اگر آنها آمدند طوری حرف زدند که انگار دیگر با ما بد نیستند, مواظب باشیم که گولشان را نخوریم مگر این که آنقدر از آنها کار خوب ببینیم که نظرمان درباره آنها عوض شود.
خوش بحال آنان که ذهنشان آینه حقیقت است!
جایگاه اسرار آمیز آیه ولایت در قرآن
جایگاه اسرار آمیز آیه ولایت در قرآن

یکی از مطالب بحث برانگیز راجع به آیه غدیر این است که چرا در ظاهر بین این آیه و ما قبل و ما بعد آن ربطی احساس نمی شود؟!
«الْیَوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکمُ الإِسْلاَمَ دِینًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیم»(1)؛ امروز دین شما را به کمال رسانیدم و نعمت خودبر شما تمام کردم و اسلام را دین شما برگزیدم پس هر که در گرسنگی بی چاره ماند بی آنکه قصد گناه داشته باشد ، بداند که خدا آمرزنده و مهربان است .
چه آیه را راجع به قضیه غدیر بدانیم مثل تمامی شیعیان و بسیاری از برادران اهل تسنن (2) یا آن را به قضیه غدیر بی ربط بدانیم در هر صورت این سۆال پا بر جاست که چرا آیه به ماقبل و مابعد خود بی ربط است !؟
اساسا آیا لازم است آیات قرآن به قبل و بعد خود ، مانند کتابهای متعارف بشری ، مرتبط باشند ؟!
اگر لازم است آیا این ربط بین آیات برای افراد عادی قابل درک است؟!
مفسیرین تا چه اندازه به ارتباط آیات با یکدیگر توجه نموده اند؟!
آیا ممکن نیست هدف خداوند از گنجاندن این جملات در آیه 3 مائده جلب توجه به آنها باشد همانطور که ما انسانها اگر بخواهیم به جمله ای از جملاتمان توجه شود به آن جمله برجستگی خاصی می دهیم به عنوان مثال آن را با صدایی بلند تر از سایر جملات ادا می نماییم یا در نوشتار آن را پر رنگ تر یا با رنگ دیگری می نویسیم که با سایر متن تفاوتی ویژه داشته باشد ؟!
اگر احتمال دهیم ولو بطور ضعیف که این جملات برای جای دیگری از قرآنند ، برای کدام سوره اند ؟ آیا جای مناسب تری وجود دارد ؟!
آیا می توان ادعا نمود که ترتیب قرآن موجود ، هم ترتیب سور و هم ترتیب آیاتش از زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده است ؟!
پرده برداری از راز ترسی که پیامبر خدا نداشت!
پرده برداری از راز ترسی که پیامبر خدا نداشت!
مروری اجمالی بر واقعه غدیر خم و بررسی آیات مرتبط با این رخداد و توجه به لحن تهدید آمیز برخی از آنها، سوالی را به ذهن بسیاری از افراد متبادر می کند که مگر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله قصد سرپیچی از این فرمان را داشتند که با چنین لحنی مورد خطاب الهی قرار گرفتند؟ آیا ایشان از اتفاق ناگوار خاصی بیم داشتند که در دل دچار تردید شدند و سپس با لحن شدیدی مورد تهدید الهی قرار گرفتند که اگر این پیام را ابلاغ نکنی، رسالت بیست و سه ساله ات را تباه نموده ای؟ 1 در بخش اول مقاله سعی نمودیم با طرح یک نگاه کلی در مورد دغدغه انبیاء الهی به هنگام ابلاغ رسالت خود، به ارائه پاسخی روشن به این مساله بپردازیم. در این بخش نیز تلاش شده است با تطبیق آن نگاه کلی بر واقعه غدیر خم و مسئولیت سنگین شخص پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، پرده از زوایای دیگری از این رخداد برداریم.
همچنانکه گذشت، رسول اللَّه صلی الله علیه و آله خطرات محتملى را در تبلیغ این حكم پیش بینى مى كرد ولی مطمئنا آن خطر، خطر جانى براى شخص آن جناب نبود. در ایه شریفه 84 سوره نساء،2 دستور فوق العاده اى به پیامبر صلى اللّه علیه و آله داده شده است. طبق این آیه، ایشان موظف بود به تنهائى در برابر دشمن بایستد، حتى اگر هیچكس همراه او گام به میدان نگذارد! فرار از میدان جنگ كه از گناهان كبیره است، از نظر فقهی برای افراد عادی حد و حدودی دارد. حدّ آن در آغاز، مقاومت یك رزمنده در برابر ده نفر بود سپس خداوند تخفیفی نسبت به این حکم قائل شد و حدّ آن را مقاومت یك رزمنده در برابر دو نفر قرار داد، 3 ولی فرار از میدان جنگ برای رسول اكرم صلّی الله علیه و آله حرام بود و هیچ حدّ و مرزی نداشت؛ یعنی هرگز پیغمبر صلی الله علیه و آله مأذون نبود میدان كارزار را ترك و فرار كند، گرچه همه مردم روی زمین دشمن او باشند و علیه او در مصاف شركت كنند.
علاوه بر اینکه سنّت و سیرت قطعی آن حضرت هم این بود كه از احدی هراس نداشت تا بخواهد صحنه و میدان را ترك نماید. امیرالمومنین علیه السلام در توصیف شجاعت رسول اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: هنگامی که جنگ به اوج خود می رسید و شعله های نبرد برافروخته می شد، ما به رسول خدا پناه می بردیم و هیچ کس از ما مسلمانان به دشمن نزدیکتر از آن حضرت نبود.
ستم بر خود

ستم بر خود
يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّما بَغْيُكُمْ عَلى أَنْفُسِكُمْ (يونس: 23)
ای مردم! ستم شما به ضرر خود شماست!
کسی را دیدم که شاخه ای را روی نشسته بود می برید!! چاهی را که خودش کنده بود درونش پرید!! و جام زهی را که برای دیگری دست کرده بود خودش نوشید!! و بر سرش می کوبید و خیال می کرد بر سر دیگری را می کوبد و خوشحال بود!!
کسی را دیدم که به خودش ناسزا می گفت و خیال می کرد به دیگری فحش می دهد او هم خوشحال بود!!
کسی را دیدم و باز کسی دیگری دیدم و باز و باز تا این که طاقتم سر آمد از خداوند خواستم چشم برزخیم را کور کند چون دیگر نمی توانستم زندگی کنم.
حالا می بینم که کسی شاخه زیر پای دیگری را می برد و کسی را در چاه می اندازد و جام زهر به کسی می خوراند و بر سد دیگری می کوبد و فحشش می دهد!
چقدر زیبا می شد همه می فهمیدن این حقیقت را که «آنچه ستم به دیگران کنی, به خودت ستم کرده ای!»
چگونه می شود که ستم به دیگران ستم به خود است؟ مثلا کسی که دیگران آزار می دهد و یا مال آنها را می دزدد و یا شخصی را مورد ضرب و شتم قرار می دهد و یا حتی او را به قتل می رساند. و یا از دادن حق دیگران خود داری می کند و همچنین ظلم های دیگر ... آیا همه اینها ظلم به خود است؟
هر ظالمی که ستمی در حق دیگری می کند به راستی چرا این کار را می کند؟ برای این که در دنیا لذتی بیشتر ببرد یا به طرف مقابل بگوید من زورم از تو بیشتر است و یا برای این که بیشتر زندگی کند.
ظالم با ستمی که می کند نه تنها به هدفش نمی رسد که بیشتر از هدفش دور می شود این همان ستمی است که با ستم به دیگرن به خودش روا داشته است.
کسی که دیگران را آزار می دهد یقینا در زمانی دیگر خودش نیز آزار خواهد دید. کسی که لذت خود را در اذیت نمودن دیگران می بیند, روزی کسی هم یافت خواهد شد که لذتش را در اذیت نمودن او ببیند. کسی که برای زنده بودن بیشتر عمر کسی را کوتاه می کند, از عمر بیشتری که می کند جز زجر و زحمت چیزی عائدش نمی شود.
خلاصه این که ستم به دیگران آغازی است برای این که دیگران بیشترین ستم ها را در حق او روا دارند. و خود ستمگر باعث این ستمها شده است پس خودش به خودش ظلم نموده است.
این مربوط به عواقب ستمگری در دنیا است و اما اصل عقوبت ظلم در آخرت است. فرد با ظلم و تعدی و از بین بردن حقوق دیگران جایگاهی را که در بهشت دارد از دست داده و جایگاهی در دوزخ برای خودش مهیا می کند. آیا این ستم به خود نیست؟ جسمی که می توانست در بهشت بهترین آسایشها و آرامشها را داشته باشد, اینک باید بسوزد و بسوزد و بسوزد.
خدایا آنچه از ظلم و ستم از ما سرزده بر ما ببخش و توفیقمان ده تا از مظلومین حلالیت بطلبیم. خدایا قلبشان را از ما راضی گردان!
پیامبر اسلام

پیامبر اسلام
لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَريصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنينَ رَؤُفٌ رَحيمٌ (توبة: 128)
به يقين، رسولى از خود شما بسويتان آمد كه رنجهاى شما بر او سخت است؛ و اصرار بر هدايت شما دارد؛ و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است!
پیامبر اسلام نازنین ترین آدم روی زمین است. تنها ماه آسمان همه بشر است. تنها درختی است که همه نوع میوه از همه صفتهای خوب را می توان روی شاخه هایش را دید.
پیامبر اسلام چهار خصوصیت عمده دارد:
اول این که «من انفسکم» از خودتان است. از خودمان است. خودی است, خودمونی است. از تولد و نوزادی و کودکی و نوجوانی و جوانی و میانسالی اش و بعد پیری و مرگش همه بخوبی مطلع هستید. از آن طرف دنیا نیامده است. در میان خود شما زندگی کرده است و بدیها و خوبیهای شما را دیده است. و شما جز خوبی از او ندیده اید.
دوم این که «عزیر علیه ما عنتم» رنج شما, رنج اوست! زحمت شما زحمت اوست! آنچه شما را به رنج و زحمت بیاندازد انگار او را به رنج و زحمت انداخته است! اگر انواع خرافات زندگی شما اینقدر پر مصیبت ساخته و یا انواع جنگها آسایشی برای شما نگذاشته و یا شرک و بت پرستی و دوری نمودن از دستورات پیامبران شما را از هرگونه رشدی بازنگه داشته و یا تسلط ربا خوران یهودی اقتصاد شما را فلج نموده اینها همه پیامبر را به شدت آزرده می سازد و به فکر چاره ای وامی دارد.
سوم این که: «حریص علیکم» برای ایمان آوردن شما حرص می زند. حرصش پسندیده است چون نمی خواهد خودش نفعی ببرد, می خواهد شما سودی ببرید. او به شدت دنبال این است که یک نفر هم عاقبتش دوزخ نباشد و همه به بهشت بروند گرچه خودش می داند که بسیاری از انسانها از اختیاری که خدا به آنها داده سوء استفاده می کنند و لذتهای زودگذر دنیا را بر سعادت ابدی ترجیح می دهند و جای خویش را در بهشت به دیگران تحویل می دهند ولی با این همه همه تلاشش را می کند که زندگی شما را در دنیا و آخرت بهشتی سازد.
چهارم این که «بالمؤمنین رؤف رحیم» با این که نسبت به همه انسانها به شدت احساس مسؤولیت می کند و خواهان رشد آنهاست ولی اصل دلسوزی و مهربانی و رحمتش اختصاص به مؤمنین دارد. به کسانی که گوش به سخنانش دادند و او را باور نمودند و دروغگویش نپنداشتد و نسبت جاودگر به او ندادند و قرآنش را یک دفتر شعر ندانستند و در لحظه های مختلف با فدا نمودن و جان و مالشان دین او را یاری کردند.
بهترین صفت هر کسی که ریاست عده ای را به عهده دارد این است که مدام به فکر رشد و آسایش آنها باشد. چنانچه خداوند آمدن این چنین شخصی را به مردم این جهان مژده می دهد.
و خدای ما آنقدر مهربان است که بهترین ها را برای راهنمایی ما می فرستد! خدای ما همه بهترین ها را به ما اختصاص داده است! خدایا آنقدر دوست دارم که گاهی احساس می کنم سینه ام تنگ شده است و اشکم با بغض می خواهد بیرون بجهد.
قرضی که ادای آن ضمانت شده است
قرضی که ادای آن ضمانت شده است
یکی از سنت های سفارش شده در روز غدیر، پذیرایی کردن از مؤمنین و اطعام دادن به آنهاست.
اطعام یعنی خوراک دادن و تغذیه کردن. این واژه فراگیرتر از تفطیر یا افطاری دادن است. (چرا که یکی از نام های روز غدیر: «یوم تفطیر صائمین» می باشد که به ثواب افطاری دادناشاره می کند.
زهرا اجلال/کارشناس ارشد علوم قرآن و حدیث

تفطیر روزه داران را فرا می گیرد، لیکن اطعام پذیرایی و تغذیه است چه روزه دار باشند و چه نباشند.
امام صادق علیه السلام یکی از وظایف عید غدیر را چنین فرمودند: «و اطعام اخواتک» و برادرانت را اطعام بده. (اقبال/ ص 475)
امام رضا علیه السلام می فرمایند: «و من اطعم مومناً کان کمن اطعم جمیع الانبیاء و الصدیقین» (همان/ص 465)
کسی که مؤمنی را (روز غدیر) اطعام دهد، مثل کسی است که همه پیامبران و صدیقان را اطعام داده باشد.
خداوند در سوره انسان (دهر) به سیره و سنت اهل بیت (علیهم السلام) به موضوع اطعام اشاره می كند و بیان می دارد كه آن حضرات برای خشنودی خدا به مسكین و یتیم و اسیر كافر اطعام كرده و از غذای خویش گذشته و به سیر كردن آنان پرداختند. (انسان آیات 5 تا 8)
آن چه در اطعام آنان مورد توجه قرآن قرار گرفته آن است كه اهل بیت (علیهم السلام) نه برای پاداش و یا تعریف و تمجید و امور دیگر بلكه تنها برای رضا و خشنودی خدا از غذایی كه مورد نیاز خود آنان بوده گذشته و آن را به افراد نیازمندی كه در میان آن كافر اسیری نیز بوده است داده اند.
پای درس معلم مکتب
پای درس معلم مکتب

مردى از امام صادق علیه السلام اندرزى درخواست نمود! آن حضرت به او فرمودند:
1) اگر خداى تعالى روزى را به عهده گرفته است غصه خوردنت براى چیست؟!
2) اگر روزى تقسیم شده است، حرص و آز براى چیست؟
3) و اگر سنجش (در قیامت) حق است، پس ثروت اندوزى براى چیست؟!
4) و اگر عوض دادن خداى تعالى حق است، پس بخل ورزیدن براى چیست؟!
5) و اگر كیفر الهى آتش دوزخ است، پس گناه براى چیست؟!
6) و اگر مرگ حق است، پس شادمانى براى چیست؟!
7) و اگر (كارنامه) اعمال بر خدا عرضه مىشود، پس فریب براى چیست؟!
8) ) و اگر گذر كردن بر صراط حق است، پس خودپسندى براى چیست؟!
9) و اگر تمام چیزها به قضا و قدر است، پس اندوه براى چیست؟!
10) و اگر دنیا ناپایدار است، پس اعتماد و آرامش به آن براى چیست؟!
ابوالفضل صالح صدر
این وبلاگ جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی وترویج آن ایجاد گردیده است امید است که بتوانیم گامهای موثر در جهت اعتلاء فرهنگ قرآنی برداریم لذا از تمامی شما عزیزان استدعا دارم مرا دراین حرکت خداپسندانه مساعدت ویاری نمایید متشکرم.