چرا علی(علیه‌السلام) سکوت کرد؟


 

یكى از مهمترین شبهاتى كه وهابی‌ها با تحریك احساسات مردم، به منظور انكار قضیه هجوم عمر بن خطاب و كتك زدن فاطمه زهرا سلام الله علیها مطرح مى‌كنند، این است كه چرا امیرمؤمنان علیه السلام از همسرش دفاع نكرد؟ مگر نه این كه او اسد الله الغالب و شجاع‌ترین فرد زمان خود بود و ...


حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)

عالمان شیعه در طول تاریخ از این شبهه‌ پاسخ‌هاى گوناگونى داده‌اند كه به اختصار به چند نكته بسنده مى‌كنیم.

عكس العمل تند حضرت در برابر عمر بن خطاب

امیرمؤمنان علیه السلام در مرحله اول و زمانى كه آن‌ها قصد تعرض به همسرش را داشتند، از خود واكنش نشان داد و با عمر برخورد كرد، او را بر زمین زد، با مشت به صورت و گردن او كوبید؛ اما از آن جایى كه مأمور به صبر بود از ادامه مخاصمه منصرف و طبق فرمان رسول خدا صلى الله علیه وآله صبر پیشه كرد. در حقیقت با این كار مى‌خواست به آن‌ها بفهماند كه اگر مأمور به شكیبائى نبودم و فرمان خدا غیر از این بود، كسى جرأت نمى‌كرد كه این فكر را حتى از مخیله‌اش بگذراند؛ اما آن حضرت مثل همیشه تابع فرمان‌هاى الهى بوده است.

یکی از منابع طراز اول تاریخی که از نظر زمان تالیف، نزدیک‌ترین اثر تاریخی نسبت به صدر اسلام، به شمار می رود کتاب سلیمان بن قیس(متوفی 80 هجری) است.

وی در این اثر ارزشمند تاریخی و روایی در این باره مى‌نویسد:

وَدَعَا عُمَرُ بِالنَّارِ فَأَضْرَمَهَا فِی الْبَابِ ثُمَّ دَفَعَهُ فَدَخَلَ فَاسْتَقْبَلَتْهُ فَاطِمَةُ علیه السلام وَصَاحَتْ یَا أَبَتَاهْ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَرَفَعَ عُمَرُ السَّیْفَ وَهُوَ فِی غِمْدِهِ فَوَجَأَ بِهِ جَنْبَهَا فَصَرَخَتْ یَا أَبَتَاهْ فَرَفَعَ السَّوْطَ فَضَرَبَ بِهِ ذِرَاعَهَا فَنَادَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ لَبِئْسَ مَا خَلَّفَكَ أَبُو بَكْرٍ وَعُمَرُ.

فَوَثَبَ عَلِیٌّ (علیه السلام) فَأَخَذَ بِتَلابِیبِهِ ثُمَّ نَتَرَهُ فَصَرَعَهُ وَوَجَأَ أَنْفَهُ وَرَقَبَتَهُ وَهَمَّ بِقَتْلِهِ فَذَكَرَ قَوْلَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) وَمَا أَوْصَاهُ بِهِ فَقَالَ وَالَّذِی كَرَّمَ مُحَمَّداً بِالنُّبُوَّةِ یَا ابْنَ صُهَاكَ لَوْ لا كِتابٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ وَعَهْدٌ عَهِدَهُ إِلَیَّ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) لَعَلِمْتَ أَنَّكَ لا تَدْخُلُ بَیْتِی.

عمر آتش طلبید و آن را بر در خانه شعله‏ور ساخت و سپس در را فشار داد و باز كرد و داخل شد! حضرت زهرا علیها السّلام به طرف عمر آمد و فریاد زد: یا ابتاه، یا رسول اللَّه! عمر شمشیر را در حالى كه در غلافش بود بلند كرد و بر پهلوى فاطمه زد. آن حضرت ناله كرد: یا ابتاه! عمر تازیانه را بلند كرد و بر بازوى حضرت زد. آن حضرت صدا زد:

یا رسول اللَّه، ابوبكر و عمر با بازماندگانت چه بد رفتار مى‌كنند»!

امام علی علیه السّلام ناگهان از جا برخاست و گریبان عمر را گرفت و او را به شدت كشید و بر زمین زد و بر بینى و گردنش كوبید و خواست او را بكشد؛ ولى به یاد سخن پیامبر صلى الله علیه وآله و وصیتى كه به او كرده بود افتاد، فرمود: اى پسر صُهاك! قسم به آنكه محمّد را به پیامبرى مبعوث نمود، اگر مقدرّات الهى و عهدى كه پیامبر با من بسته است، نبود، مى‏دانستى كه تو نمى‏توانى به خانه من داخل شوى»(1)

ادامه نوشته

چرا علی(علیه‌السلام) سکوت کرد؟

 

چرا علی(علیه‌السلام) سکوت کرد؟


یكى از مهمترین شبهاتى كه وهابی‌ها با تحریك احساسات مردم، به منظور انكار قضیه هجوم عمر بن خطاب و كتك زدن فاطمه زهرا سلام الله علیها مطرح مى‌كنند، این است كه چرا امیرمؤمنان علیه السلام از همسرش دفاع نكرد؟ مگر نه این كه او اسد الله الغالب و شجاع‌ترین فرد زمان خود بود و ...


حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)

عالمان شیعه در طول تاریخ از این شبهه‌ پاسخ‌هاى گوناگونى داده‌اند كه به اختصار به چند نكته بسنده مى‌كنیم.

عكس العمل تند حضرت در برابر عمر بن خطاب

امیرمؤمنان علیه السلام در مرحله اول و زمانى كه آن‌ها قصد تعرض به همسرش را داشتند، از خود واكنش نشان داد و با عمر برخورد كرد، او را بر زمین زد، با مشت به صورت و گردن او كوبید؛ اما از آن جایى كه مأمور به صبر بود از ادامه مخاصمه منصرف و طبق فرمان رسول خدا صلى الله علیه وآله صبر پیشه كرد. در حقیقت با این كار مى‌خواست به آن‌ها بفهماند كه اگر مأمور به شكیبائى نبودم و فرمان خدا غیر از این بود، كسى جرأت نمى‌كرد كه این فكر را حتى از مخیله‌اش بگذراند؛ اما آن حضرت مثل همیشه تابع فرمان‌هاى الهى بوده است.

یکی از منابع طراز اول تاریخی که از نظر زمان تالیف، نزدیک‌ترین اثر تاریخی نسبت به صدر اسلام، به شمار می رود کتاب سلیمان بن قیس(متوفی 80 هجری) است.

وی در این اثر ارزشمند تاریخی و روایی در این باره مى‌نویسد:

وَدَعَا عُمَرُ بِالنَّارِ فَأَضْرَمَهَا فِی الْبَابِ ثُمَّ دَفَعَهُ فَدَخَلَ فَاسْتَقْبَلَتْهُ فَاطِمَةُ علیه السلام وَصَاحَتْ یَا أَبَتَاهْ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَرَفَعَ عُمَرُ السَّیْفَ وَهُوَ فِی غِمْدِهِ فَوَجَأَ بِهِ جَنْبَهَا فَصَرَخَتْ یَا أَبَتَاهْ فَرَفَعَ السَّوْطَ فَضَرَبَ بِهِ ذِرَاعَهَا فَنَادَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ لَبِئْسَ مَا خَلَّفَكَ أَبُو بَكْرٍ وَعُمَرُ.

فَوَثَبَ عَلِیٌّ (علیه السلام) فَأَخَذَ بِتَلابِیبِهِ ثُمَّ نَتَرَهُ فَصَرَعَهُ وَوَجَأَ أَنْفَهُ وَرَقَبَتَهُ وَهَمَّ بِقَتْلِهِ فَذَكَرَ قَوْلَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) وَمَا أَوْصَاهُ بِهِ فَقَالَ وَالَّذِی كَرَّمَ مُحَمَّداً بِالنُّبُوَّةِ یَا ابْنَ صُهَاكَ لَوْ لا كِتابٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ وَعَهْدٌ عَهِدَهُ إِلَیَّ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) لَعَلِمْتَ أَنَّكَ لا تَدْخُلُ بَیْتِی.

عمر آتش طلبید و آن را بر در خانه شعله‏ور ساخت و سپس در را فشار داد و باز كرد و داخل شد! حضرت زهرا علیها السّلام به طرف عمر آمد و فریاد زد: یا ابتاه، یا رسول اللَّه! عمر شمشیر را در حالى كه در غلافش بود بلند كرد و بر پهلوى فاطمه زد. آن حضرت ناله كرد: یا ابتاه! عمر تازیانه را بلند كرد و بر بازوى حضرت زد. آن حضرت صدا زد:

یا رسول اللَّه، ابوبكر و عمر با بازماندگانت چه بد رفتار مى‌كنند»!

امام علی علیه السّلام ناگهان از جا برخاست و گریبان عمر را گرفت و او را به شدت كشید و بر زمین زد و بر بینى و گردنش كوبید و خواست او را بكشد؛ ولى به یاد سخن پیامبر صلى الله علیه وآله و وصیتى كه به او كرده بود افتاد، فرمود: اى پسر صُهاك! قسم به آنكه محمّد را به پیامبرى مبعوث نمود، اگر مقدرّات الهى و عهدى كه پیامبر با من بسته است، نبود، مى‏دانستى كه تو نمى‏توانى به خانه من داخل شوى»(1)

ادامه نوشته

دشمن شناسی از دیدگاه امیر مؤمنان(علیه‌السلام)

دشمن شناسی از دیدگاه امیر مؤمنان(علیه‌السلام)


از اساسى‏ترین شرایط موفقیت در تمامى عرصه‏ها، شناخت دشمن است. در عرصه طبیعى، آدمى تا آن جا كه دشمن را بشناسد و در دفع آن‏ بكوشد به موفقیت دست‏یافته است، ولى همین انسان ضربه‏هاى‏فراوانى از دشمن ناشناخته خود خورده است.
دشمن

از مباحث مهم در سیره امام على(علیه‌السلام)، رفتار حضرت با دشمنان است.این بحث، به دشمن‏شناسى  و نیز شیوه درست‏ برخورد با دشمن مى ‏پردازد.جا دارد که سؤال شود؛دشمنان حضرت چه کسانی بودند؟

 امام على(علیه‌السلام) با دشمنانى مواجه بود كه پیامبر(صلی الله علیه و آله)با این نوع دشمن مواجه نبود. پیامبر با كسانى مقابله كرد كه با گفتار و رفتار خود زنده باد بت!! مى‏گفتند اما امام على(علیه‌السلام) با كسانى رو به رو بود كه سابقه‏درخشانى در خدمت‏به اسلام داشتند!اهل عبادت و قرآن و شب‏زنده‏دارى بودند  با این همه از روح مكتب بى‏خبر بوده و همین‏امور، زمینه‏ساز مقابله آنان با حكومت عدالت‏گستر مولا على(علیه‌السلام)شد. امام على(علیه‌السلام) در حقیقت‏با نفاق پنهان مواجه بود و پرواضح است‏كه برخورد با این دشمن به مراتب سخت‏تر از برخورد با كفر آشكاراست. بر این اساس ؛ امام على(علیه‌السلام) برخورد با دشمنانى این‏چنین را از مفاخر خود برمى‏شمرد و می فرمود: « ایها الناس فانى فقات عین‏الفتنه و لم یكن لیجترى‏ء علیها احد غیرى بعد ان ماج غیهبها واشتد كلبها» [1] مردم!! این من بودم كه چشم فتنه را درآوردم و كسى‏جز من جرأت بر آن نداشت‏بعد از آن كه امواج فتنه همه جا گسترده بود و هارى آن فزونى یافته بود.»

حكومت ‏-حدودا- پنج‏ساله امیر مؤمنان على(علیه‌السلام) با سه جریان مخالف مواجه بود:

 1-  جاه‏طلبان و مقام‏پرستانی  كه در خط مقدم بیعت‏كنندگان بامولا على(علیه‌السلام) بودند و امید آن داشتند كه از این راه بتوانند به‏دنیایى آباد و مقام و ریاستى كه در پى آن بودند برسند، اما پس‏از آن كه امام على(علیه‌السلام) به حكومت رسید و ارزش‏هاى الهى را به جاى‏ارزش‏هاى پوسیده جاهلى نهاد، از حكومت‏حضرتش مأیوس شده و شروع‏به مخالفت‏با آن نموده و علیه حكومت اسلامى امام على(علیه‌السلام) شورش‏كردند. نام این گروه در تاریخ اسلام «ناكثین‏» یا همان پیمان‏شكنان‏مى‏باشد.

2-  ظالمانى كه از حكومت پیشین بهره‏ مند شده و دزدى‏ و غارت‏گرى‏ مى‏نمودند و از این راه اموال فراوانى به دست آورده ‏بودند و اینک  با سر كار آمدن حكومت عدل پرور علی (علیه‌السلام) مجالی برای  غارت‏گرى‏ و فساد نمی ماند و از طرفی دیگر  به شدت با ستم آنان مبارزه می شد. که این گروه در تاریخ‏اسلام به« قاسطین‏»معروفند. «قسط‏» هم به معناى عدالت و هم به‏معناى ظلم و عدول از حق آمده است. راغب در مفردات مى‏گوید:«قسط به معنى سهم و نصیب است و هرگاه سهم و نصیب دیگرى گرفته ‏شود باز به آن  قسط گفته مى‏شود که مصداق بارز ظلم است.

ادامه نوشته

آیه‌ای که امام حسین (علیه‌السلام) هنگام خروج از مدینه تلاوت کرد

آیه‌ای که امام حسین (علیه‌السلام) هنگام خروج از مدینه تلاوت کرد


رابطه تنگاتنگ و به هم تنیده قرآن کریم و اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) آن قدر عمیق و ریشه دار است که قلم و بیان از عهده ترسیم آن برنمی آیند.

حدیث مشهور و متواتر ثقلین این حقیقت را به طور کامل روشن می سازد; زیرا رسول اکرم ـ ارواحنافداه ـ در آن حدیث شریف فرموده اند: «من می روم و دو متاع سنگین، گران بها و ارزشمند در میان شما می گذارم: یکی کتاب خدا، قرآن کریم و دیگری عترت اهل بیت من ، و این دو هرگز از هم جدا نمی شوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.


کربلا

در میان امامان معصوم و حجت های بالغه الهی، پیشوای عزّت و آزادی و رهبر جهاد و شهادت و فداکاری، حضرت سیّدالشهدا، حسین بن علی (علیه السلام) امتیازی ویژه دارد!

پیوند امام حسین با قرآن کریم، فوق العاده ریشه دار است; چنان که عبارات زیارتنامه های آن حضرت و غیر آن، به روشنی گویای این حقیقت انکارناپذیر است.

در زیارت آن حضرت در عید فطر و قربان می خوانیم:

«اشهد انّک التّالى لکتاب الله; من شهادت مى دهم که تو[اى امام حسین] تلاوت کننده کتاب خداوند بودى.»

و در زیارت آن حضرت در شب قدر می خوانیم:

«اشهد انّک قد اقمت الصلوة ... و تلوت الکتاب حق تلاوته; شهادت مى دهم که تو [اى حسین بن على] نماز را به پا داشتى... و قرآن را بدان گونه که شایستگى تلاوت داشت تلاوت فرمودى.»

و در بعضی از زیارت های آن سیّد ابرار و امام احرار و آزادگان ـ مانند همان زیارت عید فطر و قربان ـ می خوانیم:

«السلام علیک یا شریک القرآن; سلام بر تو [اى حسین] اى که شریک و همتاى قرآنى.»

ادامه نوشته

صلح امام حسن(علیه‌السلام) ضامن بقای اسلام

 

زندگی سراسر افتخار امام مجتبی(علیه‌السلام) جلوه‏های زیبا و پرشكوهی داشت. او در روز پانزدهم رمضان سال سوم هجری پا به عرصه وجود گذاشت. هفت‏سال در دامن پرفیض رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) از چشمه‏های زلال نبوت بهره برد. وحی الهی فكر و اندیشه او را شكل داد و اعماق جانش را جهت‏بهره دهی به اسلام و مسلمانان آماده ساخت. سپس سی‏سال حوادث تلخ و شیرین بعد از رحلت پیامبر وی را از تجربه‏های گران بهره‏مند ساخت. در سال چهلم هجرت، هدایت كشتی اسلام، در سخت‏ترین موقعیت، به عهده او گذاشته شد. آن امام معصوم(علیه‌السلام) با كمترین آسیب و تلفات امت اسلامی را رهبری كرد، توطئه‏های بزرگ و خطرناك بنی‏امیه را نقش بر آب ساخت، مانع نابودی اسلام و برنامه‏های حیات بخش آن شد و پیش بینی پیامبر خدا(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) را تحقق بخشید. بر خورد زیبای امام حسن(علیه‌السلام) در قصه صلح افتخار بزرگی در تاریخ اسلامی بر جای گذاشت. نویسندگان و تحلیل گران بسیاری به آن پرداخته و ابعاد گوناگون آن را بررسی كرده‏اند. گروهی همانند شیخ راضی آل یاسین(ره) كتابی در 374 صفحه تدوین كرده، آن را «صلح الحسن‏» نامیده‏اند و جمعی نیز در صفحات بیشتر یا كمتر به ترسیم تلاشهای این سرور جوانان بهشت پرداختند.

 

 

 

ادامه نوشته

تیرباران تابوت امام حسن(علیه‌السلام


امام حسن(ع)

یکی از جنایات هولناک معاویه در طول حکومت خود، به شهادت رساندن ریحانه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) امام حسن مجتبی(علیه‌السلام) بود و ردّپای این جنایت هولناک در تاریخ، بطور آشکار دیده می‌شود، جنایت بدین صورت شکل گرفت که معاویه ضمن توطئه‌ای خائنانه و با بهره‌گیری از عنصر فاسدی چون دختر اشعث بن قیس(همسر آن حضرت) او را مسموم و به شهادت رسانید، چهره ‌شیطانی و پیمان شکن، و دورویی و نفاق معاویه که در طول حیات سیاسی‌اش فراوان خود را نشان می‌داد در ضمن این جنایت نیز روشن‌تر از همیشه در معرض دید همگان قرار گرفت. تاریخ، این مطلب را با قوّت هر چه بیشتر به اثبات رسانده است با این حال افراد متعصبی چون ابن خلدون که از آبشخور آلوده بنی امیه سیراب می‌شدند جریان را بی‌پایه و ضعیف قلمداد کرده و می‌نویسد:

آنچه درباره مسموم شدن حسن بن علی(علیهماالسلام) بوسیله معاویه نقل شده روایتی است که شیعه آن را ساخته و پرداخته است «و حاشا لمعاویة ذلك» البته این ناشی از گرایشات خاص دینی ابن خلدون است که او برای دفاع از چهره‌ای مرموز و نامطلوبی همچون معاویه مفاد تاریخ اسلام را عوض کرده است.

مظلومیت امام در جریان دفن آن حضرت بیشتر جلب توجه می‌کند هنگامی که اهل بیت می‌خواستند بر طبق وصیت آن حضرت او را کنار قبر پیامبر(صلی الله علیه و آله) دفن کنند، قدّاره بندان بنی امیه همراه با یکی از همسران رسول خدا(صلی الله علیه و آله) عائشه ـ که بارها در مواقع حساس و سرنوشت ساز رو در روی اهل بیت قرار گرفته و جریان حوادث را به نفع افکار نفاق آمیز و کانون مخالفت‌های پنهانی و موذیانه ضد اسلام از مسیر اصلی خود منحرف کرده بود ـ به مخالفت برخاستند، در این میان مروان بن حکم ـ رانده شده رسول الله(صلی الله علیه و آله) ـ از میان آشوب گران فریاد برآورد: در حالی که عثمان در دورترین نقطه بقیع بخاک سپرده شد گمان می‌کنید که اجازه می‌دهم حسن بن علی(علیهماالسلام) در خانه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دفن شود؟!!

 معاویه ضمن توطئه‌ای خائنانه و با بهره‌گیری از عنصر فاسدی چون دختر اشعث بن قیس(همسر آن حضرت) او را مسموم و به شهادت رسانید، چهره ‌شیطانی و پیمان شکن، و دورویی و نفاق معاویه که در طول حیات سیاسی‌اش فراوان خود را نشان می‌داد

پیشتاز آشوب، سوار بر قاطر، ادّعای مالکیت خانه را از طریق ارث نموده و ممانعت خود را تا پای جان از دفن امام در آرامگاه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اعلان می‌داشت در صورتی که از خود یکی از روایت کنندگان نحن معاشر الانبیاء لاتورّث بود!!

پس از این کشمکش‌ها ـ که داستان تأسف انگیزی دارد ـ بالاخره شهید مظلوم را در بقیع به خاک سپردند، شهادت امام احتمالاً بین سالهای 49 و 51 اتّفاق افتاده است. در سوگ این ریحانه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بر طبق روایاتی که رسیده، مردم مدینه ـ که اکثراً از فرزندان انصار بودند ـ به ماتم نشسته و بازارهای مدینه را بستند عمر بن بشیر همدانی می‌گوید: از اسحاق پرسیدم: متی ذل الناس؟ چه موقع مردم ذلیل شدند؟ پاسخ داد: حین مات الحسن و ادّعی زیاد و قتل حجر بن عدی؛ پس از شهادت امام حسن(علیه‌السلام) و استلحاق زیاد و قتل حجر بن عدی.


برگرفته از مقاله رسول جعفریان، اسوه‌های بشریت (2) امام حسن مجتبی(علیه السلام)

 

دلایل شهادت امام حسن(علیه‌السلام


براى یافتن دلایل شهادت امام حسن(علیه‌السلام) باید به تعارض جبهه حق و باطل توجه كرد نه تعارضات قبیله‏اى و ... .

الف - نسبت ‏به امامامام حسن مجتبی علیه السلام

1- پیمان‏شكنى

معاویه حتى نتوانست ‏یا نخواست ‏براى ایامى چند هدف اصلى خود از جنگ با امام را برملا نسازد و به این ترتیب پرده از هدفى برداشت كه آشكارترین دلیل بر سازش‏ناپذیرى دو جبهه بود. علامه مجلسى در این باره مى‏نویسد: «چون صلح منعقد شد، معاویه متوجه كوفه شد تا آن كه روز جمعه به نُخیله رسید. در آنجا نماز گزارد، و خطبه‏اى خواند، در آخر خطبه‏اش گفت: من با شما جنگ نكردم براى آن كه نماز برپا کنید یا روزه بگیرید یا زكات بدهید ولیكن با شما جنگ كردم كه امارت بر شما به من برسد و خدا به من داد، هر چند شما نمى‏خواستید. شرطى چند با حسن كرده‏ام، همه در زیر پاى من است. به هیچ ‏یك از آنها وفا نخواهم كرد. پس داخل كوفه شد. بعد از چند روز كه در كوفه ماند، به مسجد آمد. حضرت امام حسن(علیه‌السلام) را بر منبر فرستاد و گفت: بگو به مردم كه خلافت ‏حق من است.» (1)

ادامه نوشته

صبر در سیره امام مجتبی (علیه‌السلام)


اشاره

ارجمندی حلم

مفهوم حلم

حلم امام حسن (علیه‌السلام)

رفتار پرصلابت

 دخالت در سیاست

 امام مجتبی

اشاره

زندگی مردان بزرگ خدا همیشه پرحادثه است، حیات درخشان امام حسن (علیه‌السلام) از پرحادثه‏ترین زندگی رادمردان تاریخ است، با این كه بیش از 48 سال عمر نكرد، و بر اثر زهری كه مزدوران معاویه به او خوراندند به شهادت رسید، ولی در همین دوران كوتاه، همواره با باطل گرایان حق ستیز در حال نبرد بود، در عصر پدر، دوش به دوش او با منافقان و منحرفان ستیز كرد، در جنگ‏های بزرگ جمل و صفین و نهروان، قهرمانی بی‏بدیل بود، و به طور كلی نام او در پیشانی قاموس رنج‏ها می‏درخشید. وی در سخت‏ترین و تلخ‏ترین رخدادها پرچم نهی از منكر، مبارزه با نامردمی‏ها و طاغوت زدایی را برافراشت، و برای تثبیت‏ حكومت ‏حق، ایثارها و جانفشانی‏ها كرد.

آنچه بیش از دیگر ویژگیهای امام حسن مجتبی (علیه‌السلام) - در زمان حیات و پس از شهادت - از برجستگی برخوردار بود، صبوری و حلم آن حضرت بود كه تاثیر بسزایی در زندگی وی و پیروانش داشت. امام - علیه السلام - آن گونه صبور بود كه صبوری وی زبانزد عام و خاص شد و ضرب المثل «حلم الحسنیة‏» درباره وی رواج یافت. در این گفتار برآنیم تا ارجمندی حلم و مفهوم آن را مورد بررسی قرار دهیم، آن گاه نتایج درخشان آن را در زندگی امام حسن (علیه‌السلام) بنگریم.

 

ارجمندی حلم

خداوند در قرآن، حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) قهرمان مبارزه توحیدی را چنین تمجید می‏كند: «ان ابراهیم لحلیم اواه منیب; (1) همانا ابراهیم دارای صفت‏حلم و بسیار متوكل بر خدا و بازگشت كننده به سوی خدا بود.»

در آیه 101 سوره صافات خداوند می‏فرماید: «فبشرناه بغلام حلیم; ما ابراهیم را به نوجوانی دارای حلم بشارت دادیم.»

منظور از این فرزند، حضرت اسماعیل (علیه‌السلام) است، كه ابراهیم (علیه‌السلام) از درگاه خدا درخواست فرزندی صالح كرد، و خداوند درخواست او را اجابت نمود، و او را به فرزندی كه دارای خصلت والای حلم است مژده داد، آن فرزند اسماعیل بود، چنان كه در ماجرای آن ذبح عظیم، حلم و استقامت و صبر انقلابی خود را به خوبی نشان داد.

واژه «حلیم‏» پانزده بار در قرآن بیان شده است كه در یازده مورد از اوصاف خداوندی برشمرده شده (2) و در دو مورد، از اوصاف ابراهیم (علیه‌السلام) و در یك مورد از وصف اسماعیل (علیه‌السلام) و در موردی دیگر در وصف حضرت شعیب (علیه‌السلام) ذكر شده است.

بنابراین، «حلم‏» از ارزش‏های مهم اخلاقی و اسلامی است، و انسان‏های برجسته; مانند پیامبران چنین صفتی دارند، و انسان‏هایی كه صفت‏حلم را به طور كامل دارند، مظهر یكی از صفات الهی هستند.

در فرهنگ روایی، روایات بی‏شماری در تمجید خصلت ارزشمند حلم از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) و امامان (علیه‌السلام) به ما رسیده كه نظر شما را به ذكر چند نمونه جلب می‏كنیم:

امیرمؤمنان علی (علیه‌السلام) فرمود: «كمال العلم الحلم; (3) كمال علم به صفت‏حلم بستگی دارد.»

نیز فرمود: «بوفور العقل یتوفر الحلم; (4) آن كس كه عقل سرشار دارد، دارای حلم سرشار خواهد شد.»

امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: «الحلم سراج الله; (5) حلم، چراغ تابان خدا است.»

 

ادامه نوشته