باران حکمت: "تفسیر تمثیلی قرآن کریم"






حضرت مسیح و گنج کشنده

ماجرای مسیح علیه‏ السلام را شنیده ‏ای که به همسفر خود سه درهم
داد تا به بازار رفته و سه قرص ‏نان تهیه کند، و او رفت و سه قرص نان خرید،
اما یکی را خورد و دو قرص دیگر را با خود آورد،

وقتی که مسیح علیه‏ السلام دو قرص نان را دید، گفت:
من به تو چقدر پول دادم؟
گفت: سه درهم. پرسید: پس نان سوم کجاست؟
جواب داد: به تازگی نان گران شده و با سه درهم
فقط دو قرص‏ نان می ‏دهند.
و مسیح علیه ‏السلام سخنی نگفت.


به راه افتادند تا اینکه به یک نابینای مادرزاد رسیدند
و حضرت با اذن حق او را شفا داد و بینا کرد.
آنگاه به رفیق همراه خود گفت: دیدی که نابینا بود و دیدی که به اذن خداوند بینا شد،
حال به حق همان خدا راستش را بگو: نان سوم را چه کردی؟
و او خیلی قرص و محکم گفت: نان گران شده و بهای هر نان یک درهم و نیم است!

باز به راه افتادند و در یک خرابه به یک گنج دست پیدا کردند،
آنجا سه خشت طلا بود، حضرت به او روی کرده و گفت:
از میان این سه خشت یکی برای من، یکی برای تو و سومی هم برای کسی که
نان سوم را خورده است، مرد سرش را پایین انداخت و گفت:
راستش را بخواهید سومی را من خورده ‏ام.

آنگاه حضرت فرمود: هر سه خشت مال تو، اما از من دور شو!
و او هم خیلی خوشحال خشت‏ها را به سینه گرفت و رفت،
ولی در راه به چهار دزد برخورد کرد، و دزدها او را کشتند
و خشت‏ها را برداشتند، آنگاه قرار شد دو تن از آنها به بازار شهر
رفته و ناهار تهیه کنند از این‏رو دو تن ماندند و دو تن دیگر رفتند
و غذا تهیه کرده و برگشتند، در راه که می‏ آمدند غذا را مسموم کردند
تا آن دو تن دیگر آن را خورده و از بین بروند و آنگاه تمامی خشت‏ها
را صاحب شوند، غافل از اینکه آن دو نفر نیز نقشه قتل این دو را در سر داشته‏ اند،
وقتی به هم رسیدند این دو را کشتند و آنگاه بر سرسفره نشستند
تا غذای خود را بخورند اما چون مسموم بود همانجا در دم تمام کرده و جان دادند.

کمی بعد مسیح علیه‏ السلام از آنجا می ‏گذشت و دید پنج کشته
یک سو و سه خشت طلا هم سوی دیگر افتاده است!

شگفت زده گفت: سه خشت و پنج کشته!؟
ناگاه ندایی شنید که می‏گفت:
تاکنون این خشت‏ها هزار و چند صد تن را کشته است!


حال با این داستان این را می‏خواستم بگویم:


با دروغ گاه آدم نه تنها چیزی از دست نمی‏دهد،
بلکه به دست هم می ‏آورد، اما در پایان و پشت آن
دستاوردها هلاک و نابودی نهفته است.


پس خوش بحال آنها که پشت قضایا و سرانجام کار را می‏بینند.

از همین‏رو است که اهل تقوا رزق را
تنها از راه صحیح و طیب و حلال تمنا می‏کنند،
آن هم نه تنها برای خود، بلکه از این رزق دیگران
را نیز بی ‏نصیب نخواهند گذاشت.


از این رو خداوند در وصف آنان گفته است:


و ممّا رزقناهم ینفقون

از آنچه ما به آنان روزی می‏دهیم بخشش می‏کنند.


باران حکمت: "تفسیر تمثیلی قرآن کریم"






قتلهای زنجیره ای(داستان واقعی)


تفسیر آیه شریفه:
الَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِالْغَیبِ وَیقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ ینْفِقُونَ
(البقرة/3)


(پرهیزکاران) کسانی هستند که به غیب [=آنچه از حس پوشیده و پنهان است‌]
ایمان می‌آورند؛ و نماز را برپا می‌دارند؛
و از تمام نعمتها و مواهبی که به آنان روزی
داده‌ایم، انفاق می‌کنند.


نتیجه گرفتیم که رزق از دو راه به دست می ‏آید،
یکی از راه صحیح آن،
مثل اینکه دارو را بی‏ هیچ فریب و نیرنگ و دروغ
و دغل‏کاری تهیه کنیم و اگر مصلحت حق باشد به شفا دست یابیم،

و دیگر آنکه از راه ناصحیح آن را فراهم کنیم
که در این‏صورت یا به شفا می‏رسیم و یا نه،
و اگر هم برسیم آن خود مقدمه هلاک و آسیبی بزرگ‏تر است.


مثل اینکه شفا و بهبودی بیابیم و از پس آن به سفری رفته
و معامله‏ ای انجام داده، اما در آنجا تمام اموال خود
را یک جا و یک شبه از دست بدهیم.


باران حکمت: "تفسیر تمثیلی قرآن کریم"




از اینرو یکی از نام‏های پاک و زیبا و مقدس خداوند «شافی» است.
از این و آن چه می لافی؟ طلب کن شربت شافی
پس اگر می‏ گوییم:
خدا رزاق است، یعنی رزق دوم با اوست.
و این رزق دوم است که پاک و طیب و حلال است.

و برای رسیدن به آن باید رزق اول را پاک کرد،
چون خداوند، پاکی را در دل پاکی‏ها قرار می‏دهد.

همان‏ گونه‏ که شما هیچ‏گاه سجاده خود را در جای آلوده قرار نمی‏دهی.

بنابر این دارویی که از راه درست به دست آید شایستگی آن را دارد
که اگر صلاح و مصلحت باشد خداوند شفا را در آن قرار دهد.

البته به یاد داشته باش که شفا هم گاهی خود حالت رزق اول را پیدا می‏کند
و ما آن را برای چیز دیگری می‏خواهیم، و آن چیز دیگر
در دست خداست و باید او روزی کند.

باز هم مثالی بزنم:
فرض کن چند اتاق تو در تو باشد و تمام درها قفل، و تو می‏توانی با مکر و دروغ،
کلید تمام درها را به دست آورده و آنها را یکی پس از دیگری باز کنی
جز درب آخر که اتفاقاً گنج هم در پشت همان درب است.

حال وقتی در اینجا می ‏گوییم خدا رازق است، و کلید رزق در
دست اوست، منظور کلید آخرین درب است،
و خوش به حال آنها که آخر بین و عاقبت اندیشند.

مرد آخر بین مبارک بنده ‏ای است

بنابراین نتیجه می‏گیریم که رزق از دو راه به دست می‏آید،
یکی از راه صحیح آن، مثل اینکه دارو را بی‏ هیچ فریب و نیرنگ و دروغ و دغل‏کاری
تهیه کنیم و اگر مصلحت حق باشد به شفا دست یابیم، و دیگر آنکه از راه
ناصحیح آن را فراهم کنیم که در این‏صورت یا به شفا می‏رسیم و یا نه،
و اگر هم برسیم آن خود مقدمه هلاک و آسیبی بزرگ‏تر است.


مثل اینکه شفا و بهبودی بیابیم و از پس آن به سفری رفته و معامله ‏ای انجام داده،
اما در آنجا تمام اموال خود را یک جا و یک شبه از دست بدهیم.



باران حکمت: "تفسیر تمثیلی قرآن کریم"




هزار دروغ و دغل برای رزق کاذب

تفسیر آیه شریفه:
الَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِالْغَیبِ وَیقِیمُونَ الصَّلَاةَ
وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ ینْفِقُونَ


(البقرة/3)


(پرهیزکاران) کسانی هستند که به غیب [=آنچه از حس پوشیده و پنهان است‌]
ایمان می‌آورند؛ و نماز را برپا می‌دارند؛ و از تمام نعمتها و مواهبی
که به آنان روزی داده‌ایم، انفاق می‌کنند.


ای خدا جان را پذیرا کن ز رزق پاک خویش

رزق تنها ماش و عدس و لوبیا نیست، بلکه هر چیزی که برای انسان بهره و سودی
داشته و نافع و سودمند باشد در نگاه قرآن کریم رزق نامیده می‏شود.


از این‏رو: آبرو، اعتبار، قدرت، نام نیک، لذت و... رزق خواهد بود.
و رزق را تنها خدا می‏دهد.


جمله را رزاق روزی می‏دهد


ان‏الله هو الرزاق؛

خداوند روزی رسان است


حافظ قلم شاه جهان مقسم رزق است

از بهر معیشت مکن اندیشه‏ی باطل

حال اگر کسی رزق را بفهمد و نیز بداند که رازق و روزی رسان تنها اوست،
کافی است که از تمام رذیلت‏های اخلاقی، دور، پاک و صافی شود.


به عنوان مثال: اگر من بدانم آبرو رزق است و این رزق را
تنها خدا می‏دهد، دیگر دروغ نخواهد گفت، چون من اگر دروغ می‏گویم
می‏خواهم به کمک آن کسب سود و ثروتی کرده یا آبرویی را برای خود
دست و پا کنم و این در صورتی ممکن است که دروغ ثروت ساز و
آبرو دهنده یا به قول قرآن کریم رزاق باشد، حال آنکه رزاق
مُلک و مَلک تنها خداست و بس.


نی‏ چرخ دانم نی سها نی کاله دانم نی بها

با اینکه نادانم مها دانم که آرام منی


ای رازق ملک و ملک وی قطب دوران فلک

حاشا از آن حسن و نمک که دل ز مهمن برکنی

حال ممکن است بگویی: بسیاری دروغ می‏گویند
و از این رهگذر بسیار هم سود می‏برند و اساساً اگر سود
و نفعی عاید آنها نمی‏شد که دروغ نمی‏ گفتند:


ولی پاسخ روشن است و با مثالی که می ‏زنم روشن‏تر خواهد شد:

داروی کمیاب را با هزار مکر و دروغ و نیرنگ می‏توان تهیه کرد
ولی سخن اینجاست که ما دارو را برای چه می‏خواهیم؟


آیا دارو را جز برای شفا و سلامت و بهبودی می‏خواهیم؟

حال خود دارو رزق است و ما آن را رزق اول می‏نامیم و این رزق اول
در دست خود ماست و ما می‏توانیم آن را با دروغ و نیرنگ
و پارتی و یا از هر راه دیگر به چنگ آوریم.


و از سوی دیگر شفا و بهبودی که از دارو حاصل می‏شود خود رزقی دیگر است
که ما در اینجا آن را به رزق دوم نام می‏نهیم، و این رزق دوم
تنها و تنها در دست خداست، یعنی شفا بخش تنها اوست.


بگفتم آفتابا تو مرا همراه کن با خود

که جمله دردها را تو شفا گشتی و تسکینی



باران حکمت: "تفسیر تمثیلی قرآن کریم"






و وای به روزی که نه اخلاق کاسب خوش و نه جنس او خوب و خوش باشد،
البته اگر اخلاق یک بازاری خوش بوده اما جنس او خوب
نباشد، باز هم دست کمی از آن ندارد.


چون این قبیل آدم‏ها مثل بعضی از بساز و بفروش‏ها هستند
که خانه پوسیده را گرفته و رنگ و لعاب می‏دهند و آنگاه به دیگران می‏فروشند،
اما دیر یا زود دیوار و سقف آن طبله کرده و فرو می‏ریزد.

بعضی از کاسب‏ها هم همین‏طور یعنی اخلاق خوش و زبان
نرم و گرمی دارند اما جنس‏های آنها مثل خود آنها ناسالم است،
و اینها هستند که بازار را از رواج و رونق انداخته و آنرا کساد می‏کنند.

حال قرآن کریم در وصف اهل تقوا می‏گوید:


و یقیمون الصّلاه

نماز را اقامه می‏کنند.یعنی اهل تقوا بازار نماز را گرم می‏کنند.

چون دیگران وقتی اخلاق آنها و جنس آنها و جنس رفتار و کردار آنها را
می‏بینند هوس و هوای نماز پیدا می‏کنند، در نتیجه نماز در چنین
جامعه ‏ای افتاده و متروک نیست.


کسی از فرزند خود پیش من گلایه می‏کرد که نماز نمی‏خواند،
گفتم: اگر تصویر یک تلویزیون شفاف باشد از آنتن و نوع آن جهت تهیه
و خرید می‏پرسند، و اگر تصویر صاف و شفاف نباشد کسی کار به آنتن ندارد،
تازه اگر هم بپرسند می‏خواهند نوع آن را بشناسند تا از آن نوع تهیه نکنند.


نماز هم مثل آنتن است اگر خوب باشد و به سوی مرکز فرستنده که خداست تنظیم شود،
اخلاق و رفتار و گفتار را شفاف و خوش و روشن می‏کند،
و اینجاست که همه از نماز می‏پرسند و آن را دنبال
می‏کنند، و طبیعتاً بازار رونق می‏یابد.


ولی اگر به سوی خدا و برای خدا و از سر اخلاص و بندگی
برپا نشود، بلکه تنها صورت نماز را داشته باشد، مثل همان آنتنی
است که در جهت و سوی فرستنده تنظیم نشده باشد.


حفظ صورت می‏توان کردن به ظاهر در نماز
روی دل را جانب محراب کردن مشکل است


باران حکمت: "تفسیر تمثیلی قرآن کریم"





رابطه نماز و نون سنگک

تفسیر آیه شریفه:
الَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِالْغَیبِ وَیقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ ینْفِقُونَ
(البقرة/3)


(پرهیزکاران) کسانی هستند که به غیب [=آنچه از حس پوشیده و پنهان است‌]
ایمان می‌آورند؛ و نماز را برپا می‌دارند؛ و از تمام نعمتها
و مواهبی که به آنان روزی داده‌ایم، انفاق می‌کنند.


نماز وقت شناسان قضا نمی‏گردد

میوه همان اول که چیده می‏شود تازه و خوش طعم است
و هر چه زمان بگذرد رنگ و طعم و شکل آن دستخوش تغییر می‏شود،
غنچه ها نیز همین‏طور،
همان اول که گل می‏شوند باید چید و عطر و گلاب آنها را گرفت
و گرنه هر چه زمان بگذرد رنگ و بوی آنها کم و کمتر می‏شود.


نماز هم اول وقت تازگی و لذت و بهره فراوان دارد،
و گرنه هر چه زمان بگذرد طراوت و طعم خود را از دست می‏دهد.


درست مثل نان سنگک، که همان اول که از تنور در می‏آید بوی خوش و طعم لذیذ
دارد و گرنه هر چه بماند فطیر و سفت و بی‏مزه خواهد شد.


همیشه اول وقت است حق‏پرستان را
نماز وقت شناسان قضا نمی‏گردد

«یقیمون الصلاه»
یعنی کسانی که نماز را در جای خود
و وقت خود اقامه و برگزار می‏کنند.


عرب‏ها وقتی بخواهند بگویند بازار رونق یافته و پر مشتری
و پرآمد و شد است، می‏گویند:
اقام السوق، یعنی بازار از کسادی درآمده و رونق یافته است.


و بازار وقتی رونق می‏ یابد که کاسبان بازار هم اخلاق‏شان
خوش بوده و هم جنس خوب داشته باشند.


باران حکمت: "تفسیر تمثیلی قرآن کریم"





بنابراین، نماز نقش نیزه و عمود را دارد و از همین روست
که خداوند از واژه اقامه کردن یاد کرده و
در وصف اهل تقوا می‏گوید:

و یقیمون الصّلاه

اهل تقوا نماز را اقامه می‏کنند.

چه غم خوری ز بلندی چو نردبان کردیم

یک نردبان وقتی شما را بالا می‏برد که هم خود محکم باشد و هم
در جایی محکم قرار گیرد و گرنه نردبانی که خود سست بوده و یا
بر مکانی سست مثل خاکستر تکیه زند هرگز نمی‏تواند
کسی را با خود بالا ببرد.


اساساً چنین نردبانی همیشه گوشه‏ای افتاده و کسی آن را سرپا نمی‏کند.


نماز نیز بنابرآنچه در روایات آمده است معراج است
و یک معنای معراج نردبان می‏باشد.


و نردبان نماز، آدمی را از زمین
جدا و آسمانی می‏سازد.


اگر چه بام بلند است آسمان، مگریز

چه غم خوری ز بلندی چو نردبان کردیم

و این نردبان نیز وقتی انسان را بالا برده و به آسمان معنا و
معنویت می‏رساند که افتاده نباشد بلکه برپا بوده و اقامه شود.


از اینرو خداوند می‏فرماید اهل تقوا نماز را بر پا می ‏دارند.

و نماز مثل نردبان وقتی برپا می‏شود که هم خود از سستی
و کسالت دور باشد و هم بر کارها و اعمال قرص
و محکم و نیز اعتقادات راسخ برپا گردد.

باران حکمت: "تفسیر تمثیلی قرآن کریم"





آموزش پرتاب با نیزه

تفسیر آیه شریفه:
الَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِالْغَیبِ وَیقِیمُونَ الصَّلَاةَ
وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ ینْفِقُونَ

(البقرة/3)


(پرهیزکاران) کسانی هستند که به غیب [=آنچه از حس پوشیده و پنهان است‌]
ایمان می‌آورند؛ و نماز را برپا می‌دارند؛ و از تمام نعمتها
و مواهبی که به آنان روزی داده‌ایم، انفاق می‌کنند.


زهی تصور باطل زهی خیال محال!

ورزشکارانی که پرش با نیزه را انجام می‏دهند ابتدا چند قدمی کوتاه
و بلند برداشته و آنگاه نیزه را در یک نقطه به زمین زده و به وسیله
آن بالا رفته و پرش می‏کنند و گرنه هر قدر هم نیرومند و قوی بوده
و در کار خود ورزیده و کار آزموده باشند امکان ندارد که در
هر مکانی نیزه به دست گرفته و در همانجا نیزه را
به زمین زده و بالا بروند.


و نماز چیزی شبیه همان نیزه و عمود است:


الصلاه عمود

و با کمک آن می‏توان اوج گرفت و بالا رفت و معراج کرد.

الصلاه معراج


به شرط آنکه پیش از آن قدمی و اقدامی و حرکتی از خود نشان دهیم،
یعنی مشکلی را حل کرده و گرهی را بگشاییم.


گفتم که دامنش به کف آرم زهی خیال
بی‏دست عشق دامن تو چون توان گرفت

و گرنه کسی که پیش از نماز دست به کار نشده و کاری مثبت
از خود نشان نداده باشد، اما با شنیدن اذان قامت بسته و به نماز
می ‏ایستد درست مثل کسی است که بدون گام زدن،
نیزه را زمین می‏زند تا بالا برود.


زهی تصور باطل زهی خیال محال!


باران حکمت: "تفسیر تمثیلی قرآن کریم"





حال قرآن کریم در وصف اهل تقوا می‏گوید:


و یقیمون الصّلاه

نماز را اقامه می‏کنند.

یعنی اهل تقوا بازار نماز را گرم می‏کنند.

چون دیگران وقتی اخلاق آنها و جنس آنها و جنس رفتار و کردار آنها
را می ‏بینند هوس و هوای نماز پیدا می ‏کنند، در نتیجه نماز
در چنین جامعه ‏ای افتاده و متروک نیست.


کسی از فرزند خود پیش من گلایه می‏ کرد که نماز نمی‏ خواند، گفتم:
اگر تصویر یک تلویزیون شفاف باشد از آنتن و نوع آن جهت تهیه و خرید می‏ پرسند،
و اگر تصویر صاف و شفاف نباشد کسی کار به آنتن ندارد،
تازه اگر هم بپرسند می‏خواهند نوع آن را بشناسند تا از آن نوع تهیه نکنند.

نماز هم مثل آنتن است اگر خوب باشد و به سوی مرکز فرستنده که خداست تنظیم شود،
اخلاق و رفتار و گفتار را شفاف و خوش و روشن می‏کند،
و اینجاست که همه از نماز می‏پرسند و آن را دنبال می‏کنند،
و طبیعتاً بازار رونق می‏یابد.


ولی اگر به سوی خدا و برای خدا و از سر اخلاص و بندگی برپا نشود،
بلکه تنها صورت نماز را داشته باشد، مثل همان آنتنی است
که در جهت و سوی فرستنده تنظیم نشده باشد.


حفظ صورت می‏توان کردن به ظاهر در نماز

روی دل را جانب محراب کردن مشکل است


باران حکمت: "تفسیر تمثیلی قرآن کریم"




نماز وقت شناسان قضا نمی‏گردد

تفسیر آیه شریفه:
الَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِالْغَیبِ وَیقِیمُونَ الصَّلَاةَ
وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ ینْفِقُونَ

(البقرة/3)

(پرهیزکاران) کسانی هستند که به غیب [=آنچه از حس پوشیده و پنهان است‌]
ایمان می‌آورند؛ و نماز را برپا می‌دارند؛ و از تمام نعمتها
و مواهبی که به آنان روزی داده‌ایم، انفاق می‌کنند.

میوه همان اول که چیده می‏ شود تازه و خوش طعم است
و هر چه زمان بگذرد رنگ و طعم و شکل آن دستخوش تغییر می شود،
غنچه‏ ها نیز همین‏طور، همان اول که گل می‏ شوند باید چید
و عطر و گلاب آنها را گرفت و گرنه هر چه زمان بگذرد
رنگ و بوی آنها کم و کمتر می‏شود.


نماز هم اول وقت تازگی و لذت و بهره فراوان دارد،
و گرنه هر چه زمان بگذرد طراوت و طعم خود را از دست می‏دهد.


درست مثل نان سنگک، که همان اول که از تنور در می‏آید
بوی خوش و طعم لذیذ دارد و گرنه هر چه بماند
فطیر و سفت و بی‏مزه خواهد شد.


همیشه اول وقت است حق‏پرستان را

نماز وقت شناسان قضا نمی‏گردد

«یقیمون الصلاه»

یعنی کسانی که نماز را در جای خود و
وقت خود اقامه و برگزار می‏کنند.


عرب‏ها وقتی بخواهند بگویند بازار رونق یافته و پر مشتری
و پرآمد و شد است، می‏گویند:
اقام السوق،
یعنی بازار از کسادی درآمده و رونق یافته است.


و بازار وقتی رونق می‏یابد که کاسبان بازار
هم اخلاق‏شان خوش بوده و هم جنس خوب داشته باشند.


و وای به روزی که نه اخلاق کاسب خوش و نه جنس او
خوب و خوش باشد، البته اگر اخلاق یک بازاری خوش بوده
اما جنس او خوب نباشد، باز هم دست کمی از آن ندارد.


چون این قبیل آدم‏ها مثل بعضی از بساز و بفروش‏ها هستند
که خانه پوسیده را گرفته و رنگ و لعاب می‏دهند
و آنگاه به دیگران می‏ فروشند، اما دیر یا زود دیوار
و سقف آن طبله کرده و فرو می‏ریزد.


بعضی از کاسب‏ها هم همین‏طور یعنی اخلاق خوش و
زبان نرم و گرمی دارند اما جنس‏های آنها مثل
خود آنها ناسالم است، و اینها هستند که بازار
را از رواج و رونق انداخته و
آنرا کساد می‏کنند.


باران حکمت: "تفسیر تمثیلی قرآن کریم"





بهشت نقد برای باغبانها


تفسیر آیه شریفه:
الَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِالْغَیبِ وَیقِیمُونَ الصَّلَاةَ
وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ ینْفِقُونَ

(البقرة/3)


(پرهیزکاران) کسانی هستند که به غیب [=آنچه از حس پوشیده و پنهان است‌]
ایمان می‌آورند؛ و نماز را برپا می‌دارند؛ و از تمام نعمتها
و مواهبی که به آنان روزی داده‌ایم، انفاق می‌کنند.


من که امروزم بهشت نقد حاصل می‏شود...
بعضی باغ بین ‏اند، یعنی تنها باغ را دیده و شاخه‏ ها و برگ‏ها و میوه‏ ها
را می‏ بینند ولی پاره ‏ای باغبانند و ریشه ‏های پنهان و ناپیدا را
نیز از نظر دور نمی‏ دارند، بلکه توجه آنان بیشتر
به ریشه‏ هاست و هر چه به ریشه ‏ها بهتر
و بیشتر پرداخته شود،
درختان نیز سبز و خرم ‏تراند.


و این جهان چیزی شبیه به درخت است.

این جهان همچون درخت است ای کرام


و خدا ریشه این درخت است.


پس کسانی که به این ریشه که به ظاهر ناپیداست ایمان و باور
دارند همچون باغبانی که آب پاک نثار ریشه می‏کند، اعمال پاک خود
را تقدیم به بارگاه او می‏کنند و اینجاست که دنیایی سبز و آباد
به دست آورده و در همین‏جا بساط
بهشت خود را پهن می‏کنند.


و کسی که به خدا باور و توجه ندارد
دنیایی خشک و بی‏روح خواهد داشت.


و اگر می‏ بینی کسی بی ‏آنکه به خداوند باور و ایمان
داشته باشد دنیایی سبز و شاد و با نشاط دارد.

بپذیر که دنیای او از جنس درخت مصنوعی است
که طراوت و نشاطی با خود به همراه ندارد،
و نه از میوه ‏اش می ‏توان نیرو یافت، و نه
فضا را لطیف و زنده می‏ سازد.


حال اینکه چه کسانی باور به غیب دارند
و چه کسانی نه، در این آیه یاد می‏کند
و از کسانی سخن می ‏رود که به غیب ایمان دارند،
و می‏گوید:
تنها اهل تقوا به چنین باوری دست می ‏یابند.


الّذین یومنون بالغیب


اهل تقوا کسانی می ‏باشند که به غیب و پشت صحنه
این عالم باور داشته و معتقدند. و اساساً همین باور
و اعتقاد آنها را اهل تقوا و پرهیز کرده است.


یک کودک چرا نسبت به آتش تقوا پیشه کرده
و پرهیز می‏ کند زیرا سوزش و
سوزندگی آن را باور دارد.


باران حکمت: "تفسیر تمثیلی قرآن کریم"





لباسی برای آزادی بیشتر

تفسیر آیه شریفه:
ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَیبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ

آن کتاب با عظمتی است که شک در آن راه ندارد؛
و مایه هدایت پرهیزکاران است.
(البقرة/2)


زهی سجاده تقوا به یک ساغر نمی ‏ارزد

تقوا از ریشه «وقایه» و به معنای سپر است.


اصحاب پیامبر صلی ‏الله علیه و اله وسلم می ‏گفتند:


ائقینا برسول ‏الله

یعنی پیامبر صلی‏ الله علیه وآله وسلم در جنگ‏ها سپر
قرار می ‏گرفت که اگر آسیبی رسید او بجای ما آسیب ببیند،
و البته این به خوبی نشان می‏دهد که کسی که دل سپرده خدا باشد،
سپر بلای بندگان او نیز خواهد بود.


هر کو نظری دارد با یار کمان ابرو
باید که سپر باشد پیش همه پیکان‏ها

بنابراین، متقی از نظر واژه عربی یعنی کسی که سپر دارد
و در نگاه قرآن کریم به معنای کسی است که جامه دارد
آن هم جامه ‏ای که خیر و سعادت او را
در پی خواهد داشت.


و لباس التقوی ذلک خیر


قرآن کریم تقوا را به جامه و لباس و پوشش تشبیه می‏کند.
و جامه مایه آزادی انسان است، کسی که جامه بر تن ندارد
محدود به دهلیز و پستوی خانه می‏شود، حتی در خانه خود
آزاد نیست تا چه رسد به بازار و برزن.

کسی هم که جامه تقوا ندارد آزاد و رها نیست،
از این‏رو امام علی علیه ‏السلام فرمود:


عتق من کل ملکه

تقوا مایه آزادی است

یعنی بی ‏تقوایی محدودیت است.

و یادمان باشد که بعضی جامه‏ ها مثل تور، رقیق و نازک‏ اند و کسی که
چنین جامه ‏ای بر تن دارد، انگار که چیزی بر تن ندارد.


به کوی می‏ فروشانش به جامی بر نمی‏گیرند
زهی سجاده تقوا که یک ساغر نمی‏ارزد


و آنچه جامه تقوا را رقیق و فرسوده می ‏سازد گناه و آلودگی است.


من که شب‏‏ها ره تقوا زده‏ام با دف و چنگ
این زمان سر به ره آرم چه حکایت باشد



باران حکمت: "تفسیر تمثیلی قرآن کریم"





آبرنگ قرآن


تفسیر آیه شریفه:
ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَیبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ

آن کتاب با عظمتی است که شک در آن راه ندارد؛
و مایه هدایت پرهیزکاران است.
(البقرة/2)


گل را به هر رنگی می‏توان درآورد به شرط آنکه با ساقه چیده و پس از تشنگی کامل
آن را در ظرف آب رنگ فرو کنیم، اینجاست که ساقه گل آب رنگ را
به خود جذب کرده و به همان رنگ در می‏آید .

قرآن نیز ظرف آب رنگ است،
هم آب است چون مایه حیات است
و هم رنگ است چون رنگ خدایی است.


صبغه الله و من احسن من الله صبغه


رنگ خدا و از رنگ خدا زیباتر چیست؟


و ما هم وقتی می‏توانیم آیات این کتاب را با تمام وجود هضم
و جذب کنیم که تشنه باشیم، یعنی خود را با آب‏های آلوده
و گل آلود دیگر سیراب نساخته باشیم.

همانطور که اگر ساقه گل را که سیراب باشد در ظرف آب زمزم هم
فرو کنی نه تنها قطره ‏ای نمی ‏نوشد بلکه در همان آب نیز می ‏پوسد.


و تقوا به معنای پرهیز است و متقی کسی است که از آب‏های آلوده پرهیز کرده
و لب نزده و خود را سیراب ساخته باشد، چنین کسی اگر به قرآن کریم
روی آورد به هدایت‏های آن توفیق یافته و آنها را دریافت می‏‏دارد.

انّ للمتقین مفازا

پس قرآن کریم برای مردم کتاب هدایت است، اما مردمی که تشنه ‏اند،
و مردم تشنه کسانی ‏اند که از نوشیدن هر آب پرهیز کرده‏ اند،
و از همین رو آنان را «متقین» می‏ نامند.


من که محتاج آب آن دستم
از دگر آب‏ها دهن بستم

باران حکمت: "تفسیر تمثیلی قرآن کریم"






بگذریم،
صابرین معشوق خدایند و خدا از این دست معشوق‏ها بسیار دارد،
و مشکل بشر در همیشه تاریخ معشوق‏ه ای او بوده یا بهتر بگوییم
عشق‏ها و علاقه ‏ها و دلبستگی‏های او بوده است.


عشق کاریست که موقوف هدایت باشد


یعنی باید به آدم‏ها آموخت که چه چیزی را دوست داشته
و چه چیزی را دوست نداشته باشند.


عشق چیزی شبیه آب است و مثل آب هم می‏تواند
آباد کند و هم می‏تواند ویران کند.


هر کجا مزرعه ‏ای سبز و زیبا می ‏بینی از آن‏روست
که آب‏ها درست هدایت شده
و به پای بذرهایی نشسته ‏اند که سزاوار بوده است.


هر کجا خارستان است بپذیر که آب گمراه شده
و خود را خرج بذرهایی کرده که نباید می‏کرده.

بنابراین، دوستی‏ها و عشق‏های ما که به صورت تحسین،
تشویق، پاداش، اضافه‏ کار، تقدیرنامه، ارتقاء،
تسهیلات، وام و ... نمود پیدا می‏ کنند اگر به جا نباشند،
اداره، جامعه و کشور را به خارستان بدل می‏سازند.


و اگر این نمادهای عشق و علاقه بجا صورت پذیرد،
از جامعه گلستانی می‏سازد که رایحه خوش آن
عالم را معطر و مطرا خواهد ساخت.

و آنگاه از دور و نزدیک دنیا بجای آنکه برای تماشای آثار باستانی ما
که مشتی خشت و سنگ است بیایند به تماشای خود ما می‏نشینند
و به جای آنکه مشتی سنگ و ستون در ذهن و خاطر آنها حک شده
و نقش ببندد، انسانیت و عاطفه و همدلی و همبستگی و گشاده رویی
و اعتماد و امنیت ما زبانزد و درس آموز آنها خواهد شد.

راستی چه فاجعه ‏ای بالاتر از این‏که خشت‏ها
دیدنی باشند اما خود ما، نه!
و ما وقتی دیدنی و تماشایی می‏شویم
که عشق‏ها، علاقه ها و محبت‏های ما هدایت شوند.

و قرآن کتاب هدایت است،
هدایت عشق‏ها و علاقه‏ های انسان، و انسان با همین هدایت است
که راه به جایی می‏برد، و البته این هدایت نصیب اهل تقوا
و پرهیزگاران خواهد بود.


سالک از نور هدایت ببرد راه به دوست

که به جایی نرسد گر به ضلالت برود

باران حکمت: "تفسیر تمثیلی قرآن کریم"





به عنوان نمونه یاد می‏کنم، در جایی می‏گوید:

الله یحب الصّابرین

خدا عاشق آدم‏های صبور و شکیباست

یعنی خدا عاشق کسی است که رازی از شما را در سینه دارد
اما صبر و خویشتنداری کرده و آن را آشکار نمی ‏سازد.

به بلبل گفت گل بنگر به سوی سوسن اخضر

که گرچه صد زبان دارد صبور و راز دار آمد

«الله یحب الصابرین»
یعنی خدا عاشق کسی است که می‏تواند رقمی را جابجا کرده
و سودی کلان به جیب زده اما خویشتنداری نموده
و بر در آمد ناچیز خود بسنده می‏کند.


«الله یحب الصابرین»

یعنی خدا عاشق کسی است که می‏تواند با طنز و یا کاریکاتور
حیثیت کسی را به بازی گرفته و از این رهگذر توجه پاره ‏ای
به خود جلب کرده و امتیازات و اعتبارات و منافعی را نصیب خود کند
اما چشم ‏پوشی کرده و خویشتنداری پیشه ساخته و از آن می‏گذرد.

«الله یحب الصابرین»
یعنی خدا عاشق کسی است که در داوری‏ها و قضاوت‏های
خود به جای شتاب، شکیبایی به خرج داده و دم فرو بندد
تا ماجرا خود با گذر زمان آفتابی و روشن شود.

حال شما خود قضاوت کن که راستی اگر همین یک معشوق خدا،
معشوق ما نیز می‏ بود، جامعه تا چه میزان به
صلاح و سعادت و آرامش نزدیک می‏شد.

و نیز قضاوت کن، جامعه‏ ای که در آن رازداری و رازداران
محبوب و محترم نباشند، و با حیثیت‏ها و حرمت‏ها گاه دستخوش
یک طنز و یک پیامک شده و به تاراج می‏رود؛
و یا قضاوت‏ها و پیشداوری‏های نابجا اوج گرفته
و موج می‏زند؛ چنین جامعه‏ ای آیا هرگز روی امن
و آرامش به خود خواهد گرفت؟