باران حکمت: "تفسیر تمثیلی قرآن کریم"






یک فروغ رخ ساقی است که در جام افتاد

وقتی که چشمه ‏ای گوارا می‏جوشد و آب زلال آن حتی در یک جوی پاک
جاری شده و به پیش می‏رود سرانجام رنگ، طعم و بوی آن تغییر کرده و دیگر زلالی
و طعم آب چشمه را ندارد، اما همین آب اگر در یک جام پاک قرار گیرد
دیگر هیچ گونه تغییر و تفاوتی در آن اتفاق نمی‏ افتد.

و پیامبر صلی‏ الله علیه و اله وسلم، جام بود:


بهره نیابی ز شوق مشرب مستان
تا نچشی جرعه ‏ای ز جام محمد

پس کتاب او دقیقاً همان کتاب و کلام خداست بی‏ آنکه
حتی کلمه ‏ای زیاد و کم شده و یا جابجا شده باشد.


این همه عکس می و نقش نگارین که نمود
یک فروغ رخ ساقی است که در جام افتاد

و این درست برعکس پیامبران دیگر و کتاب‏های آسمانی ایشان است.

پیامبران دیگر جملگی همچون جوی بودند پس کتاب و کلمات آنها اگر چه
ریشه در وحی داشت اما ساخته و پرداخته خود آنها بود،
درست مثل ابر که دریا نیست اما بر آمده از دریاست،
حال آنکه این کتاب یعنی قرآن کریم خود دریاست:


امر قل زین آمدش کای راستین
کم نخواهد شد بگو دریاست این

و یک شاهد زیبا بر اینکه پیامبر صلی ‏الله علیه وآله و سلم جام بود
و نه جوی، و اینکه قرآن کتاب و کلمات خداست و نه پیامبر،
همین واژه «قل» در آغاز پاره ‏ای از سوره‏ ها
مثل سوره توحید است.

برای توضیح بیشتر می‏گویم:
وقتی کسی به شما می‏گوید:
بگو خدا یکتاست. شما می‏گویید: خدا یکتاست،
یعنی دیگر واژه «بگو» را بکار نمی‏ برید.

اما این پیامبر نازنین صلی الله علیه وآله وسلم
حتی واژه «بگو» را هم از قلم نیانداخته
یعنی بجای آنکه بگوید:

هو الله احد، می‏گوید: قل هو الله احد،
و این خود گواه روشنی است که پیامبر
صلی‏ الله علیه وآله وسلم
جام است و نه جوی.

زهی شراب و زهی ساغر و زهی ساقی
که جان‏ها و روان‏ها نثار باد نثار

صحابیان که برهنه به پیش تیغ شدند

خراب و مست بدند از محمد مختار

غلط، محمد ساقی نبود جامی بود

پر از شراب و خدا بود ساقی ابرار



باران حکمت: "تفسیر تمثیلی قرآن کریم"





کتاب عشق در طاق بلند است

به آسمان که نگاه می‏کنی می ‏بینی که ستاره ‏ها بسیار نزدیک و دوشادوش یکدیگرند،
حال آنکه گاه فاصله آنها با یکدیگر به قدر فاصله زمین تا خود آنهاست.

داستان ما و قرآن درست شبیه داستان همین ستاره ‏هاست
یعنی قرآن اگر چه به ظاهر در دستان ما و پیش روی ماست
اما در حقیقت فرسنگ‏ها با آن فاصله داریم.


کتاب عشق در طاق بلند است
ورای دست هر کوته پسند است

چون اساساً زندگی ما با آن زندگی که در این کتاب طرح و ترسیم شده
بسیار دور و بعید می ‏نماید، تا جایی که هیچ‏ کجای زندگی ما کسی را
به یاد هیچ آیه‏ای از آیات قرآنی نمی ‏اندازد، و تو گویی هیچ‏
آیه ‏ای از قرآن کریم در زندگی ما ردپایی ندارد.

از این رو خداوند به شیوه عاشقان در همین ابتدای کتاب که در حقیقت،
نامه عاشقانه خود به بندگان است به گونه‏ ای لطیف و غیر مستقیم
از دوری ما یاد کرده و می‏گوید:

ذلک الکتاب،
یعنی آن کتاب.


و پیداست که واژه «آن» برای اشاره به دور است،

پس وقتی می ‏گوید: آن کتاب یعنی شما از کتاب دورید
و زندگی و رفتار و منش شما با آن همخوانی ندارد،

البته نوعی دعوت به نزدیک شدن به این کتاب نیز می‏ باشد،
چون آدمی تا خود را دور نبیند هوای نزدیک شدن پیدا نمی‏کند.


بیا به مکتب ما و کتاب عشق بخوان
که خواندن از سر ذوق این کتاب خوش باشد



باران حکمت: "تفسیر تمثیلی قرآن کریم"





حرفهای نوشدار


تفسیر آیه کریمه:
الم
(بقره/1)

خاموش باش و لب مگشا خواجه غنچه‏ خوار

شاید شما هم دیده باشید که بعضی با کمک چاقوهای تیز از
پوست هندوانه گل‏هایی زیبا می‏ سازند و چقدر هم تماشایی!


این کار چه شبیه است به کار خدا که قرآن، این کتاب آسمانی و مقدس را
با یک سلسله حروف ساده مثل الف، لام، میم و ... ساخته است.

پس، یک معنای الف، لام میم همچنان که پاره ‏ای از
مفسران گفته ‏اند، می‏ تواند همین باشد که:
ما قرآن را از همین حروف ساخته ‏ایم.


و این در حالی است که ما از حروف، شوخی‏های بی‏ معنی، پیامک‏های زشت،
حرف‏های نیش‏‏دار و گزنده، شعرهای بی‏ قافیه،
دروغ، توهین، افترا و استهزاء می‏سازیم.


الف، لام میم یعنی من خدا از میان همین حروف آیاتی ساخته
و پرداخته ‏ام که بشر را از سرگشتگی و حیرت و حیرانی رهایی می‏بخشد،
قرآنی ساخته ‏ام تا دستی بگیرد و مثل نور راهی را نشان بدهد،
پس تو نیز اگر بنده و فرمانبردار من باشی سخنانت باید از جنس نور بوده
و شمع راه باشد و بتواند نور امید را در دل‏ها بتاباند و اگر چنین نباشد
خوشتر از سکوت و خاموشی چیزی نیست.


خاموش باش و لب مگشا خواجه غنچه ‏وار
چون صدف‏ها گوهر افشانت کنیم

خداوند در همین آیه نخست می‏خواهد بگوید:
حروفی بی ‏معنا مثل الف، لام میم خود را به ما سپرده و تسلیم ما شدند
و ما نیز از آنها کتابی مقدس مثل قرآن ساختیم، پس تو هم
کمتر از حروف نباش و به جای آنکه اسیر و دلبسته
این و آن شده و در پی آنها روان‏ باشی،
با ما بیا و بنده و مطیع ما باش تا تو را مثل قرآن
با معنا و پاک و ماندگار و خواندنی کنیم.


چند می‏باشی اسیر این و آن

گر برون آبی از این، آنک نیم


ای صدف چون آمدی در بحر ما

چون صدف‏ها گوهر افشانت کنیم

دامن ما گیر اگر تر دامنی

تا چومه از نور دامانت کنیم

هین قرائت کم کن و خاموش باش

تا بخوانیم عین قرآنت کنیم


باران حکمت: "تفسیر تمثیلی قرآن کریم"





چسب چوبی برای شیشه

تفسیر آیه شریفه:
صراط الّذین ائعمت علیهم


با چسب چوب نمی‏شود دو شیشه را به هم چسباند،
البته ممکن است مقطعی و موقت این اتفاق بیافتد
اما دیر یا زود این دو تکّه از هم جدا و دور خواهند شد.


دروغ مثل چسب چوب است و آدم‏ها مثل شیشه.

هیچ‏گاه یک زن و شوهر، دو همکار، دو همسایه
و یا دو دوست به وسیله دروغ با یکدیگر گره نمی‏خورند
و پیوندشان پایدار نمی ‏ماند،

اگر هم چند روزی با هم جوش خورده و نزدیک شده
و با هم باشند بالاخره به جدایی خواهد انجامید.


آنچه آدم‏ها را با یکدیگر جوش می‏دهد صداقت است.


صداقت حقیقتی است که مثل همه خوبی‏های دیگر با انسان سازگار است.
و هر چه با انسان سازگاری داشته باشد در زبان
قرآن کریم به نعمت یاد می‏شود.

نعمت از ریشه «نعومت» و آن نقطه مقابل خشونت بوده
و به معنای سازگاری و انعطاف و نرمش است.


به همین دلیل به حیوانات رام و آرام و سازگار با انسان مثل گوسفندان
و شتران انعام گفته می‏شود، اما به شیر و پلنگ و
درندگان دیگر انعام نمی ‏گویند.


بنابراین اگر یکی از نام‏های پاک و مقدس خداوند منعم و نعمت بخش
است به این معناست که خداوند آنچه با طبیعت و فطرت و حقیقت انسان
سازگار باشد در اختیار انسان خواهد گذاشت.


از اینرو اگر در همین سوره می‏خوانیم:

اهدنا الصراط المستقیم صراط الّذین ائعمت علیهم

یعنی خدایا راه نشانم بده، آنهم راه مستقیم، راه همان
کسانی که به ایشان نعمت دادی یعنی چیزهایی دادی
که با آنها همخوانی و سازش و سازگاری دارد.

مثل: فهم، صدق، صفا، مروت، عشق، آرامش، آسودگی خیال،
قناعت، آبرو، عزت، مردم داری و مانند اینها.



باران حکمت: "تفسیر تمثیلی قرآن کریم"





روسریهای نواری آتش زا

تفسیر آیه شریفه ی:
ایاک نعبد و ایاک نستعین

عبادت را به اطاعت هم می‏توانیم معنا کنیم،
و اطاعت یعنی در کار خدا چون و چرا نکردن.

اطاعت یعنی وقتی خدا می‏گوید:
خانم‏ها باید پوشیده باشند آنها نیز خود را بپوشانند و دیگر روسری‏های
آنها نواری نشود یا شلوارها کوتاه نشود، چون این کار نه تنها زن را
آلوده ساخته و از ارزش و بهای وی می‏کاهد بلکه در حقیقت هتاکی
و جسارت و گستاخی نسبت به خداوند و جامعه نیز خواهد بود.

همانطور که شما اگر گوشه‏ ای از پوست پرتقال کنده شده باشد مقابل میهمان نمی‏گذاری
و می‏گویی توهین است و ناراحت می‏شود، به خاطر همین میوه ‏هایی پیش روی او
می‏گذاری که پوست آن دست نخورده و پوشش آن کامل باشد،
یعنی کاملاً روی خود را گرفته باشد!

بله آدم با یک تار مو هم جهنمی می‏شود
اگر بعضی‏ها معنای اطاعت را می‏فهمیدند
دیگر هرگز به طنز و طعنه نمی‏گفتند:
با یکی دو تار مو، آدم جهنمی می‏شود؟
بله جهنمی می‏شود اما نه به خاطر دو تار مو
بلکه به خاطر اطاعت نکردن .

و تازه دو تار مو دست کم نگیر چون حقیقتاً
می‏تواند جهنمی به پا کند.

زمان جنگ یادت نیست می‏گفتند:
در شب باید خاموشی مطلق باشد، و حتی آتش سیگار هم نباید
روشن کرد و گرنه دیده بان‏ها هوایی همان نقطه را
دیده و آنجا را بمباران خواهند کرد.

بنابراین آنچه مهم است اطاعت است
و اطاعت یعنی وقتی خداوند به زن می‏گوید:
خود را بپوشان، زن نیز خود را به طور کامل بپوشاند.

درست مثل اینکه پدر تاجری به فرزند خود می‏گوید:
در گاو صندوق را ببند و او باید ببندد نه اینکه
روی هم انداخته، بگوید:

فقط به اندازه کمتر از یک بند انگشت باز است
و این هیچ اشکالی ندارد!
چون در این‏صورت دزد با هوس بیشتری
به آن نزدیک می‏شود.


باران حکمت: "تفسیر تمثیلی قرآن کریم"






اساساً هر کاري راهي و راهکاري دارد
و تنها خداست که آن را مي‏داند.

و هدايت يعني نشان دادن راه‏ها و راهکارها.

ارتباط با فرزند راه دارد و راه آن را تنها خدا مي‏داند
و نه فلان روانشناس غرب که غالباً آنچه مي‏گويد بيشتر بر پايه حدس و گمان
و تخمين است، از اين‏رو مي ‏بينيد که هنوز مرکب راه‏کار ديروزش
خشک نشده راه‏کاري تازه ‏تر ارائه مي‏کند.


راه ارتباط با همسر، دوستان، آشنايان و همکاران را تنها خدا مي‏داند
چون اوست که همه را آفريده و اندازه همه را او مي‏داند.


اگر مديريت با انواعي که دارد راه و روش‏هايي داشته باشد تنها او مي‏داند
و اوست که مي‏تواند ما را به آن شيوه ‏ها و راه‏ها رهنمون باشد.


امروز همه به دنبال راهکارند آن‏هم راهکارهاي عمي و قابل اقدام،
راهکارهايي که مثل شاهراهي مستقيم آدمي را به هدف برساند.

و ما از خدا در اين سوره چنين هدايتي مي‏خواهيم،
يعني مي‏خواهيم تا راه مستقيم به هر خير و خوبي و سعادت و توفيق
که همان کوتاه ترين راه است را به ما نشان بدهد.

راه مستقيم تنها راهي است که همه مي‏ فهمند،
شما حتي اگر به يک نابينا بگوييد مستقيم برو، مي‏فهمد.
درست مثل غذا خوردن که شما با کمک دست لقمه خود را مستقيم
به سوي دهان هدايت مي‏کنيد، آيا شده است که در عمرتان حتي براي يکبار
راه دهان خود را گم کرده و لقمه را به دهان ديگري وارد کنيد؟

پس صراط مستقيم يعني راهي که هم کوتاه است
و هم هر کسي در آن گم نمي‏شود.


در صراط مستقيم اي دل کسي گمراه نيست


باران حکمت: "تفسیر تمثیلی قرآن کریم"





آنچه بايد از مطربها آموخت!

تفسير آيه شريفه:
اهدنا الصراط المستقيم


هم مگر پيش نهد لطف شما گامي چند


قديم‏ها مطرب‏ها کوچه به کوچه مي‏رفتند و همه را گرداگرد خود جمع کرده
و دف نوازي مي‏کردند، و وقتي که خوب خسته مي‏شدند،
و تماشاچيان نيز لذت کافي مي‏بردند به سراغ جمعيت رفته و دف
خود را برابر آنها گرفته و کمک مي‏خواستند، و هر کسي نيز دست
به جيب شده و به‏ قدر وسع خود چيزي در آن مي ‏انداخت.

چه خوب مي‏شد اگر ما نيز از مطرب‏ها ياد مي‏گرفتيم،
يعني از همان اول و بي‏ هيچ کار و تلاشي با خواندن
«حمد» و «آيت ‏الکرسي» و «امن يجيب» دست گدايي را
به سوي خداوند دراز نکنيم، چون او تا از ما کاري را نبيند
دست به جيب نمي‏شود و حاجات ما را روا نمي‏کند.

او مي‏گويد:
من به تو دست، پا، چشم و عقل و هوش دادم،
حال با اينها چه کردي که اکنون چيزهايي ديگر مي‏خواهي،
اصلاً من اينها را دادم که تو بسياري از حوائج و
نيازهاي خود را رفع کني.


بنابراين ما وقتي از هيچ کوشش و تلاشي دريغ نکرديم آنگاه مي‏توانيم
دست به دعا شده و حاجات خود را بخواهيم و اينجاست
که خداوند دعاهاي ما را اجابت مي‏کند.


زيباترين دعاها بلکه ريشه و اساس همه دعاها درخواست هدايت است

البته کوشش‏هايي هم که بايد داشته باشيم در همين سوره حمد ياد شده:

اولاً اينکه کوشش کنيم بفهميم رحمن و بخشنده تنها خداوند است.

ديگر آنکه تنها اوست که رحيم و مهربان است.
سوم آنکه، تربيت کار اوست و هر کس به هر کجا رسيد
از رهگذر لطف و عنايات اوست.


از رهگذر خاک سر کوي شما بود
هر نافه که در دست نسيم سحر افتاد

و ديگر آنکه بکوشيم تا مالکيت او را خوب بهفميم
يعني اينکه هر کس هر چه دارد از اوست.

آنکه در طرز غزل نکته به حافظ آموخت
يار شيرين سخن و نادره گفتار من است


و سپس به دنبال اين فهميدن‏ها عبادت و بندگي او را پيشه کنيم،
يعني درست مثل کودکي که در مهماني وقتي مقابل او چيزي
تعارف مي‏شود پيش از آنکه دست پيش برده و چيزي بردارد
به پدر نگاه مي‏کند، و از نگاه او مي‏فهمد که بردارد يا نه.

ما نيز دست به هيچ کاري دراز نکنيم جز آنکه
پيشاپيش رضا و اجازه خداوند را جويا شويم.

و تازه پس از اين فهميدن و بندگي و استمداد
نوبت به دعا و درخواست مي‏رسد.

و زيباترين دعاها بلکه ريشه و اساس همه
دعاها درخواست هدايت است:


ما به آن منزل عالي نتوانيم رسيد
هم مگر پيش نهد لطف شما گامي چند



باران حکمت: "تفسیر تمثیلی قرآن کریم"





اما یادمان باشد این‏گونه زندگی پایان خوشی نداشته بلکه محدودیت‏ها
و تنگناها و سقوط‏های خطیر و خطرناکی در پی خواهد داشت.

آنچه دیدی بر قرار خود نماند
و آنچه بینی هم نماند برقرار

و البته نقطه مقابل این زندگی، زندگی مردان خداست
که چیزی شبیه همان شیپور است اولش دشواری‏ها و تنگناها
و محدودیت‏ها و محرومیت‏هاست و پایانش وسعت و گشادگی، درست مانند نفس
و باز دمی که یک نی نواز در نی می‏دمد، و از آنجا که در مجرابی
باریک و تنگ و محدود قرار می‏گیرد عاقبتی خوش داشته
و به آهنگی زیبا و ماندگار بدل خواهد شد.

از این‏رو قرآن کریم برای مردان خدا که همان اهل تقوا و فضیلت
باشند بجای آغاز خوش، پایان خرم را یاد آور شده،
و می‏گوید:

و العاقبه للمتقین

یعنی اهل تقوا اگر چه آغازی شاد و خوش ندارند
ولی فرجامی نیک و نیکو در انتظار آنان است.


مرد آخر بین مبارک بنده ‏ای است

و سرّ ماجرا هم این است که آدمی که می‏خواهد ساخته
و اصلاح شود مثل یک خانه کلنگی است که بخواهند به یک برج بلند
و رفیع و آسمان خراش تبدیل کنند، چنین خانه ‏ای اول تخریب
و خراب می‏شود و سپس برج شده و بالا می‏رود.


پس یادمان باشد که راه خدا اولش سخت است و حرف‏های تلخ و
ناگوار شنیدن، و نسبت‏ها و برچسب‏های نادرست را تحمل کردن است،
و باید زبانت غربال داشته باشد و هر چیزی را نگویی،
و گوش‏ هایت باید غربال داشته باشد که هر چیزی را نشنوی،
چشم‏هایت نیز همین‏طور یعنی هر چیزی را نبینی.


این‏گونه زندگی کردن اگر چه به ظاهر آسان نیست
و شاید پردردسر نیز هست اما سرانجام خوشی در پیش دارد.


ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن

وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور
دور گردون گرد دو روزی بر مراد ما نرفت
دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور
هان مشو نومید چون واقف نثی از سر غیب
باشد اندر پرده بازی‏های پنهان غم مخور
گرچه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید
هیچ‏ راهی نیست کان را نیست پایان غم ‏مخور

بنابراین زندگی مردان خدا چیزی شبیه کوچه باغ‏هاست
که پر گرد و غبار و پر پیچ و خم و پردست اندازند
اما در پایان باغ است و خرمی، باغی که یک تماشای آن تلافی صد جفا بکند.


حال که انواع زندگی‏ها را خواندی و شنیدی نوبت به انتخاب می‏رسد.
و البته انتخاب دشوار است مگر آنکه آدمی بجای نزدیک بین بودن،
تیزبین و عاقبت اندیش باشد و عاقبت اندیشی نیازمند فهم و آگاهی و تعقل
و شعور است که از میان نعمت‏های خداوند بالاترین نعمت‏هاست.


از این‏رو در این سوره از خداوند می‏خواهیم که راه را نشان دهد،
راه همان کسانی که به ایشان نعمت داده، یعنی نعمت فهم و آگاهی که
توانسته ‏اند به کمک آن زندگی شیپوری را
گزینش و زندگی قیفی را رها کنند.


گوش ما گیر و بدان محفل کشان
کز رحیقش می‏خورند آن سرخوشان


باران حکمت: "تفسیر تمثیلی قرآن کریم"





زندگیهای قیفی و شیپوری

تفسیر آیه شریفه:
صراط الذین انعمت علیهم


گوش ما گیر و بدان محفل کشان
کز رحیقش می‏خورند آن سرخوشان

چیزی که وارد قیف می‏شود اول در دهانه آن قرار می‏گیرد،
و دهانه قیف باز و پهن و گشاد است، اما آخرش تنگ،
درست برعکس شیپور که اولش محدود
و باریک و تنگ ولی آخرش باز
و وسیع و پهن.


حال یک زندگی شیطانی دقیقاً چیزی شبیه قیف است،
یعنی اول آنکه نگاه می‏کنی آزادی، رهایی و گشادگی است.
از این‏رو هر جور که بخواهی زندگی می‏کنی و هر چه
بخواهی می ‏پوشی،نه گوشَت پرده و مانعی دارد که هر چیز را نشنوی
و نه زبانت میزانی که پیوسته و یکریز حرف نزنی،
دیگر خط قرمز در زندگی تو بی ‏معناست و تمام مرزها را بر خود
و برای خود باز و آزاد می‏بینی، و به خاطر همین آزادی
چه آزادی‏هایی که از دیگران سلب می‏کنی.

گاه با پوشش خود رشته مهر و محبت
مردان بسیاری نسبت به همسران خود را
برای همیشه از هم می‏دری،
و از این رهگذر چه اطفال و دختر بچه‏ های پاک و معصوم
و بی‏گناهی را که برای همیشه در سردی
و افسردگی و انزوا فرو می‏بری!

و گاه با یک سخن ناسزا و ناصواب و نیش دار و یا نسبت
ناروایی چه آتشی به پا کرده و عزت و آبروی
دیگران را دود و خاکستر می‏کنی.

ظالم آن قومی که چشمان دوختند
زان سخن‏ها عالمی را سوختند

عالمی را یک سخن ویران کند
روبهان مرده را شیران کند


باران حکمت: "تفسیر تمثیلی قرآن کریم"






شاخه نباتهايي که نبايد خورد

لذت‏هاي حرام را به شاخه نبات تشبيه مي‏کند
و مي‏گويد من به آنها هيچ نزديک نشدم،
مثلاً داشتم از کوچه مي‏رفتم چشم کسي هم در پي من نبود
و مي‏توانستم به ناموس مردم نظر کنم
و شيرين هم بود، اما دندان به جگر گذاشته و از اين شيريني
چشم دوختم، يا در محفلي همه گرد هم بودند، کافي بود کسي را
به باد مسخره گرفته و همه را بخندانم، که البته شيرين هم است.
اما صبر کردم و هيچ نگفتم، و خداوند به پاداش اين‏همه صبر
سخنم را شيرين کرد، يعني از شيريني کم گذشتم
و شيريني بيشتر و ماندگار‏تر به من ارزاني فرمود.

مولوي هم همين تجربه را داشت
او هم نصيحت مي‏کرد و مي‏گفت:

گر سخن خواهي که گويي چون شکر
صبر کن از حرص و اين حلوا مخور



باران حکمت: "تفسیر تمثیلی قرآن کریم"





پس من اگر کاري کنم که شما رشد کنيد
خودم رشد خواهم کرد.
ببينيد! اين دست من سيب را از درخت مي‏چيند
و قاچ زده و آنگاه در دهان مي‏گذارد، يعني به عضو ديگر مي‏دهد
اما خود انرژي يافته و تقويت مي‏شود.


انسان‏ها نيز اعضاي يکديگرند پس هر کس مي‏خواهد
قوت و قدرت پيدا کند بايد خادم خوبي براي ديگران باشد.


بنابراين مي‏بينيد که يکي از جاهايي که خداوند انرژي و توان
و نيرو و کمک و نيروي خود را در آنجا
قرار داده است صبر و شکيبايي است.

صبر آرد آرزو را ني شتاب
صبر کن والله اعلم بالصواب


از اين رو فرمود:

و استعينوا بالصبر
از صبر کمک بخواهيد!

يعني صبر وکيل من است،
و حق امضاء دارد و اگر شما پيش او
برويد کارتان راه مي‏ افتد.

حافظ چرا حافظ شد، و چرا سخنان او اين‏همه
شهد و شيرين و شکرين است؟


اين همه شهد و شکر کز سخنم مي‏ريزد

اجر صبري است کز آن شاخ نباتم دادند


باران حکمت: "تفسیر تمثیلی قرآن کریم"






اگر دنبال وکیل نمره یکی معطل نکن!

اياک نعبد و اياک نستعين
(حمد/5)


کمک‏هاي خدا در جاي ديگري مثل کمک به ديگران است.
همچنان که در روايت آمده است:

الله في عون العبد مادام العبد في عون اخيه

يعني خداوند به کمک کسي مي‏آيد که او به کمک برادران خود آمده باشد.
بنابراين کسي که دست ديگري را نمي‏گيرد و از ديگران دست‏گيري نمي‏کند
خداوند نيزهيچ‏گاه يار و همراه او نخواهد بود، و گويي که
سعدي چه خوش از قول خداوند مي‏گويد:


تو هرگز رسيدي به فرياد کس
که مي‏خواهي امروز فرياد رس

و يا در جايي ديگر خوشتر از اين گفته است:

ما را عجب ار پشت و پناهي بود آنروز
کامروز کس را نه پناهيم و نه پشتيم

و در همين‏جا نتيجه بگيريم که هر کس به ديگري
کمک کند در حقيقت به خود کمک کرده است.


و هر کس زمينه آبروي ديگري را فراهم کند
خود آبرومند مي‏شود.


باران حکمت: "تفسیر تمثیلی قرآن کریم"






تو هرگز رسیدی به فریاد کس

من اگر یک میز برابر خود بگذارم و بر روی آن یک صندلی
و بر صندلی نیز یک پشتی آیا می‏توانم روی آن ایستاده و کمر را
راست کرده و دست خود را به لامپ خاموش رسانده
تا آن‏را روشن کنم؟ هرگز!

چرا که میز و صندلی و یا پشتی برای بالا رفتن ساخته نشده ‏اند،
بله آنچه برای اینکار ساخته شده و زیر پا قرار
می‏گیرد نردبام است نه چیزی دیگر.

انسانی هم اگر بخواهد بالا رفته و به توفیقاتی دست یابد
شرط اولش آنست که هر چیزی را زیر پا نگذارد.


کسی که انصاف، صداقت، آدمیت، گذشت و جوانمردی را
زیر پا می‏گذارد درست مثل آنست که میز و پشتی زیر پا گذاشته باشد،
چنین کسی بالا نمی‏رود، اگر هم بالا برود دستش به جایی
بند نمی‏شود و سرانجام فرو می‏افتد.

از انصاف و صداقت و انسانیت باید مدد گرفت
و نیرو یافت نه آنکه زیر پا نهاد.

خداوند نیرو و امداد خود را در این صفات
خوب پیچیده و در اختیار ما قرار داده است.


او هرگز امداد و یاری و کمک خود را در دل دروغ و تهمت و توهین
و افترا قرار نمی‏دهد، مگر شما حاضرید جواهرات و اشیاء قیمتی
خود را در دل زباله ‏ها و تفاله ‏ها جاسازی کنید!

پس همین‏جا باید فهمید که هر چیزی نمی‏تواند به
عنوان کمک در زندگی انسان قرار گیرد.


مگر کمک ماشین را از هر جنسی می‏توان ساخت،
آیا چوب و سفال یا گچ پیش ساخته می‏توانند بعنوان
کمک در ماشین استفاده شوند؟


کسی که از دروغ و یا هر صف زشت دیگر برای پیشبرد
اهداف خود کمک می‏خواهد مثل کسی است که از چوب
به عنوان کمک برای ماشین استفاده کند!


پس بیاییم از خدا بخواهیم که کمک‏مان کند.
یعنی کمک کند تا بفهمیم کمک‏ های او در کجاست.

و اگر این را می‏ فهمیدیم هیچ‏گاه دروغ نمی ‏گفتیم،
تهمت نمی ‏زدیم، و نسبت ناروا به هیچ‏کس نمی‏ دادیم، و لقمه حرام
بر سر سفره خود نمی ‏آوردیم، زیرا اگر به این صفات زشت آلوده ‏ایم
از آنروست که می ‏خواهیم به کمک آنها به اهداف خود برسیم!

حال آنکه خداوند کمک‏های خود
را در این اوصاف قرار نداده است.



باران حکمت: "تفسیر تمثیلی قرآن کریم"





لباسی مخصوص مهمانسرای دنیا


تفسیر آیه شریفه:

ایاک نعبد و ایاک نستعین


بنده ما شو و برخور ز همه سیم تنان


شما اگر بخواهی به عمق دریا رفته و شگفتی‏های آنرا از
نزدیک به تماشا نشسته و از تماشای زیبایی‏های بی‏شمار آن برخوردار باشی
باید نخست جامه غواصی را بر تن داشته و آنگاه در آن فرو شوی.


دنیا نیز آن‏گونه که در روایات آمده است همچون دریاست،
و مثل دریا تماشایی است و می‏توان از تماشای آن لذت فراوان برد
به شرط آنکه جامه تقوا و لباس بندگی بر تن داشته باشیم.


و لباس التقوی ذلک خیر

و بدون این جامه تقوا و بندگی دنیا کشنده است و زندان.
پس اگر می‏ گویند:
فلسفه آفرینش عبادت و بندگی خداست به خاطر آنست
که با بندگی می‏توان برخوردار شد، و در حقیقت فلسفه
آمدن ما به این دنیا به مهمانی آمدن است.

شاه شمشاد قدان خسرو شیرین‏دهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف‏ شکنان


مست بگذشت و نظر بر من درویش انداخت
گفت کای چشم و چراغ همه شیرین دهنان


تا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد ماند
بنده ما شو و برخور ز همه سیم تنان



باران حکمت: "تفسیر تمثیلی قرآن کریم"





چشم دل باز کن که جان بینی

قرآن کریم چیزی شبیه عیسی مسیح علیه ‏السلام است
که پدر نداشت اما مادرش مریم بود و در دامان پاک
و پر مهر او نشو و نما یافت.


سوره حمد را نیز ام الکتاب یعنی مادر قرآن می‏نامند،
پس سوره حمد مریم قرآن است.

و فرزند این مریم نیز آمده است تا چشم دل‏ها را باز و بینا کند.

چشم دل بازکن که جان بینی
آنچه نادیدنی است آن بینی


با نام خدا شروع می‏شود.


اول دفتر به نام ایزد دانا


در روایات آمده است که تمامی کارها را با نام خدا آغاز کنیم،
چون انجام هیچ کاری بدون توان و نیرو امکان‏ پذیر نمی‏ باشد،
و نام خدا آدمی را نیرومند و توانا می‏سازد، و این نام
تنها نامی است که در هستی اثر بخش و تاثیرگذار است.


ای خنک آن گوش که نامت شنید

شما اگر بر سر در باغی بزرگ و با خطی خوش‏نام
فروردین را بنویسید آن باغ سبز و خرم نمی ‏شود
و بوته‏ های آن به گل نمی‏ نشیند.


نام فروردین نیارد گل به باغ

بلکه خود فروردین است که با آمدن خود باغ را گل باران می‏کند.
یا اگر در شبی تار به زیباترین خط بر دیوار دخمه ‏ای تاریک،
نام نور و چراغ را حک کنید آن دخمه تار روشن نخواهد شد.


شب نگردد روشن از نام چراغ


البته نه تنها نام چراغ و فروردین این‏گونه ‏‏اند
بلکه تمامی نام‏ها از این دست می‏باشند.


مگر نام آب، عطش را فرو می‏نشاند؟
یا نام ماشین‏، جابجایی کسی را فراهم می‏سازد؟


بنابراین می ‏بینید که نام‏ها عموماً و بی‏ استثناء کار ساز
نبوده و کاری به پیش نمی‏ برند.


اما در این میان تنها نام خداست که مثل خود او یکتا و
بی‏ همتاست و اثر بخش و تاثیرگذار است.


هر جا که هستی حاضری از دور در ما ناظری

شب خانه روشن می ‏شود چون یاد نامت می‏ کنم

از این‏ روست که ما بجای آنکه بگوییم:
با‏الله الرحمن الرحیم؛
به کمک خدای بخشنده مهربان آغاز می‏ کنیم،
می‏ گوییم:

بسم ‏الله الله الرحمن الرحیم،

یعنی به کمک نام خداوند بخشنده مهربان آغاز می‏ کنیم.

و راستی وقتی که نامش چنین باشد،
خود و حقیقتش چون و چگونه خواهد بود؟