وقتي امور فرعيِ زندگي عمده شود
اباعبدالله(ع) فكر و فرهنگ دنياپرستي را رسوا كردند. وقتي پس از رحلت رسول خداf عدهاي به اسم دين بر رأس جامعه قرار گرفتند ولي از اسلام صرفاً ادارهي امور دنياييشان را ميفهميدند، در نهايت کار به حاکميت يزيدِ ميمونبازِ غربزده ميکشد و اباعبدالله(ع) را به عنوان کسي که بر اميرالمؤمنين جهان اسلام - يعني يزيد- خروج کرده به قتل ميرسانند و شهر را چراغاني ميکنند، چون در بينشي که سقيفه به آن دامن زد، يزيد خودي قلمداد ميشود و پسر پيامبرf خارجي و غير خودي قلمداد ميگردد.
همچنان که قبلاً عرض کردم حضرت اباعبدالله(ع) در بدو خروج از مدينه نامهاي که به محمد حنفيه مينويسند و ميگويند: «أَنِّي لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّيf أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّي وَ أَبِيعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع)»؛[1] من براى سركشى و عداوت و فساد كردن و ظلم نمودن خروج نکردم، بلكه؛ جز اين نيست كه من به منظور اصلاح در دين جدّم قيام نمودم، من در نظر دارم امر به معروف و نهى از منكر نمايم. من ميخواهم مطابق سيرهي جدّم رسول خدا و پدرم على بن ابى طالب«عليهماالسّلام» رفتار نمايم.حضرت با اين که فلسفهي قيام خود را امر به معروف و نهي از منكر اعلام ميکنند و ميفرمايند ميخواهم سُنّتِ جدّم را إحياء كنم، باز عدّهاي از مذهبيهاي آن زمان به او نصيحت ميكنند كه از اين كار منصرف شو.[2] چون
این وبلاگ جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی وترویج آن ایجاد گردیده است امید است که بتوانیم گامهای موثر در جهت اعتلاء فرهنگ قرآنی برداریم لذا از تمامی شما عزیزان استدعا دارم مرا دراین حرکت خداپسندانه مساعدت ویاری نمایید متشکرم.