ویژه نامه اربعین حسینی




۩۩ ویژه نامه اربعین حسینی ۩۩

باساربان بگوئید احوال حال چشمم،تا بر شتر نبندد محمل به روز باران










بلاخره تمام شد

تمام شد آن روزهای پر عطش
آن روزهای پر هراس کودکان

آن پدره دری ها ، آن حرمت شکنی ها
سیلی خوردن ها ، تازیانه خوردن ها


تحقیر شدن ، سنگ باران شدن
روزهای غم انگیز عبور از شام

آن روزهایی پر درد اسارت
روزهای ایستادگی در مقابل ظلم


روزهای خطبه خوانی زینب شکسته دل
روزهای زخم زنجیر بر دستهای حضرت سجاد

حالا کاروان به کربلا رسیده
به دیار شقایقها و لاله های پرپر


وقت است که زینب عقده گشایی کند
وقت است که رباب با اصغرش خلوت کند

وقت است که لیلا به وسعت آسمان اشک بریزید
وقت است که سجاد علیه السلام با پدرش درد دل کند


کاروان رسیده است و دیگر کسی نگران اشک هایش نیست
دیگر نیازی نیست بغض ها را در گلو فرو خورند

دیگر نیاز نیست که برای حفظ خون عاشورائیان
بی صدا و پنهانی اشک بریزند


صدای های های گریه های تمام دشت کربلا را می لرزاند
و خون سرخ شهیدان از زمین پر بلای کربلا فوران می کند
و اینچنین قیام سرخ حسین بر جبین تاریخ تا ابدیت حک می شود

السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین
و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین
و علی انصارو الاحباب الحسین


ویژه نامه اربعین حسینی - ندای وحی

دلایل اهمیت اربعین درفرهنگ اسلامی

دلایل اهمیت اربعین درفرهنگ اسلامی


دلایل اهمیت اربعین درفرهنگ اسلامی

از ظاهر قرآن و روايات چنين بر مي آيد كه عدد چهل داراي اسراري باشد؛ لذا در این مقال برآنيم تا در حد بضاعت در ضوء قرآن و سنت به این مطلب بپردازیم.



آیات قرآن

1- در قرآن سوره بقره آيه 51 خداوند مي فرمايد: وَ إِذْ واعَدْنا مُوسى‏ أَرْبَعينَ لَيْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظالِمُونَ[1]
قالَ فَإِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَيْهِمْ أَرْبَعينَ سَنَةً يَتيهُونَ فِي الْأَرْضِ فَلا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفاسِقينَ[2]
وَ واعَدْنا مُوسى‏ ثَلاثينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ ميقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعينَ لَيْلَةً وَ قالَ مُوسى‏ لِأَخيهِ هارُونَ اخْلُفْني‏ في‏ قَوْمي‏ وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبيلَ الْمُفْسِدينَ [3]
با موسي چهل شب وعده گذاشتيم و او به ميعادگاه براي گرفتن فرمانهاي الهي آمد. يعني مدت وعده الهي كه موسي در آن به ديدار خداوند براي گرفتن دستور و الواح رفت چهل شب بود. يعني چهل شب موسي به طور رفت و با خداوند مناجات مي كرد.خداوند خود چهل روز برای موسی وعده داد که به مناجات بپردازد ؛ تا الواح مهم رسالت به دست اوبرسد وموسی تا تحقق این وعده به میقات رفت وچهل شب کرارا مستمرا ولاینقطع ادامه داد .
2- در آيه ديگر چنين آمده است: وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعينَ سَنَةً قالَ رَبِّ أَوْزِعْني‏ أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتي‏ أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى‏ والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لي‏ في‏ ذُرِّيَّتي‏ إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَ إِنِّي مِنَ الْمُسْلِمينَ[4]
وقتي انسان به سن چهل سالگي مي رسد از خداوند مي خواهد توفيق شكرگزاري از نعمتهايش را به او بدهد و خواستار توفيق انجام عمل صالح از خداوند مي شود ـ يعني انسان در سن چهل سالگي به مرحله اي از رشد و ايمان مي رسد كه نوعي تكامل و بلوغ است لذا در روايات آمده هركس تا سن چهل سالگي گناه كند و توبه نكند امكان بازگشت براي او سخت است[5] در این خصوص نقل شده است، هركس كه چهل سال بر او بگذرد و نيكي هايش به بدي‎هايش غلبه نكند و جهت گيري هايش به سوي خوبي ها نباشد جايگاهش دوزخ است.
بعثت برخی از انبیاء هم درچهل سالگی بوده است؛ اینها همه نشان می دهد که اربعین و چهل روز و چهل سال در فرهنگ اسلامی بدون حکمت نیست و عدد بلوغ و تکامل خاص است؛

دلایل اهمیت اربعین درفرهنگ اسلامی

روایات اسلامی
در روایات اسلامي نيز عدد چهل از جايگاه ويژه اي برخوردار است و عدد چهل فراوان مطرح شده است.
1- امام صادق (ع)می فرمایند: مَنْ حَفِظَ مِنْ أَحَادِيثِنَا أَرْبَعِينَ حَدِيثاً بَعَثَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَالِماً فَقِيهاً[6]
هرکس چهل حدیث از احادیث ما را حفظ کند روز قیامت از فقها شمرده می شود. منظور از فقیه بودن برخورداری از درجات و امتیازات فقیه در نزد پروردگار و جایگاه رفیع فقاهت است.
2- مورد دیگر مشخص کردن حدود همسایه ها است که پیامبر صلی الله علیه و آله می فرمایند: كُلُّ أَرْبَعِينَ دَاراً جِيرَانٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ عَنْ يَمِينِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ[7]
پیامبر اکرم حدود همسایه را تا چهل خانه از چپ و راست و مقابل و پشت سر برشمرده که دارای حق همسایگی هستند.
3- همچنین نقل شده است: هر بنده ای چهل سپر و پناهگاه درپیشگاه خداوند دارد مادامی که چهل گناه مرتکب شود تا از این امنگاه خارج شود ؛[8]
4- در حديثي آمده است: «كسي كه تا 40 روز خالص براي خدا شود چشمه هاي حكمت از قلبش بر زبانش جاري مي شود»[9] [10].
بنابراين در اسلام عدد چهل داراي حكمتي است كه آن را مهم جلوه مي كند و در فرهنگ ايران زمين «چهل» عدد مشهوري است و در شعر و ادب فارسي نيز تركيب هايي از اين عدد وجود دارد.
بنابر این عدد اربعین و چله گرفتن در سیر وسلوک و رسیدن به مدارج معنوی در منابع اسلامی دارای جایگاه است؛ بر این اساس در فرهنگ اسلامی نیز جایگاه یافته است؛ عرفا و صلحا در تقید به مناسک و رسیدن به مراتب به این عدد توجه داشته اند و دیرینه ی آن به پیش از اسلام بر می گردد اما در فرهنگ اسلامی با تاکید روایات جایگاه شاخص به خود گرفته است؛ اربعین حسینی که نکوداشت اربعین شهدای کربلاست نیز جایگاه ممتاز یافته تا جائیکه امام حسن عسكري(ع) درباره زیارت امام حسین در روز اربعین تاکید فرمود و از این ره آورد انسجام و هویت شیعه را سامان داد؛ آن حضرت در روايتی كه در منابع معتبر شیعه گزارش شده فرمود: مؤمن پنج نشانه دارد : 1. خواندن 51 ركعت نماز (17 ركعت نماز واجب + 34 ركعت نوافل) 2. زيارت اربعين 3.داشتن انگشتري در دست راست 4. سجده بر خاك 5. بلند گفتن بسم الله در نماز»[11] اين حديث تنها مدرك معتبري است كه (جداي از خود زيارت اربعين كه در ادعيه و منابع دعا آمده) به اربعين امام حسين(ع) و بزرگداشت آن روز تصريح كرده است[12].

دلایل اهمیت اربعین درفرهنگ اسلامی

ویژه نامه اربعین حسینی - ندای وحی



امام عسگری و جایگاه اربعین دراحیاء و انسجام مسلمانان:

زیارت اربعین که مورد تاکید امام عسگری است؛ باتوجه به اینکه دوره امامت حضرت به لحاظ سیاسی واجتماعی شرایط خاص دارد وشیعه نیاز دارد به اینکه نمادهای خود را علنی کند چون دوره ی حضور امامت بعد از امام عسگری پایان یافته ودوره ی غیبت صغری و کبری شروع می شود؛ لذا شیعه باید انسجام خود را در این نمادها نشان بدهد و از نظر جمعیتی شاخص داشته باشد و اظهار وجود کند وگرنه اگر شعار ها و نمادهای خود را علنی نکند ممکن است در طول تاریخ راه گم شود وتشیع مانند دیگر فرقه ها از نظر عقیدتی و با توجه به غیبت امام به حسب شرایط سخت از بین برود؛ امام عسگری علیه السلام بقای شیعه را به زیارت اربعین امام حسین پیوند می دهد از آنرو که نهضت امام حسین عامل بقا و حیات اسلام و شیعه که راه اصیل اسلام ناب است بوده لذا امام می خواهد با همان شعارهای حسینی نهضت زنده باشد و هدفها و شعارهای امام حسین علیه السلام زنده بماند؛ لذا ویژه گیهای خاص شیعه را می شمارد تا شیعه از پویایی برخوردار باشد؛ اگر امام نمادهای شیعه را در پویایی و حضور می داند؛ از این نوع نگاه می توان فهمید شیعه می تواند انسجام خود را در حضور در صحنه های عبادی جمعی و علنی و بر پا کردن فرایض دینی از نمازهای جمعه وجماعت و حج و زیارت امام حسین که امروز درکربلا با حضور میلیونی محسوس و آشکار است، نشان دهد؛ امام عسگری اتحاد وانسجام را پیرامون امام حسین قابل دسترسی می داند؛ لذا به سوی اربعین وزیارت اربعین انگشت نشانه می برد؛ گویا امام عظمت امروز شیعه را تجسم کرده و برای خلاصی و رهایی انسان امروز از بدبختی ها ی دوره ی غیبت به اربعین و عظمت امام حسین علیه السلام اشاره می فرماید؛ زنده داشت اربعین زنده داشت امام حسین و نهضت عاشورا و کربلا با تمام محتوای نهضت حسینی است؛ لذا شیعه امروز با سرافرازی به نهضت حسین می نگرد و از آن در انسجام اسلامی بهره می برد.

دلایل اهمیت اربعین درفرهنگ اسلامی

تاثیر مراسم اربعین درسبک زندگی اسلامی:

مراسم با شکوه اربعین و توجه به مراسم و شرکت وسیع در این مراسم یقینا در روح انسان تاثیرات عمیقی دارد تا جلب حیات حسینی شود؛ این نکته مهم می تواند تمام ابعاد زندگی مسلمانان را تحت تاثیر قرار داده و بسیاری از آسیب ها وگسل ها را ترمیم نماید؛ آسیبهای اجتماعی و اخلاقی زیادی در جوامع اسلامی هست؛ همین جریانهای تکفیری اگر به اربعین وعظمت آن و به اهداف امام حسین علیه السلام توجه نمایند قابل اصلاح هستند تا برگردند و در دشمن شناسی بصیرت داشته باشند که دشمن مشترک مسلمانان صهیونیست ها هستند ومستکبرین واستعمارگران نه شیعیان مظلوم وبی گناه که ظلما کشته می شوند؛
اربعین اینگونه در اصلاح آسیب ها می تواند درس آموز و راه بردی برای ترمیم گسل های قومی،مذهبی درجهان اسلام باشد؛ اجتماع باشکوه برای تجلیل از فرزند پیامبر(ص) ازطرفی برای همه مردم، به یاد امام حسین بودن است و از طرف دیگر اربعینی شدن می تواند تاثیر معنوی و اخلاقی در اصلاح رفتار مسئولان داشته باشد؛ کسی که همواره به یاد امام حسین علیه السلام است، رشوه نمی خورد؛ نماز می خواند؛ ظلم نمی کند و از آموزه های نهضت امام حسین درس می گیرد و شاگرد مکتب حسین است و در نتیجه از مفاسد مختلف به دور است؛ زندگی حسینی دارد و از حیات یزیدی و اموی به دور است. باشد که خداوند متعال به همه ما توفیق اربعینی شدن را عنایت فرماید.

----------------
[1] . بقره /51
[2] . م ائده/26
[3] . 142/ اعراف
[4] . احقاف/ 15
[5] . ر.ك: تفسير روح المعاني، ج 26، ص 17 و تفسير نمونه، ج 21، ص 329.
[6] . الكافي، ج 1 ص : 49 - 48
[7] . الكافي، ج 2 ص 669
[8] . الكافي، ج 2 ص : 279 - 276
[9] . الكافي، ج 2 ص 16 ، الإخلاص ..... ص : 15
[10] . محمد صالح مازندراني، شرح اصول كافي، جلد 8، ص 47.
[11] . شيخ طوسي، تهذيب الاحكام، ج 6، ص 51.
[12] . نشريه رسالت، رسول جعفريان، نشريه اربعين امام حسين(ع)، عدد چهل، 16/1/83.

ویژه نامه اربعین حسینی - ندای وحی

ویژه نامه اربعین حسینی{باساربان بگوئید احوال حال چشمم، تا بر شتر نبنددمحمل به روز باران}






۩۩ ویژه نامه اربعین حسینی ۩۩

باساربان بگوئید احوال حال چشمم،تا بر شتر نبندد محمل به روز باران





بلاخره تمام شد

تمام شد آن روزهای پر عطش
آن روزهای پر هراس کودکان

آن پدره دری ها ، آن حرمت شکنی ها
سیلی خوردن ها ، تازیانه خوردن ها


تحقیر شدن ، سنگ باران شدن
روزهای غم انگیز عبور از شام

آن روزهایی پر درد اسارت
روزهای ایستادگی در مقابل ظلم


روزهای خطبه خوانی زینب شکسته دل
روزهای زخم زنجیر بر دستهای حضرت سجاد

حالا کاروان به کربلا رسیده
به دیار شقایقها و لاله های پرپر


وقت است که زینب عقده گشایی کند
وقت است که رباب با اصغرش خلوت کند

وقت است که لیلا به وسعت آسمان اشک بریزید
وقت است که سجاد علیه السلام با پدرش درد دل کند


کاروان رسیده است و دیگر کسی نگران اشک هایش نیست
دیگر نیازی نیست بغض ها را در گلو فرو خورند

دیگر نیاز نیست که برای حفظ خون عاشورائیان
بی صدا و پنهانی اشک بریزند


صدای های های گریه های تمام دشت کربلا را می لرزاند
و خون سرخ شهیدان از زمین پر بلای کربلا فوران می کند
و اینچنین قیام سرخ حسین بر جبین تاریخ تا ابدیت حک می شود

السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین
و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین
و علی انصارو الاحباب الحسین


ویژه نامه اربعین حسینی

زينب (سلام الله علیها) بانوى حيا، پاسدار عفت و پاكدامنى

پاسدار عفت و پاكى منم   ***  با حيا در چادر خاكى منم
من حيا را مرزدارى كرده‏ام   ***  بانوان را جمله يارى كرده ‏ام
زينب; بانوى حيا و عفت، مرزبان پاكى و پاكدامنى، دختر على عليه السلام و زهرا عليها السلام; در روز پنجم جمادى الاولى، سال پنجم يا ششم هجرت در مدينه منوره، خواستگاه حيا و پاكى، ديده به جهان گشود .

هرچند مادر بزرگوارش را در پنج ‏سالگى از دست داد، ولى رهتوشه‏ هايى گران بها از حيا و پاكى در همين مدت كوتاه از مكتب مادر فرا گرفت . در دوران زندگى بابركت‏خويش، مشكلات و رنج هاى فراوانى متحمل شد و بى‏شك مهمترين و تلخ‏ترين آن، واقعه كربلا و داستان اسارت بود . در تمام اين سختيها و حوادث تلخ، در كنار صبورى و بردبارى; درس حيا و عفت را به همه آموخت (1) .
او را; ام‏كلثوم كبرى، صديقه صغرى، محدثه، عالمه و فهيمه مى‏ناميدند . او زنى عابده، زاهده، عارفه، خطيبه و عفيفه بود . نسب نبوى، تربيت علوى و فاطمى، همراه با لطف خداوندى، از او فردى با خصوصيات و صفات برجسته ساخته بود، طورى كه او را «عقيله بنى هاشم‏» مى‏خواندند .
مراسم نام‏گذارى
معمولا مرسوم است كه پدر و مادر، نام فرزند را انتخاب مى‏كنند، ولى در ولادت حضرت زينب عليها السلام، والدين او اين كار را به پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله، جد بزرگوار آن بانو واگذار نمودند; پيامبر صلى الله عليه و آله در سفر بود، بعد از بازگشت از سفر، به محض شنيدن خبر تولد، مشتاقانه به خانه على عليه السلام رفت . نوزاد را در بغل گرفت و بوسيد، بعد از مدتى جبرائيل بر پيامبر نازل گرديد و نام زينب (زين + اب) را كه به معناى «زينت پدر» است، براى اين دختر انتخاب نمود (2) .
آن بانوى بزرگ، سرانجام در پانزدهم رجب سال 62 هجرت، با كوله‏بارى از اندوه، محنت و رنج و با يادگار گذاشتن درسهاى زيادى از صبورى، حيا، عفت و پاكى، دار فانى را وداع گفت .
در اين مقام برآنيم تا گوشه‏هايى از حيا، عفت و پاكدامنى زينب را به تصوير كشيم و رهتوشه گرانبهايى براى بانوانى كه مى‏خواهند زينب گونه زندگى كنند و به افتخار و سربلندى ابدى برسند مهيا سازيم .

ادامه نوشته

ویژه نامه اربعین حسینی

هم‌سفر با قدم خسته عشق، مقصدم شهر دمشق ...

پنجه‌ای چنگ زده روی دلم    ***    بازهم قصد سفر کرده دلم
سفری در گذر سلسله‌ها    ***    سفری هم‌سفر آبله‌ها
هم‌سفر با قدم خستة عشق    ***   می‌روم، مقصد من شهر دمشق
باز هم سفر ...
بازهم رهاشدن از همه تعلقات مادی و پرواز بر محمل بال ملائک. *** بازهم باربستن و دل به خدا سپردن و بر چرخ تقدیر سوارشدن!
اما این‌بار سفر به کجا؟! به چه سرزمینی؟ تا آن‌جا که به یاد دارم، مسافر هر سفری که تا به حال بودم سعی کردم در هر قالبی که می‌شود دست‌نوشته‌ها، خاطرات و حال و هوای آن سفر را به روی کاغذ بیاورم.
کربلا و عتبات ... مدینه و خانة خدا ... همه و همه سرگذشت‌های شیرین و به یادماندنی داشت که می‌توان برای هرکدام فصل تاز‌ه‌ای را گشود و به آن پرداخت. اما این‌بار مقصد، نام آشنایی بود که سال‌ها در اوج دل‌تنگی‌ها با دلم بازی می‌کرد!
این‌بار کبوتر دلم مقصدی را پیش رو داشت که همیشه سراغش را می‌گرفت. هربار که روضه عقیله بنی‌هاشم به زبانم جاری می‌شد در اوج نوحه‌های اربعین، در شور و هیجان ناله‌های «امان از دل زینب» و در شام غریبان تلخ و جان‌گداز هر عاشورایی، دل بهانه سرزمینی را می‌گرفت که هنوز فریاد حماسی زینب را در گوش خود حس می‌کند. دلم به یاد خرابه‌نشینی می‌گرفت که فریاد «وا ابتا»یش هماره آهنگی حزین و نغمه‌ای جان‌گداز را ساز می‌کند. می‌رفتم که این آرزوها را تحقق بخشم و چند روزی خرابه‌نشین‌ غم‌های عمه‌های امام عصر عج‌ا... تعالی‌فرجه باشم.
در پیچ و خم اتوبان قم ـ تهران به‌سرعت پیش می‌رفتم و می‌خواستم به قراری که با دوستان همراه این سفر در فرودگاه مهرآباد گذاشته بودم برسم.
فرودگاه مهرآباد، پنج‌شنبه 19 خرداد، ترمینال شماره 2 سالن پروازهای خارجی، ساعت چهار بعدازظهر، قرار بود همه دوستان در سالن فرودگاه جمع شده، هماهنگی‌های لازم انجام و سفر آغاز شود.
جمع عجیب و قابل ملاحظه‌ای داشتیم! هر لحظه که جمع ما می‌رفت تا کامل شود به خاطره‌انگیزی این سفر، بیش‌تر امیدوار می‌شدیم! مجموعه دوستان که قرار بود با هم مسافر شهر دمشق و زائر حرم شیرزن کربلا شویم جمعی شناخته‌شده با ویژگی‌های منحصر به فرد بودند. اولین ویژ‌گی این سفر این بود که رئیس مجموعه و راهنمای اصلی این سفر، کسی نبود مگر حنجرة آشنای سال‌های خون و خاکستر، صدای حماسی شب‌های حمله و خطر، کسی که نوای «ای‌لشکر صاحب زمان» او تا عمق جان‌ها نفوذ کرده و هنوز هم دلی را به یاد امام و یاران کربلایی‌اش می‌اندازد. حاج‌صادق آهنگران، مردی از جنس اخلاص، تقوا و تواضع؛ یک تندیس اخلاق به تمام معنا، همان صادق آهنگران سال‌های 59 و 60.
وقتی مرا دید چنان مرا در آغوش خود فشرد که احساس می‌کردم یار دیرین و هم‌سنگر قدیمی خود را دیده است؛ از یک‌سو به خود می‌بالیدم و از سویی در مقابل این‌همه خلوص و یک‌رنگی‌اش احساس می‌کردم باید زانوی ادب برزمین تواضع بزنم.

ادامه نوشته

ویژه نامه اربعین حسینی

زينب (سلام الله علیها) قهرمان صبر

اى زمين مى‏دانم با كسى از مصائب روزگار شكوه نكرده‏اى و به مشيت‏حق راضى بوده‏اى و بر سختى‏ها و مصيبت ‏ها دندان به جگر گرفته ‏اى، مى‏دانم به كسى نگفته ‏اى وقتى مردان و زنان باايمان در درونت آسايش مى‏گرفتند چنان مى‏گريستى كه فرشتگان مقرب سنگ صبور تو مى‏شدند و شكيبايى‏ات مى‏دادند، مى‏دانم به فرمان خداوند، آن هستى بخش يگانه، هر داغى را به جان خريدى و شكوه‏اى نكردى و همه دشوارى‏ها را ناچيز انگاشتى اما مى‏دانم بر مرگ خاندان نبوت (ع) چنان بى ‏طاقت‏ شدى كه اگر حول و قوه الهى نبود از هم مى‏پاشيدى . يادت هست زمانى كه خاتم انبيا را در درونت جاى مى‏دادند چنان فرياد مى‏كردى كه پرندگان آسمان بر احوالت گريستند.


يادت هست زمانى كه مولا (ع) مى‏خواست در آن دل شب فاطمه ‏اش را در تو آرامش دهد ناليدى و التماس كردى كه توان ندارى اين همه بار امانت را بپذيرى اما خواست‏ خداوند اين بود و به ناچار زبان به كام گرفتى . يادت هست زمانى كه مى‏ خواستند فرق شكافته اولين امام عالم على (ع) را به خاك تو بپوشانند چنان متحير و مضطرب گرديدى كه نزديك بود با ستارگان ديگر برخورد كنى وبراى هميشه نابود شوى . به ياد دارى زمانى را كه مردان بنى‏ هاشم، محزون و غمگين، آماده مى‏شدند امام مجتبى را در دست‏هاى تو بگذارند، تو چنان آشفته و پريشان خاطر شدى كه لرزيدى كه اگر كوه‏ها به فرمان خداوند به يارى‏ات نمى‏ شتافتند همزان و و همقدم نيستى مى‏شد . 
ولى مى‏خواهم بگويم دردناك‏ترين و غم ‏انگيزترين حادثه‏ اى كه تو ديدى حماسه عاشورا بود، حماسه ‏اى كه بهترين و پاك‏ترين بندگان خدا براى صيقل دادن آينه دين از زنگار بدعت‏ ها و به اهتزار درآوردن پرچم اسلام ناب محمدى با پست‏ترين انسان‏ها جنگيدند و شهادت را بر ذلت ترجيح دادند . تو يك يك آنان را بوسيدى و چون گنجينه‏ اى نهان كردى . تو همه اين سختى‏ها و نامرادى‏ها را به دوش كشيدى اما اگر تاب بياورى و صبور باشى بايد يادآور شوم براى تو تلخ‏تر از شهادت حسين احوال زينب بود، چون مى‏ديدى اين خواهر داغديده را با دشنام ها و هتك حرمت‏ ها آزرده و رنجور مى‏سازند و زخم دلش را نمك مى‏پاشند . تو مى‏ديدى آن عزيز در برابر شلاق آن نامردان عالم ايستادگى مى‏كرد تا مبادا يتيمان برادر درد بى‏پدرى را احساس كنند . تو چنان خشمگين شدى كه اگر فرمان الهى نبود همه آن گرگ صفتان را مى‏ بلعيدى . در آخر مى‏خواهم براى اين كه در غمت ‏شريك باشم و آرام بگيرى زندگى زينب (س) را چكيده‏ وار در گوشت زمزمه كنم

ادامه نوشته

ویژه نامه اربعین حسینی

حضرت زينب كبرى (سلام الله عليها)

بزرگترين دختر اميرمؤمنان، على بن ابى طالب عليه السلام، يعنى حضرت زينب كبرى سلام الله عليهما درسال ششم و بروايتى سال هفتم هجرى ديده به جهان گشودند .
هنگام ولادت نوزاد، جد بزرگوارش رسول خدا، حضرت محمد مصطفى (ص) مسافرت بودند، از اين رو على (ع) منتظر تشريف فرمايى آن حضرت شدند تا ايشان نامى براى كودك برگزينند .

پس از بازگشت پيامبر خدا (ص)، جبرئيل بر حضرتش نازل شد و نام زينب را از جانب خداوند تعالى براى اين كودك برگزيد .
پيك وحى همچنين حوادث تأسف آورى را كه مقدر شده بود در آينده براى اين بانوى گرامى در كربلا اتفاق بيفتد به اطلاع رسول خدا رساند .
بدين ترتيب بين زينب كبرى و برادرش حسين بن على (ع) از همان كودكى پيوندى عميق و پيمانى ناگسستنى منعقد گرديد .
اين دو يار وفادار هيچ گاه از يكديگر جدا نشدند و هيچ حادثه و مصيبتى نتوانست رشته رابطه معنوى بين آنان را پاره كند .
سالها گذشت و عبدالله بن جعفر طيار پسر عموى زينب (س) براى خواستگارى نزد اميرمؤمنان، على (ع) آمد .
مولاى متقيان به دو شرط با اين ازدواج موافقت كردند: نخست آن كه عبدالله مانع ديدار زينب از برادرش، حسين (ع) نشود و ديگر آنكه اگر حسين (ع) تصميم گرفت خواهر را با خود به مسافرت ببرد عبدالله مانع سفر زينب (س) نشود و عبدالله نيز هر دو شرط را پذيرفت .
اين شرط از طرفى حكايت از رشته محكم رابطه معنوى بين اين خواهر و برادر مى كند و از طرفى زمينه ساز حضور آن بانوى مطهر در سرزمين كربلاست تا بتواند رسالت تاريخى خويش را ايفا نمايد و نهضت خونين برادر را استمرار بخشد .
زينب (س) دست پرورده دامان مادرى چون فاطمه زهرا (س) و خوشه چين علم و دانش پدرى چون على مرتضى سلام الله عليه است، هموكه رسول حق او را دوازه شهر علم مى ناميد .
از اين رو زينب كبرى (س) را همواره به فضل و دانش و كمال ستوده اند، بطورى كه امام زين العابدين (ع) خطاب به عمه گراميش مى فرمايد:خدا را سپاس كه تو دانشمندى استاد نديده و دانايى هستى كه از كسى دانش نياموخته اى! و بى جهت نيست كه نام زينب كبرى (س) را در زمره راويان حديث مى بينيم .
آن مخدره شخصيتى است كه خطبه معروف مادرش، فاطمه زهرا (س) را در مسجد پيامبر و در مقام احتجاج با خليفه اول روايت كرده است و اين در حالى بود كه بيش از چهار سال از عمر شريف عقيله بنى هاشم، زينب كبرى (س) نمى گذشت .
و باز شگفت آور نيست كه پس از انتخاب شهر كوفه به عنوان پايتخت خلافت على (ع) و حضور آن حضرت در شهر، زينب (س) حلقه درسى براى بانوان تشكيل مى دهد و به آنان تفسير قرآن مى آموزد
مهمترين برهه عمر شريف زينب (س) را سفر آن بانوى مقدس به كربلا و حضور آن حضرت در كاروان اسرا و حوادث بعدى آن دوران تشكيل مى دهد .

ادامه نوشته

ویژه نامه اربعین حسینی

زینب (سلام الله علیها) ، پرستار نهضت عاشورا

پنجم جمادی الاولی روز ولادت باسعادت بانوی قهرمان کربلا، پرچم‏دار نهضت پس از شهادت حسین علیه السلام، حضرت زینب کبری‏ سلام الله علیها است.


این روز را روز پرستار می‏ نامند و علت‏ نام‏گذاری این روز به نام «روز پرستار» این است که حضرت زینب ‏پرستاری امام زمانش حضرت زین العابدین علیه السلام و دیگربیماران و مصیبت زدگان اهل بیت را برعهده داشت، و ضمن این که‏ رسالت مهم نگهداری و تبلیغ از نهضت‏ حسینی را به خوبی انجام ‏داد، از پرستاری بیمار کربلا نیز با تحمل آن همه سختی ‏ها وناملایمات، آنی فروگذار نبود و تا آخرین رمق دین خود را به‏ مکتب و رهبرش ادا کرد. درود بی‏پایان خداوند بر این بزرگ بانوی‏ اسلام باد. نکته ‏ای به نظرم رسید که حیف است زینب را پرستار بیمار بخوانندزیرا پرستاری از بیمار یکی از کوچک‏ترین مسؤولیت‏های زینب بود، و هر چند پرستاری وظیفه سنگین و ارزشمندی است و پرستار متعهد باید با صبر و حوصله، تحمل هر نوع ناملایمات برای انجام خدمتش‏ بنماید و چنین کاری از عهده هر کس برنمی ‏آید ولی با این حال‏ مقام زینب، آن‏قدر والا و عظیم است که او را پرستار نهضت و انقلاب حسینی باید بنامیم، زیرا این پرستاری به مراتب مهم‏تر وسرنوشت ‏سازتر از پرستاری بیمار بود. زینب نقش نگهداری از قیام خون بار حسینی را بر عهده داشت که‏ قطعا اگر او این بار را بر دوش نمی‏گرفت، خون حسین پایمال می‏شد و بسیار دشوار بود که نهضت ابی عبد الله علیه السلام به مردم ‏اعلام و ابلاغ گردد و شاید بدون اسارت خاندان رسول الله وپیش‏تازی زینب کبری در رسوا نمودن هیئت‏ حاکم، و تبلیغ او ازانگیزه قیام برادرش، یزیدیان به هدف پلید خود نائل می‏آمدند و نام رسول الله (ص) را نه تنها از مناره‏ های مساجد بلکه ازتاریخ، پاک و محو می‏کردند و این بود نیت‏ شوم آنان. و زینب با مجاهدت و قیام شجاعانه خویش در برابر زورگویان و هم‏چنین فریب‏ خوردگان زمانش، آن چنان از قیام حسین دفاع کرد که ‏تا قیام رستاخیز، همانند او نه در مردان و نه در زنان، وجود ندارد و این نام جاودان و مقدس برای همیشه با عظمت و شموخ ‏باید برده شود. زینب در پس آن مصیبت‏ بزرگی که «تصغر عندها المصائب‏» آن چنان‏ بار سنگین پرچم ولایت را بر دوش گرفت و در برابر کفر و زندقه‏ ایستاد و سخنرانی کرد و خطابه خواند و مردم را بیدار کرد وحرکت را در مردگان آغاز نمود که از آن جا حرکت توابین و دیگرحرکت‏ های اسلامی آغاز شد و تا امروز و فردا و فرداها، آثار این ‏حرکت عظیم زینبی، هویدا است و به برکت زینب و قیام مبارکش، هم‏چنان بیرق‏ های خونین عاشورا به نشانه روز انتقام مظلوم ازظالم، در سراسر جهان افراشته می‏شود زیرا زینب بود که پیام ‏خونین حسین را به تمام نسل‏ها و عصرها رساند. 
ولادت همراه با غم 
هرچند روز ولادت زینب روز عید و شادمانی است ولی چه کنیم که ‏این نام مقدس، پیوسته قرین رنج و اندوه بوده است. پس از گذشت‏ شش سال از هجرت رسول الله صلی الله علیه و آله، زینب در مدینه ‏منوره از آن شجره طیبه به دنیا آمد. در آغاز ولادت، نسیم نوید بخش زندگی سعادتمندی در خانه زهراسلام الله علیها وزیدن گرفت چرا که هنوز رسول خدا صلی الله‏ علیه و آله حیات داشت و خود نام نواده عزیزش را «زینب‏» نهاد . علی و زهرا هر دو از دیدن زینب، این گل خشبوی ولایت و رسالت‏ خرسند بودند ولی گویا از همان آغاز، هاله ‏ای از غم و اندوه، گهواره زیبای زینب را در برگرفته بود و گویا حوادث تلخ وجانگداز عاشورا از همان روز در رخساره زیبای این کودک، نقش‏ بسته بود. نوشته ‏اند که پس از تولدش، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ‏و سلم خم شد و نواده عزیزش را با قلبی آکنده از غم و اندوه‏ و دیدگانی پر از اشک بوسید و به خاطر حوادث جانکاهی که درانتظار نواده ‏اش بود، آهی از قلب مبارکش برآمد که دیدگان‏ حاضران را پر از اشک نمود. و این هاله غم -که در آن نخستین روز ولادت بر رخساره نازنین‏ زینب نقش بست- هم چنان با گذشت ایام ادامه داشت و پیوسته‏ گسترده‏ تر می‏شد، چرا که پس از قریب پنج‏ سال، رسول خدا از دنیارفت و با وفات پیامبر بارش سیل‏ آسای مصیبت ‏بر خاندان گرامیش‏ آغاز شد و زینب در تمام صحنه‏ های غم ‏انگیز حضور داشت و از نزدیک‏ شاهد شهادت مظلومانه مادرش و اسارت پدرش و شهادت دلسوزانه‏ برادرش حسن بود. حوادث و رویدادهای ناگوار بر برترین انسان‏های‏ روی زمین باریدن گرفت تا آن که حادثه فراموش نشدنی عاشورا رخ‏داد و این هاله غم به اوج خود رسید.

ادامه نوشته

ویژه نامه اربعین حسینی



اربعین
محمد فاضل
یکی دیگر از موضوعاتی که به عنوان دلیل معتبر و سند قانع کننده، در رابطه با ورود اهل بیت (ع) به کربلا می تواند مورد استفاده قرار گیرد، جریان دفن سر مقدس امام (ع) در کربلا و ملحق شدن آن به پیکر مطهر است.

شهرت دفن سرهای مطهر
با توجه به این که دفن سر مطهر امام (ع) در کربلا به معنای آمدن اهل بیت (ع) به کربلا است، اعتراف به این موضوع، خود دلیلی مستقل بر این مدعا می باشد; از این رو نام کسانی که این مطلب را بین علمای شیعه مشهور و معروف می دانند، یادآور می شویم:
۱- مورخ کبیر سبط بن الجوزی (متوفای ۶۵۴ق.) می گوید:
«الاشهر انه رد الی کربلا فدفن مع الجسد» . (۴۵)
یعنی: بنا بر نظر مشهورتر، سر امام حسین (ع) به کربلا بازگردانده و با پیکرش دفن گردید.
۲- فقیه سعید ابن نما حلی (متوفای سالهای آخر قرن هفتم) چنین می گوید: «انه المعول عند الامامیه » . (۴۶)
(شیعه به این نظریه اعتماد دارد.) ۳- سید ورع و جلیل سید بن طاووس (متوفای ۶۶۸ق.) می گوید:
«فاما راس الحسین (ع) فروی انه اعید فدفن بکربلا مع جسده الشریف، و کان عمل الطائفه علی هذا» . (۴۷)
یعنی: روایت شده است که سر امام حسین (ع) به کربلا بازگردانده و در کنار جسد شریف امام به خاک سپرده شد، و دانشمندان شیعه نیز بر همین عقیده اند.
۴- علامه مجلسی (متوفای ۱۱۱۱ق.)، می گوید:
«و المشهور بین علمائنا الامامیه انه دفن راسه مع جسده الشریف رده علی بن الحسین (ع)» . (۴۸)
یعنی: بین علمای شیعه شهرت دارد که امام سجاد (ع) سر امام حسین را بازگرداند و در کنار پیکر امام (ع) دفن نمود.
۵- سید عالم جلیل حاج سید اسد الله حسینی تنکابنی می گوید:
«خبر حمل امام سجاد (ع) اشهر و اظهر و اصح در نظر است و مؤید به عقل و نقل است » . (۴۹)
۶- محدث قمی چنین می گوید:
«و الذی اشتهر بین علمائنا الامامیه انه دفن مع جسده الشریف رده علی بن الحسین علیهما السلام » . (۵۰)
۷- المناوی می گوید:
«نقل ان الامامیة متفقة علی انه اعید الی کربلا» . (۵۱)

ادامه نوشته

ویژه نامه اربعین حسینی



اربعین
محمد فاضل
بنابراین موضوع مهم تاریخی اربعین را با تکیه بر حدس و گمان به این که از کبوتر استفاده شده باشد، نمی توان به اثبات رساند. اساسا در امور تاریخی معیار، نقل معتبر مورخان است و حدس و گمان و احتمال، مطلقا هیچ ارزش علمی ندارد.

علل استبعاد از زبان سید بن طاووس
قبل از نقل جریان اربعین، بررسی ادله ای که سید بن طاووس برای بعید شمردن جریان ذکر می کند، لازم است.
دلایل استبعاد از نظر او عبارتند از: ۱- استجازه; ۲- اقامت یک ماهه; ۳- بعد مسافت; که به بررسی هر یک می پردازیم:
۱- استجازه
سید بن طاووس معتقد است مدت زمانی که برای رفتن قاصد ابن زیاد به شام، برای کسب تکلیف در باره اعلام پایان یافتن جنگ و انجام ماموریت محوله و کسب تکلیف از یزید در باره سرهای مطهر و اسیران، صرف شد با ورود اهل بیت در روز بیستم صفر به کربلا سازگار نیست.
در رد این دلیل سید بن طاووس باید بگوییم اولا: جریان استجازه، مبهم و معماگونه است، زیرا نه معلوم شد و نه کسی گفته ست حامل و ناقل اجازه چه کسی بود؟ چه وقت رفت و کدام زمان برگشت و...؟ علاوه بر این چرا قاصد، سر مطهر امام (ع) را به منظور اثبات صحت گفتارش به همراه خود برای یزید نبرد؟ چون خود سید می گوید سر امام (ع) همراه با اهل بیت (ع) از کوفه خارج شد.
محدث خیابانی می گوید:
«تا به حال با وجود فحص شدید و تفتیش اکید در هیچ تاریخ و تالیفی از خاصه و عامه ایصال این مکتوب و جواب را به شام و کوفه ندیده ام که به چه نحو و کدام وسیله بوده و حال آن که از تذکرة الخواص و قمقام مستفاد می شود که روز پانزدهم رؤوس و اسرا را از کوفه به شام حرکت دادند» . (۲۶)
ابن اثیر در الکامل و طبری در تاریخ خود داستانی راجع به ایام اسارت اهل بیت (ع) در کوفه نقل می کند که گویای استجازه است ولی مبهم و سربسته، آن هم به صورت حکایت قول (قیل).(۲۷)

ادامه نوشته

ویژه نامه اربعین حسینی



اربعین
محمد فاضل
از دیدگاه بسیاری از صاحب نظران و مورخان شیعه و اهل سنت، مبنای تاریخی چنین بزرگداشتی، ورود اهل بیت به کربلا در اولین اربعین حسینی (سال ۶۱ هجری) و دفن سرهای مطهر شهیدان بویژه سر مقدس امام حسین (ع) در کنار پیکرهای مطهر آنهاست.

چکیده:
گرامی داشت اربعین سالار شهیدان حضرت حسین بن علی (ع) در میان شیعیان آن حضرت از اهمیت و ارزش ویژه ای برخوردار است. از دیدگاه بسیاری از صاحب نظران و مورخان شیعه و اهل سنت، مبنای تاریخی چنین بزرگداشتی، ورود اهل بیت به کربلا در اولین اربعین حسینی (سال ۶۱ هجری) و دفن سرهای مطهر شهیدان بویژه سر مقدس امام حسین (ع) در کنار پیکرهای مطهر آنهاست.
جمعی اندک از مورخان و صاحب نظران نیز بر این عقیده اند که نظریه یاد شده از اعتبار تاریخی لازم برخوردار نیست، بلکه مبنای بزرگداشت این روز ورود جابر و عطیه به کربلاست.
مقاله حاضر در یک بررسی و تحلیل تاریخی، در مقام اثبات نظریه نخست است.
مراسم اربعین مشتمل بر چهار برنامه است که هر یک از نظر تایید و مقبولیت تاریخی و مذهبی در مراحل مختلفی قرار دارند. این مراسم عبارتند از:
۱- زیارت مخصوصه: در استحباب و سنت زیارت امام حسین (ع) در روز اربعین (بیستم صفر) - از دور یا نزدیک - اختلاف نظر وجود ندارد، چنان که در زیارت ایام متبرکه نیمه شعبان و شبهای قدر اختلافی مشاهده نمی شود.
۲- ورود جابر و زیارت وی در بیستم صفر: این مساله مورد شک و استبعاد مرحوم سید بن طاووس قرار گرفته است.
۳- دفن سرهای مطهر و الحاق آنها به بدنهای اطهر در روز اربعین: که میان علما، فقها و مورخان شیعه شهرت دارد.
۴- ورود اهل بیت (ع) در روز اربعین به کربلا.
در باره این مساله دیدگاههای مختلف و متضادی اظهار شده و مورد تشکیک و استبعاد جدی قرار گرفته است. این موضوع از دو جهت محل بحث است: اصل ورود به کربلا; تاریخ ورود.
اما در مورد اصل ورود اهل بیت (ع) به کربلا باید گفت که گروه بسیاری از علمای برجسته و مشاهیر متقدم و متاخر و مورخان شیعه و سنی آن را تایید کرده اند که به برخی از آنها اشاره خواهد شد. در برابر، جمعی از متاخران و برخی از متقدمان این جریان را بعید بلکه ممتنع و محال عادی دانسته اند (۱) و به تعبیر بعضی نیز کذب محض و افسانه است. (۲)
استدلال این گروه در استبعاد و استحاله و تکذیب این موضوع، دو امر است:

ادامه نوشته

ویژه نامه اربعین حسینی



 



اما شواهدى که به فرستادن سر امام(علیه السلام) پیش از کاروان اسرا و بقیه سرها دلالت مى کند عبارت است از:

1 ـ تمام کتاب هایى که روز اول صفر و وارد کردن سرامام حسین(علیه السلام) را به شام متذکر شده اند، از وارد نمودن اسرا در آن تاریخ به شام هیچ یادى نکرده اند، چنان که در دو گزارش زیر آمده است:

وفى اوله ـ اى اول الصفر ـ ادخل رأس الحسین(علیه السلام) الى دمشق وهو عید عند بنى امیّه. و قال الکفعمى : و فی اوله (صفر) أدخل رأس الحسین(علیه السلام) الى دمشق وهو عید عند بنى امیّه; و در اولین روز ماه صفر سر حسین(علیه السلام) به دمشق داخل شد و آن روز روز عید بنى امیه شد کفعمى مى گوید: و در اولین روز ماه صفر سر حسین(علیه السلام) به دمشق داخل شد و آن روز در نزد بنى امیه عید شد

1 ـ تمام کتاب هایى که روز اول صفر و وارد کردن سرامام حسین(علیه السلام) را به شام متذکر شده اند، از وارد نمودن اسرا در آن تاریخ به شام هیچ یادى نکرده اند، چنان که در دو گزارش زیر آمده است:

وفى اوله ـ اى اول الصفر ـ ادخل رأس الحسین(علیه السلام) الى دمشق وهو عید عند بنى امیّه. و قال الکفعمى : و فی اوله (صفر) أدخل رأس الحسین(علیه السلام) الى دمشق وهو عید عند بنى امیّه; و در اولین روز ماه صفر سر حسین(علیه السلام) به دمشق داخل شد و آن روز روز عید بنى امیه شد کفعمى مى گوید: و در اولین روز ماه صفر سر حسین(علیه السلام) به دمشق داخل شد و آن روز در نزد بنى امیه عید شد.

و در بعضى مقاتل آمده است:
و قد کان عبیدالله بن زیاد لمّا قتل الحسین(علیه السلام) بعث زجر بن قیس الجعفى الى یزید بن معاویه یخبره بذالک... ; عبدالله بن زیاد وقتى حسین(علیه السلام) را به شهادت رساند زجر بن قیس جعفى را به سوى یزیدفرستاد تا او را از این امر با خبر سازد.

2 ـ بر اساس گزارش بسیارى از کتاب هاى تاریخ، از جمله فتوح ابن اعثم و مقتل خوارزمى، زحربن قیس سر امام را به شام برده است تا خبر پیروزى ابن زیاد را به یزید ابلاغ کند. این منابع، فرستادن سر امام(علیه السلام) را پیش از کاروان اسرا تأیید کرده و مى نویسند:

و سبق زجر بن قیس الجعفى برأس الحسین إلى دمشق حتى دخل على یزید مسلّم علیه ودفع الیه کتاب عبیدالله بن زیاد. قال: فأخذ یزید کتاب عبیدالله بن زیاد فوضعه بین یدیه ثم قال: هات ما عندک یا زجر... قال: ثمّ أتى بالرأس حتى وضع بین یدى یزید بن معاویة فی طشت من ذهب... ; زجر بن قیس جعفى در حالیکه سر حسین(علیه السلام) را به همراه داشت به سوى دمشق پیشى گرفت تا این که بر یزید داخل شد و نامه ابن زیاد را به او تسلیم کرد. یزید نامه را گرفت و مقابل خود گذاشت و گفت: جلو بیا چه چیزى در نزد توست؟... . گفت: سر مطهر را آورد و در مقابل یزید بن معاویه در طشتى از طلا قرار داد.

3 ـ نقل دیگرى حکایت از فرستادن سر مطهر ابا عبدالله الحسین(علیه السلام) توسط محضر بن ثعلبه دارد که اگر چه در آن، حامل رأس مطهر شخص دیگرى دانسته شده است اما ظاهر آن، فرستادن سر امام را پیش از کاروان اسرا تأیید مى کند:

و قدم برأس الحسین محقر بن ثعلبة العائذى على یزید فقال: اتیتک یا امیرالمومنین برأس احمق الناس والأمم، فقال یزید: ما ولدت ام محقر أحمق و الام; محقر بن ثعلبة عائذى سر حسین(علیه السلام) را به نزد یزید آورد و گفت این امیرالمؤمنان سر احمق ترین و نادان ترین مردم را براى تو آورده ام. یزید گفت: کسیکه مادر محقر به دنیا آورده است احمق تر و نادان تر است.

4 ـ و بالأخره یکى دیگر از شواهدى که به همراه نبودن سر مطهر سید الشهداء با کاروان اسرا دلالت مى کند حکایت مجلس یزید است . مجلسى که در آن چنین نقل شده است:
ثم ادخل نساء الحسین علیه والرأس بین یدیه فجعلت فاطمه و سکینة ابنتا الحسین تتطاولان لتنظرا الى الرأس، و جعل یزید یتطاول لیستر عنهما الرأس، فلمّا رأین الرأس صحن سپس خانواده حسین(علیه السلام) را داخل کردند در حالى که سر مطهر امام مقابل روى یزید بود فاطمه و سکینه دختران حسین(علیه السلام)تلاش مى کردند تا سر پدر را ببینند و یزید آن را از آنها مى پوشاند. امّا آنگاه که سر پدر را دیدند صیحیه کشیدند.

نکته مهمى که از این نقل باید برداشت کرد این است که تلاش دختران ابا عبدالله(علیه السلام)براى دیدن سر بریده پدر و صیحه کشیدن آن ها پس از مشاهده آن، از جدا بودن رأس مطهر سیدالشهداء(علیه السلام) از کاروان اسرا حکایت مى کند ، زیرا اگر سر مطهر امام در طول سفر با آن ها بود و آن ها همواره رأس شریف پدر را در مقابل خود مشاهده مى کردند ، اولا: براى دیدن آن در مجلس یزید تلاش نمى کردند و ثانیاً: با مشاهده آن تاب و توان خود را از کف نمى داده و صیحه نمى کشیدند. 

بنابراین، بسیار دشوار است بپذیریم که سرهاى شهدا و نیز سر اباعبدالله الحسین(علیه السلام) را به همراه عده اى زن و کودک به سوى شام روانه کنند و با رسیدن به هر شهر و دیارى سرها و اسرا را به نمایش در آورند، اما فرزندان سید الشهداء سر مطهر پدر خود را در طول این مسیر مشاهده نکرده باشند.

علاوه بر این ـ همان گونه که گذشت ـ رسم رایج در آن زمان آن بوده است که پس از پیروزى در جنگى، رأس سرکرده مخالفین به همراه قاصدى نزد امیر و فرمانرواى قوم پیروز ارسال مى شد تا بشارت پیروزى به سرعت و زودتر از هر خبرى به اطلاع فرمانرواى قوم پیروز رسیده و او بتواند تصمیم لازم و مقتضى را اتخاذ نماید و آخرین فردى نباشد که خبرى به این مهمى به او رسیده باشد.

نتیجه آن که ظاهراً نمى توان پذیرفت که ورود اسرا به شام در روز اول صفر بوده باشد، زیرا دو هفته در کوفه محبوس بودن و نزدیک به دو هفته پیمودن راه کوفه تا شام احتمال رسیدن آنان را به شام در روز اول صفر منتفى خواهد کرد.






4. مدت زمان اقامت اهل بیت امام در شام

یکى دیگر از امورى که با رسیدن اهل بیت سیدالشهداء در روز اربعین به کربلا ارتباط مستقیم دارد روشن شدن میزان اقامت آنان در شام است . همان گونه که موارد قبلى تا اندازه اى مشکوک و غیر متیقن بود این مسئله نیز به یقین معلوم نیست، حتى تشتت اقوال و اخبار در این خصوص بیش از موارد قبل است .
در میان اقوال مربوط به میزان اقامت اهل بیت سید الشهداء در شام مى توان به موارد ذیل اشاره نمود :

1. توقف کاروان اسرا در شام به مدت 8 روز

2. قاضى نعمان توقف آنان را در مکان بى سقف به مدت یک ماه و نیم روایت مى کند، علاوه بر آن، یاد آور شده که به مدت هفت روز در خانه یزید مانده اند به عزادارى پرداخته اند:

و قیل ان ذلک بعد ان أجلسهن فی منزل لا یکنّهنّ من برد ولا حر فأقاموا فیه شهراً و نصف حتّى اقشرّت وجوههنّ من حرّ الشمس ثمّ اطلقهن; گفته شده است که این واقعه (عزادارى در خانه یزید به مدت 7 روز) بعد از آن بود که به مدت یک ماه و نیم در خانه اى که نه از گرما و نه از سرما از آنها محافظت مى کرد بود ، تا اینکه صورت هایشان از گرمى آفتاب سیاه شد و پوست انداخت، و سپس آزاد شدند.

محدث نورى نیز این قول را تأیید کرده و اقامت اهل بیت را در خانه یزید به مدت ده روز جداى از زندانى شدن آن ها در مکان بدون سقف که از گرما و سرما حفاظت نمى کرد ، مى داند;

3. ابن طاووس نیز در اقبال الأعمال مدت اقامت آن ها را یک ماه ذکر کرده است.35

هم چنین مرحوم طبسى نجفى اقامت و حبس اهل بیت را در شام کمتر از یک ماه ندانسته و در کتاب خود مى نویسد :
أنّ ظاهر عدّة التواریخ أنّ توقّفهم فى الشام لا یقل من شهر. ظاهر تعدادى از کتب تاریخ این است که توقف آنها در شام کمتر از یک ماه نبوده است.

4. قول دیگرى اقامت آنان را شش ماه دانسته و سید بن طاووس آن را بدون قائل مى داند.

5. نقل هاى دیگرى نیز بر اقامت 18 روزه 38 یا 45 روزه و حتى یک ساله اهل بیت در شام دلالت دارند که عمدتاً اقوال شاذ و نادر مى باشند.

این مسئله نزد امامیه از ابهام بیشترى برخوردار است، زیرا آنان از یک سو با اقوالى که حاکى از حبس طولانى مدت اهل بیت در مکانى بدون سقف که از سرما و گرما محافظت نمى کرد موافق اند تا آن جا که تصریح مى کنند صورت هاى اهل بیت امام(علیه السلام) سیاه شده و پوست انداخته بود، و از سوى دیگر براى اثبات رسیدن کاروان اسرا به کربلا در اربعین اول با قول توقف کوتاه در شام موافق اند . این دو امر با هم سازگارى نداشته و همین مسئله کار را بر امامیه مشکل تر ساخته است.
 


 


البته رجوع به اخبار مربوط به اقامت کاروان سیدالشهداء در شام تقریباً ما را به این امر مطمئن مى سازد که اقامت آنان به مدت هشت یا ده روز نبوده است ، زیرا اولا: اقامت در مکانى که از گرما و سرما محافظت نمى کند به اندازه اى که صورت هاى اهل حرم سیاه شده و پوست آنان بسوزد هرگز نمى توانست مدت کوتاهى باشد، زیرا طبق نقل هاى معتبر کاروان اسرا با مرکب هایى که بدون کجاوه بود به شام انتقال داده شدند و صورت هایشان نیز باز بوده است ، پس اگر قرار بود صورتهایشان مى سوخت و پوست مى انداخت باید در راه رخ مى داد، نه در مدت کوتاه اقامت و حبس در مکان بى سقف . 

اما همین که چندین خبر معتبر سوختن پوست هاى صورت اهل حرم را به زمان حبس در زندان بى سقف نسبت داده اند در واقع یکى از اغراض آنان علاوه بر اشاره به گرمى هوا و بى سقف بودن مکان زندان، یادآورى طولانى بودن مدت حبس در چنین مکانى بوده است، علاوه بر آن که شاید از آن بتوان چنین نتیجه نیز گرفت که اسرا را از مسیر بادیة الشام نیز به شام منتقل نکرده اند، زیرا در آن صورت باید علت سوختگى پوست صورت اهل بیت سیدالشهداء(علیهم السلام) به مسیر بین کوفه تا شام نسبت داده مى شد.

هم چنین باید اسکان در خانه یزید و برپایى هفت روز عزادارى در آن سرا را به آن حبسِ ظاهراً طولانى مدت اضافه نمود و نیز واگذار نمودن اختیار اقامت در شام یا بازگشت به مدینه را به اهل بیت و انتخاب بازگشت به مدینه از سوى آنان و مدت زمانى را که براى تجهیز کاروان لازم بوده است تا براى انتقال خاندان سید الشهداء(علیه السلام) از شام به مکانى دورتر از کوفه، یعنى به مدینه منتقل سازد هر یک زمانى مى طلبد که باید به مجموع زمان محاسبه شده قبل اضافه کرد.

از این رو اعتقاد به اقامت هشت یا ده روزه اسرا در شام با واقعیت مطابقت نخواهد داشت و انتخاب آن چندان محققانه نیست .

مرور رفتار یزید با سر مطهر امام(علیه السلام) و خاندان آن حضرت نشانه آن است که باید تغییر رفتار یزید در مدت زمان قابل توجهى رخ داده باشد، زیرا یزید به عنوان خلیفه یا به عبارت دیگر حاکم مطلق سرزمین پهناور اسلام نمى توانست رفتار خشن همراه با طعن و تعریض به بازماندگان سیدالشهداء را به راحتى و در مدت چند روز، کاملا تغییر دهد و از امام سجاد دل جویى کند. 

توضیح آن که یزید ابتدا با جسارت به سر مطهر سید الشهداء(علیه السلام)در مجالس متعدد و تحقیر بازماندگان امام(علیه السلام)در صدد فرو نشاندن آتش کینه و عداوت خود با آل محمد(صلى الله علیه وآله)برآمد، به آنان بى مهرى کرد و آنان را در مکانى نامناسب و بدون سقف زندانى نمود، اما آن گاه که اوضاع را نامناسب و متشنج یافت و اعتراض و ناخرسندى مردم، حتى اطرافیانش را مشاهده کرد براى جلوگیرى از تنفر افکار عمومى کم کم تغییر موضع داد.

اسراى آل محمد(صلى الله علیه وآله) را در دربار و منزل خود اسکان نمود و امام سجاد(علیه السلام) را بر سر سفره خود نشاند و به آن ها اجازه اقامه عزادارى براى سیدالشهداء و اصحاب با وفایش را داد و در مرحله آخر از امام سجاد(علیه السلام)دل جویى کرد و گناه به شهادت رساندن سیدالشهداء(علیه السلام) را به گردن ابن زیاد انداخته خود را از این جنایت تبرئه نمود .
منبع: بسوی ظهور
 




 
 
 
ادامه نوشته

ویژه نامه اربعین حسینی

اربعین، ستون عصاره عترت

اربعین

امام حسن عسگری علیه السلام فرمودند: «علامات المؤمن خمس: صلاة الخمسین و زیارة الأربعین و التختّم فى الیمین و تعفیر الجبین و الجهر ببسم الله الرّحمن الرّحیم»؛ نشانه های مؤمن و شیعه، پنج چیز است: اقامه نمازِ پنجاه و یک رکعت، زیارت اربعین حسینی، انگشتر در دست راست کردن، سجده بر خاک و بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحیم.

مراد از نماز پنجاه و یک رکعت، همان هفده رکعت نماز واجب روزانه به اضافه نمازهای نافله است که جبران کنندهنقص و ضعف نمازهای واجب است؛ به ویژه اقامه نماز شب در سحر که بسیار مفید است. نماز پنجاه و یک رکعت به شکل مذکور از مختصات شیعیان و ارمغان معراج رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است. شاید سرّ ستودن نماز به وصف معراج مؤمن این باشد که دستورش از معراج آمده است و نیز انسان رابه معراج می برد.

موارد دیگری نیز که در روایت یاد شده، همگی از مختصات شیعیان است؛ زیرا فقط شیعه است که سجده بر خاک دارد و نیز غیرشیعه است که یا بسم الله الرحمن الرحیم را نمی گویند یا آهسته تلفظ می کنند. همچنین شیعه است که انگشتر به دست راست کردن و نیز زیارت اربعین حسینی را مستحب می داند.

 

ویژگی عدد چهل درباره امام حسین علیه السلام

اربعین و عدد چهل خصوصیتی دارد که دیگر ارقام آن را ندارد. غالب انبیای الهی در سنّ چهل سالگی به رسالت مبعوث شدند و ملاقات خصوصی حضرت موسی علیه السلام و ذات اقدس الهی چهل شب بود و در نماز شب سفارش شده است که چهل مؤمن را دعا کنید و همسایگان را تا چهل خانه گرامی بدارید. این ها نشان می دهد که عدد چهل از برجستگی خاص برخوردار است.

در روایات اسلامی چنین آمده است: زمینی که روی آن انبیا و اولیای الهی و بندگان مؤمن، خدا را عبادت کرده اند، چهل روز در مرگ آنان می گرید، ولی در شهادت امام حسین علیه السلام آسمان و زمین، چهل روز خون گریه کردند. البته اشک یا خون را در این گونه از روایات نباید بر اشک یا خون ظاهری حمل کرد؛ چنان که نباید آن را انکار کرد.

 

ادامه نوشته

ویژه نامه اربعین حسینی

اهدافی که به سرعت محقق شد

امام حسین

یکی از اهدافی که امام حسین علیه السلام با قیام انقلابی خود در پی تحقق آن بود نشان دادن چهره ضد اسلامی دستگاه اموی به خصوص شخص یزید بن معاویه بود. چرا که جامعه اسلامی در اثر جهل و فریب، سر به تبعیت از این شخص فاسد سپرده بود و آن حکومت ظالم و ضد دین را حکومت اسلامی و یزید را خلیفه رسول خدا صلّی الله علیه و آله می پنداشت.

امام حسین علیه السلام به روشنی می دید که اگر پرده از چهره تزویر فرو افتد و ماهیت و واقعیت این شخص و حکومت اموی بر ملا شود اقبال و توجه مسلمانان به عنوان بزرگترین عامل بقا یزیدیان از آنها گرفته می شود و این خود گامی مهم در جهت نابودی ظلم است که امام علیه السلام در پی آن بود.

با مراجعه به گزارش های تاریخی اثبات می شود که این هدف امام علیه السلام یعنی بر ملا کردن چهره واقعی و پلید اموی به جامعه اسلامی و در پی آن ایجاد انزجار عمومی نسبت به این حکومت ظالمانه آنها به سرعت و با فاصله زمانی کوتاهی از واقعه کربلا محقق شد و مردم حتی اهل دربار شام هم از این حادثه به خشم آمدند و چون دانستند که یزید، مسبب اصلی این واقعه جانسوز است بر او خشم کردند و از او رو گردان شدند.

با جانفشانی های مردان مرد کربلا و افشاگری های بازماندگان آن صحنه به ویژه امام سجاد علیه السلام و زینب کبری علیهما السلام؛ پرده از چهره یزید افتاد و او در مدت زمان کوتاهی تبدیل شد به یک شخصیت پست و منفور که به حریم رسول خدا دست یازیده و اولاد او را کشته و به اسارت گرفته است.

برخی از گزارش های تاریخی نشان از این دارند که بعد از واقعه کربلا، جامعه اسلامی حتی در رده نزدیکان یزید؛ دچار انقلاب و دگرگونی شد و با شنیدن اینکه او و دست نشانده هایش چه ظلمی در حق آل رسول الله صلّی الله علیه و آله روا داشته اند با نگاه انزجار به یزید نگریستند و زبان به سرزنش او گشودند و عملا از کار او اعلام برائت کردند.

ادامه نوشته