حرص و آز

«و اِیّاکم و الحرص فأنّ آدم حمله الحرص علی ان تأکل من الشّجرة؛(1) و از حرص و آز دوری کنید که همین امر باعث شد آدم از درخت ممنوعه بهره گیرد (و زمینه گرفتاری خود را فراهم آورد.)»

حرص یکی از صفات رذیله ای است که اولیای دین نسبت به آن هشدار داده اند این صفت نکوهیده که از فروع قوّه شهویه انسانی است آدمی را زمین گیر می کند و او را از پرواز بسوی آسمان فضایل باز می دارد. مانند پرنده ای که تا اراده پرواز می کند سنگ و یا وزنه سنگین بسته شده به پای او، او را از پرواز باز می دارد و در نتیجه زمینی می شود و از آسمانی شدن محروم می گردد. در تعریف اصطلاحی آن، علمای اخلاق چنین آورده اند: «صفتی است نفسانیّه که آدمی را وا می دارد بر جمع نمودن زاید از آنچه به آن احتیاج دارد و این صفت یکی از شعب حبّ دنیا و از جمله صفات مهلکه و اخلاق مضلّه است.»(2)

از این تعریف کارشناسانه علمای اخلاق چند نکته در رابطه با حرص معلوم می شود:

1. مال و ثروت و دنیا و امکانات دنیوی به اندازه احتیاج و رفع نیاز، نه تنها مذموم نیست بلکه کسب و به دست آوردن آن به ضرورت عقل و شرع لازم و واجب است. آدمی برای آن که در این دنیا زندگی کند و بتواند به امور معنوی و روحی خود برسد شایسته است تلاش کند زندگی به اندازه کفاف را فراهم آورد، زیرا اگر به این اندازه از مادیات و ثروت دنیا دسترسی نداشته باشد در انجام فرائض و دستورات دینی نیز موفق نخواهد بود.

رسولخدا(ص) فرمود:

«فلولا الخبز ما صمنا و لاصلّینا ولاادّینا فرائض ربّنا؛(3) اگر نان نباشد روزه و نماز و دیگر واجبات را نمی توان انجام داد.»

بنابراین تلاش در دنیا به اندازه کفاف نه تنها بد نیست بلکه وظیفه و تکلیف نیز هست.

2. تلاش و تکاپو برای آنچه که به آن نیاز ندارد و برای اندوخته شدن و ایثارسازی خود را به زحمت و مشقت می اندازد مذموم و ناپسند است که نام آن حرص و آزمندی است، روحیه تکاثر و افزون خواهی و افزون طلبی و سیری ناپذیری است که مورد نکوهش دین و اولیای دین است. توقف نکردن در حد و مرز و ولع داشتن و انبار کردن مال و ثروت دنیا که عمر او هم کفاف مصرف آن را نمی دهد، صفتی است که اگردر جان آدمی ریشه بدواند او را از آرامش و آسایش دنیا باز داشته و همواره آدمی را ناآرام و گرفتار می سازد.

3. اگر حبّ و دوستی دنیا سرآمد همه گناهان هست، که هست، حرص یکی از شاخصه های حبّ دنیاست، مرحوم نراقی گوید:

«این صفت خبیثه بیابانی است که از هر طرف روی بجایی نرسی، و وادیی است بی انتها، که هرچند در آن فرو روی عمق آن را نیابی، بیچاره ای که بر آن گرفتار شد گمراه و هلاک شد...زیرا که حریص، هرگز حرص او به جایی منتهی نمی شود و به حدّی نمی ایستد، اگر بیشتر اموال دنیا را جمع کند باز در فکر تحصیل باقی است.»(4)

اگر دنیا را به نردبانی مانند سازیم که عاقبت آن را از زیر پای انسان می کشند هر که بالاتر رود به هنگام سقوط آسیب بیشتری می بیند، انسان حریص کسی است که از پله های این نردبان با شیفتگی بالا می رود اما نمی داند که عاقبت زین نردبان افتادن است.»

ثروت و دارایی دنیا باید عامل کمال باشد نه وزر و وبال. اگر به اندازه نیاز و کفاف از آن بهره گیریم کمال است و اگر از حد معمول گذشت عامل نابودی و سقوط خواهد شد.

دنیا مانند آب دریاست که کشتی عمر بر روی آن در حرکت است آب اگر در زیر کشتی قرار گیرد عامل پیشروی و رسیدن به ساحل نجات است، اما اگر آب به داخل آن راه پیدا کند همین آب عامل حرکت می شود عامل سنگینی کشتی و در نتیجه سقوط در عمق آب دریا. داستان انسان حریص داستان آن کشتی است که آب دریا به داخل آن راه یافته و کشتی و کشتی نشستگان را به کام آب فرو می برد.