امیدواری به خدا
امیدواری به خدا
تأمل کنید، آیا واقعاً امید ما اینگونه نیست؟
قطعهای از خطبه ۱۶۰ نهج البلاغه درباره امیدواری به خدا:
"به گمان خود ادعا دارد که به خدا امید بسته است. سوگند به خدای بزرگ که دروغ می گوید، چه میشود او را که امیدواری در عملش پدیدار نیست؟! هرکس به چیزی امید بسته باشد، امیدواریش در اعمالش نمودار است، مگر امید به خدا که آمیزهی غشی در آن هست! و هر کس از چیزی بترسد، ترس او را باور توان داشت، جز ترس از خدا که تا در اعمال آشکار نشود باورش نتوان داشت.
در کارهای بزرگ به خدا امید میبندد و در کارهای خرد به بندگان خدای. ولی آن خضوع و فروتنی که در برابر بنده دارد، در برابر خدای ندارد. چرا باید در ادای حق ایزد جل شأنه قصور ورزد و حق بندهی او را به تمامی ادا نماید؟ آیا میترسی اگر به خدای تعالی امید بربندی امیدواریت رنگ دروغ بگیرد؟ یا او را در خور امید بستن نمیبینی؟ همچنین، اگر از بنده ای از بندگان خدا بیمناک باشد، ترس خود بر او عرضه دارد، در حالی که، با خدا چنین نکند. یعنی ترس از بنده خدا به نقد است و ترس از خدا در عهده وعده و تعویق. چنین است کسی که دنیا در نظرش بزرگ آید و در دلش مقام و موقعیتی رفیع یابد، سپس دنیا را بر خدای تعالی برگزیند، و همواره به دنیا پردازد و بنده آن گردد."
سوره يوسف، آيه ۸۷: «إِنّهُ لاییأَسُ مِن رَوح اللهِ إِلَّا القومُ الکافِرُونَ» «همانا از رحمت خداوند نوميد نمیشوند مگر كافران»
(نگفتمت مرو آنجا که آشنات منم)
یا نور
نگفتمت مرو آنجا که آشنات منم درین سراب فنا چشمه حیات منم
وگر به خشم روی صد هزار سال ز من به عاقبت به من آیی که منتهات منم
نگفتمت که به نقش جهان مشو راضی که نقش بند سراپرده رضات منم
نگفتمت که منم بحر و تو یکی ماهی مرو به خشک که دریای با صفات منم
نگفتمت که چو مرغان به سوی دام پرواز مکن بیا که قوت پرواز و پر و پات منم
نگفتمت که تو را ره زنند و سرد کنند که آتش و تبش و گرمی هوات منم
نگفتمت که صفت های زشت در تو نهند که گم کنی که سرچشمه صفات منم
نگفتمت که مگو کار بنده از چه جهت نظام گیرد خلاق بی جهات منم
این وبلاگ جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی وترویج آن ایجاد گردیده است امید است که بتوانیم گامهای موثر در جهت اعتلاء فرهنگ قرآنی برداریم لذا از تمامی شما عزیزان استدعا دارم مرا دراین حرکت خداپسندانه مساعدت ویاری نمایید متشکرم.