بگذریم،
صابرین معشوق خدایند و خدا از این دست معشوق‏ها بسیار دارد،
و مشکل بشر در همیشه تاریخ معشوق‏ه ای او بوده یا بهتر بگوییم
عشق‏ها و علاقه ‏ها و دلبستگی‏های او بوده است.


عشق کاریست که موقوف هدایت باشد


یعنی باید به آدم‏ها آموخت که چه چیزی را دوست داشته
و چه چیزی را دوست نداشته باشند.


عشق چیزی شبیه آب است و مثل آب هم می‏تواند
آباد کند و هم می‏تواند ویران کند.


هر کجا مزرعه ‏ای سبز و زیبا می ‏بینی از آن‏روست
که آب‏ها درست هدایت شده
و به پای بذرهایی نشسته ‏اند که سزاوار بوده است.


هر کجا خارستان است بپذیر که آب گمراه شده
و خود را خرج بذرهایی کرده که نباید می‏کرده.

بنابراین، دوستی‏ها و عشق‏های ما که به صورت تحسین،
تشویق، پاداش، اضافه‏ کار، تقدیرنامه، ارتقاء،
تسهیلات، وام و ... نمود پیدا می‏ کنند اگر به جا نباشند،
اداره، جامعه و کشور را به خارستان بدل می‏سازند.


و اگر این نمادهای عشق و علاقه بجا صورت پذیرد،
از جامعه گلستانی می‏سازد که رایحه خوش آن
عالم را معطر و مطرا خواهد ساخت.

و آنگاه از دور و نزدیک دنیا بجای آنکه برای تماشای آثار باستانی ما
که مشتی خشت و سنگ است بیایند به تماشای خود ما می‏نشینند
و به جای آنکه مشتی سنگ و ستون در ذهن و خاطر آنها حک شده
و نقش ببندد، انسانیت و عاطفه و همدلی و همبستگی و گشاده رویی
و اعتماد و امنیت ما زبانزد و درس آموز آنها خواهد شد.

راستی چه فاجعه ‏ای بالاتر از این‏که خشت‏ها
دیدنی باشند اما خود ما، نه!
و ما وقتی دیدنی و تماشایی می‏شویم
که عشق‏ها، علاقه ها و محبت‏های ما هدایت شوند.

و قرآن کتاب هدایت است،
هدایت عشق‏ها و علاقه‏ های انسان، و انسان با همین هدایت است
که راه به جایی می‏برد، و البته این هدایت نصیب اهل تقوا
و پرهیزگاران خواهد بود.


سالک از نور هدایت ببرد راه به دوست

که به جایی نرسد گر به ضلالت برود