http://ahlolbait.com/files/u1001/15/ayegraphy47_0.jpg

شرط دوستی
قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني‏ يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ (آل عمران: 31)
بگو: اگر خدا را دوست دارید از من یپروی کنید تا خدا هم شما را دوست بدارد!

‹دوست داشتن› احساسي هست كه همه آن را تجربه كرده اند.
آدمها وقتي به دنيا مي آيند اول مادرشان را مي شناسند و او را دوست مي دارند و بعد پدرشان را و بعد اگر برادر يا خواهري داشته باشند و بعد اقوام و خويشانشان را و بعد نوبت مي رسد به دوستان محل و همكلاسي ها و همچنين معلمينشان و شايد هم بعضي از شخصيتهايي برنامه هاي تلوزيوني، سينمايي و ورزشي.
در اين ميان شخصيتهاي مذهبي جايگاه خاصي در احساس آدمها دارند. آدمها هرچه خوبتر باشند محبت بيشتري را نسبت به بزرگان دين در قلبشان حس مي كنند. محبت به اين افراد، محبت به خداوند است. اصلا علاقه به خداوند خودش را با علاقه به پيامبران، امامان و علماء و شخصيتهاي ديني نشان مي دهد.
هميشه علاقه به اين افراد يك امتياز است. بخاطر همين خيلي ها ادعا مي كنند كه اين علاقه را دارند. چون برايشان امتياز مي آورد.
قرآن براي اثبات اين ادعا يك علامت نشان مي دهد و آن اين است كه هركس كسي را دوست دارد بايد از او تبعيت كند و به حرفهايش گوش دهد و ببيند چه چيز او را خوشحال مي كند همان كار را انجام دهد. ببيند از چه چيزهايي خوشش نمي آيد همانها را ترك كند.
بالاخره نمي شود كه آدم كسي را دوست داشته باشد ولي مدام او را ناراحت كند. اين اصلا درست نيست. دوست داشتن همه اش به گفتن ‹دوستت دارم› نيست. بايد دوست داشتن را ثابت كرد. وقتي به مادرت مي گويي دوستت دارم ولي براي يك خريد ساده اينقدر او را اذيت مي كني آنوقت ادعاي دوستيت را نتوانستي ثابت كني.
وقتي مي گويي: «حسين جان دوستت دارم»، «مهدي جان كي مي آيي؟»، ولي راحت دروغ مي گويي و يا كارهاي زشت ديگر را انجام مي دهي ... چي بگم؟!
دوست داشتن مراحل مختلفی دارد. مرتبه اول آن یک احساس محبت در قلب هست نسبت به کسی, همین و نه بیشتر. آنقدر این احساس کم هست که ممکن است فرد آن را به زبان هم نیاورد.
در مراحل بعد این دوستی زیاد و زیادتر می شود. وقتی زیادتر شد, علاوه بر این که مدام به زبان آن را اظهار می کند قلب هم مثل قلب کسی می شود که دوستش داریم. اگر قلب او غمگین باشد قلب ما هم غمگین می شود و اگر شاد باشد قلب ما هم شاد می شود. این دیگر آخر دوستی است. این نامش عشق است. عشق به این است که دو نفر عاشق بدون این که از حال هم خبر داشته باشند به طور مرموزی, «هم احساس هم» خواهند شد. غم و شادیشان مثل هم می شود.
البته بسیاری از ادعاهای عشقی که می شود در حد یک ادعا است و دروغ محض است. عشق کجاست؟! خواب و خیال است!!
دلی که با دل امام زمان گره خورده باشد مثل او می زند! مثل او می گیرد و مثل او باز می شود. با حزن او محزون می شود و با سرور او مسرور می گردد.
ای خدا! در قلبم آنقدر جای گیر که همه اراده ام مال تو باشد.