{ پندهای اخلاقی ماه رمضان )

تصاویر مربوط به ماه مبارک رمضان






چاه بهر دیگران


در تاریخ آمده که روزی شخصی خواست زن خود را بزند. عصا را برداشت و ضربه ای به سر زن زد اتفاقا زن در نتیجه آن ضربه از دنیا رفت. مرد هر چه او را صدا زد دید مرده و جواب نمی دهد. ترس او را برداشت و با خود گفت که حال جواب برادران و خانواده او را چه بدهد؟ با یکی از دوستانش مشورت کرد و به این نتیجه رسید که باید نقشه ای طرح کند و قتل او را طوری توجیه نماید. دوستش به او گفت: «گناه را به گردن جوانی خوش صورت بیانداز! به این ترتیب که به او تهمت زنا زده و بگو که او را در حال زنا با زن خود دیده ای و هر دوی آنها را به قتل رسانیده ای». مرد از نقشه دوستش خوشش می آید و قبول می کند.
فردای آن روز جوانی زیبا را در کوچه می بیند و او را با اصرار به نهار دعوت کرده و به داخل خانه می آورد. جوان بیچاره نیز قبول می کند و داخل خانه می آید. مرد سفر را انداخته و مشغول خوردن غذا می شوند. در بین غذا مرد از جایش برمی خیزد و جوان را سر سفره به قتل می رساند و سر او را بریده سپس بدنش را کنار بدن بی جان زن خود می خواباند. خانواده زن نیز با مشاهده این وضع، مرد را تحسین می کنند که؛ «خوب کاری کردی که لکه ننگ را از دامن خانواده ما زدودی».
ص:41
از قضا دوست مرد نیز دنبال پسرش می گشت که آن روز به خانه باز نگشته بود. نزد مرد آمد و سراغ پسر خود را گرفت و همچنین از کیفیت اجرای نقشه ای که به او آموخته بود از او سؤال کرد. مرد با یک سخن، هر دو سؤال دوستش را پاسخ می گوید و سر بریده پسرش را نزد او می آورد و به او می گوید: «من حفر بئرا لاخیه اوقع فیه»(1).