درباره اين نقش آب، بحث‌هاى ديگرى نيز مطرح شده؛ از جمله اين‌كه آيا در بين مايعات، نقش پاك‌كنندگى منحصر به آب است؟ آيا پاك‌كنندگى ويژه آب آسمان است؟ آيا حدّى براى آب در پاك‌كنندگى وجود دارد؟ درباره اين پرسش‌ها از سوى مفسّران و فقيهان، پاسخ‌هايى كم و بيش متفاوت ارائه شده است: 1. گويا اشاره دو آيه 48 فرقان/25 و 11 انفال/8 به آب آسمان براى برخى صحابه اين توهم را پديد آورد كه پاك كنندگى، ويژه آب آسمان است؛ ازاين رو افرادى چون عبداللّه‌بن‌عمر و عبداللّه بن‌عَمرو با آب دريا وضو* نمى‌گرفتند؛[44] امّا اين برداشت ازآيه، مورد اقبال هيچ يك از مفسّران و فقيهان قرار نگرفت؛ به ويژه با نقل اين حديث از پيامبر كه درباره آب دريا فرمود: هو الطهور ماؤه؛[45]بنابراين، قيد «آسمان» در اين آيات، هيچ گونه دلالتى بر انحصار پاك كنندگى در آب باران ندارد.[46] 2. بحث جدّى‌تر آن بود كه آيا اين نقش، ويژه آب است يا نه؟ بيش‌تر مفسّران و فقيهان، آن را به آب منحصر دانسته و برآنند كه مايعاتِ ديگر، پاك كننده نيستند.[47] ابن العربى مى‌گويد: اين‌كه خداوند آب را با وصف طهور آورده و بر مسلمانان منّت نهاده كه آب را خود در دسترس بشر قرار داده، بر انحصار نقش مطهّريّت در آب دلالت مى‌كند.[48] در مقابل، نظر غير مشهورى است كه مطلق مايعات را مطهِّر مى‌داند.[49]
3. اطلاق آب در دو آيه گذشته دلالت دارد بر اين‌كه تا وقتى به آن «آب» گفته مى‌شود، مطهِّر اشياى ديگر است. مفسّران و فقيهان با استناد به سنّت پيامبر(صلى الله عليه وآله)برآنند كه هرگاه رنگ يا بو يا مزه آب بر اثر ملاقات با شىء نجس تغيير كند، خود متنجّس شده، نقش پاك كنندگى‌اش را نيز از دست مى‌دهد؛[50]البتّه درباره آب قليل و كثير و نحوه به كارگيرى آب قليل در پاك كردن اشياى متنجّس، ديدگاه‌هاى متفاوتى از سوى فقيهان بيان شده[51]كه تفصيل آن دركتاب‌هاى فقهى موجود است.



[1] من علوم الأرض القرآنيه، ص‌103.
[2] المعجم المفهرس، ص‌377.
[3] تفسير الآيات الكونيّه، ص‌60 و 61‌.
[4] مفردات، ص‌101، «آيه».
[5] فى‌ظلال، ج 4، ص 1857.
[6] التفسير الكبير، ج 17، ص 187.
[7] ابن‌كثير، ج‌2، ص‌453؛ الدرّالمنثور، ج‌4، ص‌403.
[8] التفسيرالكبير، ج‌17، ص‌187.
[9] مجمع‌البيان، ج‌5‌، ص‌218؛ التفسير الكبير، ج‌17، ص‌187.
[10] الميزان، ج‌10، ص‌151.
[11] التفسير الكبير، ج‌17، ص‌187.
[12] شرح فصوص قيصرى، ص‌991.
[13] فرهنگ جهاد، ش‌3 و 4، ص‌108.
[14] تفسير ملاصدرا، (تعليقات ملاعلى نورى)، ج‌1، ص‌497.
[15] الاشارات العلمية فى الآيات الكونيّه، ص22؛ التمهيد، ج6‌، ص32.
[16] الكافى، ج8‌، ص94؛ بحارالانوار، ج54‌، ص97.
[17] معانى‌الاخبار، ج‌1، ص‌67‌.
[18] التفسير الكبير، ج‌24، ص‌16.
[19] مجمع‌البيان، ج‌7، ص‌72؛ التفسير الكبير، ج‌22، ص‌164.
[20] الكشّاف، ج‌3، ص‌113؛ قرطبى، ج‌11، ص‌188.
[21] التمهيد، ج‌6‌، ص‌33 و 34.
[22] فى‌ظلال، ج‌4، ص‌2376.
[23] مجمع‌البيان، ج‌7، ص‌72؛ قرطبى، ج‌11، ص‌188.
[24] مجمع‌البيان، ج‌7، ص‌72.
[25] الركام المزنى، ص‌206.
[26] الميزان، ج‌14، ص‌279.
[27] مجمع‌البيان، ج‌10، ص‌668‌؛ الميزان، ج‌20، ص‌209.
[28] قرطبى، ج‌19، ص‌144.
[29] الكشّاف، ج‌4، ص‌704.
[30] مجمع‌البيان، ج‌2، ص‌450 و ج‌6‌، ص‌569 و ج‌8‌، ص‌484؛ الميزان، ج‌15، ص‌226.
[31] التفسير الكبير، ج‌4، ص‌223 و 224.
[32] البداية و النهايه، ج‌2، ص‌125.
[33] مجمع‌البيان، ج‌5‌، ص‌247؛ البداية و النهاية، ج‌1، ص‌111؛ الدرّالمنثور، ج‌4، ص‌422.
[34] البحرالمحيط، ج‌8‌، ص‌115.
[35] احكام‌القرآن، جصاص، ج‌3، ص492؛ احكام‌القرآن، ابن‌العربى، ج‌3، ص‌1416؛ قرطبى، ج‌13، ص‌28.
[36] الكشّاف، ج‌3، ص‌284؛ قرطبى، ج‌13، ص‌29.
[37] من علوم الأرض القرآنيّه، ص‌93.
[38] مطهرات در اسلام، ص‌22.
[39] مطهرات در اسلام، ص‌23 و 25.
[40] همان، ص‌24.
[41] قرطبى، ج‌3، ص‌59‌.
[42] جامع‌البيان، مج‌7، ج‌11، ص‌40 ـ 43؛ الدرّ المنثور، ج4، ص‌289‌ـ‌291.
[43] ابن كثير، ج2، ص304؛ مجمع البيان، ج4، ص808‌؛ كنز العرفان، ج1، ص‌41.
[44] قرطبى، ج‌13، ص‌36.
[45] همان.
[46] التنقيح فى شرح عروة‌الوثقى، ج‌1، ص‌23.
[47] قرطبى، ج‌13، ص‌35؛ التفسير الكبير، ج‌24، ص‌98.
[48] احكام‌القرآن، ابن‌العربى، ج‌3، ص‌1421.
[49] فقه القرآن، راوندى، ج‌1، ص‌62‌.
[50] قرطبى، ج‌13، ص‌30؛ وسائل، ج‌1، ص‌137 ـ 141.
[51] قرطبى، ج‌13، ص‌33 ـ 35؛ التفسير الكبير، ج‌24، ص‌94.