قرآن كريم، انسان را موجودى برخوردار از كرامت و شرافت ذاتى دانسته: «وَ لَقد كَرّمنا بَنى ءَادَم» (اسراء/17،70) كه خداوند آن را به او بخشيده وبه واسطه آن، برديگرآفريدگانش برترى داده است. از برجسته ترين مظاهر كرامت انسان، برخوردارى او از عقل و حيا* است و با وجود آن، انسان همواره وبه طور طبيعى درمقابل هر آن چه حرمت اوراتهديد مى كرده، عكس العمل نشان داده است; از اين رو ابتدايى ترين زشتى، يعنى عورتش راكه با حرمت خود مرتبط مى دانست، با استفاده از لباس پوشاند: «يبَنى ءَادمَ قَد أنزَلنا عَليكم لِباساً يُورى سَوءتِكُم و ريشاً.» (اعراف/7،26) نخستين بار كه انسانى درصدد پوشيدن اين زشتى خود برآمد، هنگامى بود كه آدم و حوّا با وسوسه شيطان از ميوه درخت ممنوع خوردند و در پى آن، زشتى هاى آن دو برايشان آشكار شد كه به پوشيدن خودبابرگ درخت اقدام كردند: «فَلمّا ذَاقا الشَّجرةَ بَدَت لَهما سَوءتُهما و طَفِقا يَخصِفان عَليهما مِن وَرَقِ الجَنّةِ.» (اعراف/7،22) بيش تر مفسّران، «سَوءت» در اين آيه را به عورت تفسير كرده اند. ‹4›
درخواست عزيز مصر از يوسف براى پوشيده نگاه داشتن اقدام ناشايست همسرش: «يوسفُ أعرِض عَن هـذا» (يوسف/12، 29) و آرزوى حضرت مريم(عليها السلام)پس از آن كه با فيض الهى، عيسى(عليه السلام)را باردار شد به اين كه كاش پيش از اين مرده، و از يادها فراموش شده بودم:«يلَيتَنى مِتُّ قَبلَ هـذا و كُنتُ نَسياًمَّنسيّاً» (مريم/19،23) و درخواست لوط از قوم خود به اين كه متعرّض ميهمانان وى نشده، او را بى آبرو نكنند:«قالَ إِنَّ هـؤلاء ضَيفى فَلا تَفضَحونِ * واتَّقوا اللّهَ و لاتُخزونِ» (حجر/15، 68 و 69) و نيز هود/11،78 نمونه هاى ديگرى از تمايل انسان به حفظ آبرو است كه قرآن از پيشينيان حكايت كرده است. نمونه اى از اقدام براى اعاده حيثيت و آبرويى كه به ناحق لطمه ديده نيز از آيات 50 و 51 يوسف/12 برداشت مى شود كه يوسف پس از آزادى از زندان به آن مبادرت كرد.