
موارد جواز يا لزوم هتك آبرو:
با همه اهتمامى كه قرآن كريم به حفظ آبروى انسان، بهويژه مسلمان دارد، در مواردى، براى مسلمانْ حرمتى قائل نبوده، ريختن آبروى او را جايز و حتّى در مواردى بدين شرح واجب مىداند: 1. اگر زنا با شهادت چهار نفر ثابت شود، به حاكم اسلامى فرمان داده تا در حضور گروهى از مؤمنان او را تازيانه بزند: «...و ليَشهد عَذابَهما طائِفةٌ مِنَ المُؤمنينَ.» (نور/24،2) 2. در آيه 4 و 5 نور/24 افزون بر حكمِ تازيانه، بر كسانىكه زنان يا مردان عفيف را به فحشا متّهم مىكنند، با فاسق شمردن آنان، به مؤمنان فرمان مىدهد كه هرگز گواهى آنان را نپذيرند، مگر آنكه توبه كنند: «ولاتَقبَلوا لَهُم شَهدَةً أبَداً و أولئكَ هُمُ الفسِقون * إلاّ الَّذينَ تابُوا مِن بَعدِ ذلِك و أصلَحوا». نپذيرفتن شهادت فاسقان، به معناى هتك حرمت و آبروى آنان در بخشى از روابط اجتماعى است. 3. فرمان به قطع دستِ «سارق» (مائده/5، 38) در معرض ديد افراد جامعه، به دليل بىآبرويى و عدم حرمت سارقان در جامعه اسلامى است. شايان ذكر است اجراى حدود پيشين كه مستلزم بىآبرويى آن افراد است، بر حاكم اسلامى واجب و ابزارى براى اصلاح جامعه از سه عامل مهم فساد اجتماعى است. 4. براساس آيه 148 نساء/4 خداوند به كسانى كه مورد ستم قرار گرفتهاند، اجازه داده است تا ستمى را كه بر آنان رفته، به صورت عملى سوء از ستمكننده، آشكار كنند و بازگويند:«لايُحِبُّ اللّهُ الجَهرَ بِالسُّوءِ مِنَ القولِ إلاّ مَن ظُلِمَ» ؛ با اين حال، در آيه بعد، مظلومان به عفو و نريختن آبروى ظلمكننده تشويق شدهاند.
آبرومندان:
در آيه 45 آلعمران/3 به آبرومند بودن عيسى(عليه السلام)نزد خداوند در دنيا و آخرت تصريح شده است: «إنّ اللّهَ يُبشِّرُك بكلِمة مِنه اسمُهُ المَسيحُ عيسَىابنُمريمَ وَجيهًا فى الدُّنيا والأخِرةِ= خدا تو را به كلمهاى از جانب خود كه نامش مسيح عيسى* پسر مريم است، نويد مىدهد كه در دنيا و آخرت آبرومند است». در آيه 69 احزاب /33 از آبرومند بودن موسى(عليه السلام)نزد خداوند ياد شده است: «يـأيُّها الَّذين ءَامَنوا لاتَكونوا كالّذينَ ءاذَوا موسى فَبَرّأهُ اللّهُ مِمّا قالوا و كانَ عِندَاللّهِ وَجيهًا= اى مؤمنان! مانند كسانى مباشيد كه موسى را [با اتّهام خود]بيازردند؛ پس خدا او را از آنچه گفتند، مبّرا ساخت و او نزد خدا آبرومند بود». اينكه از پيامبران، فقط اين دو پيامبر «وجيه» معرّفى شدهاند ـ با اينكه همه پيامبران نزد خداوند و بين مردم افرادى آبرومند بودهاند ـ در ظاهر براى رفع و دفع اتّهام از اين دو پيامبر بوده است؛ زيرا چنانكه از آيه اخير برمىآيد، موسى(عليه السلام)مورد اتّهام افرادى از قوم خود قرار گرفت.[15] خطاب اين آيه به مؤمنان و نهى از آزار پيامبر(صلى الله عليه وآله)گويا به متّهم شدنِ حضرت در قضيه ازدواج با زينب اشاره دارد؛ ازاينرو، آيه در مقام رفع اتّهام و آبرومند خواندن وى در خصوص اين ازدواج است.[16]عيسى(عليه السلام) نيز به دليل زاده شدن از مادرى بدون همسر، در معرض اتّهام بنىاسرائيل بود؛ بدين سبب، خداوند هنگام بشارت به مريم، او را آبرومند در دنيا و آخرت معرّفى كرده است. تصريح قرآن به آبرومند بودن آندو پيامبر، مفسّران را بر آن داشته تا وجوهى را براى وجيه بودن آن دو برشمرند. آنان آبرومندى عيسى را در دنيا به نبوّت، وسرآمد بودنش بر مردم، استجابت دعاى او در احياى مردگان و شفاى بيماران، ودر آخرت، به بلندى درجه و پذيرش شفاعت[17] و نيز به منزلت وى در قلبهاى مردم در طول زمان و در آخرت،[18] تفسير كردهاند، وآبرومندى موسى به مستجابالدعوه بودن او[19] و پذيرش شفاعتش[20] تفسير شده است. آيه 23 مريم/ 19 كه آرزوى حضرت مريم را بيان مىكند (اى كاش پيش از باردار شدن مرده بودم) و نيز آيه 68 و 69 حجر/15 كه درخواست لوط(عليه السلام)از قومش را نقل مىكند كه او را در برابر ميهمانانش بى آبرو نكنند، نشانگر آبرومندى مريم و لوط است. در آيه 62 هود/11 خطاب قوم ثمود به صالح* حكايت شده كه منزلت و آبرومندى صالح نزد آنان را بيان مىكند:[21]«قالوا يـصـلِحُ قَد كُنتَ فينا مَرجُوّاً قَبلَ هـذا= گفتند: اىصالح! بهراستى پيش از اين، تو در بين ما مايه اميدوارى بودى». مانند اين اعتراف را قوم* لوط درباره لوط و خانوادهاش داشتند: «...إلاّ أن قالوا أخرِجوهم مِن قَريَتِكم إِنَّهم أُناسٌ يَتَطهَّرونَ= گفتند: اينها را ازشهرتان بيرونكنيدكه مردمىپاكيزگى جويند.» (اعراف/7، 82) برپايه روايات «اسبابالنزول» اصحاب صُفّه* از ديگر كسانى هستند كه خداوند در آيه 273 بقره/2 با اشاره به عفّت ورزيدن آنان در اظهار نياز نكردن، اهتمام آنان را به حفظ آبروى خود در جامعه، ستوده است.[22]