رسالت قرآن در هدایت


قرآن كريم انسان را سالك به سوي مقصد ابدي مي‌داند: «يا اَيُّهَا الاِنسانُ انّكَ كادِحٌ اِِلي ربِّكَ كَدحاً فَمُلاقيهِ»[1]، و سلوك، بدون راه و همراه و خرجي راه و رهبر و راهنما و... نخواهد بود، و تعدد امور ياد شده در راههاي اعتباري يا حقيقي مادي و انفكاك آنها از هم رواست، ليكن در راه حقيقي و الهي كه راه از درون رهرو، بيرون نيست و سَيْر او در عقيده و اخلاق و اعمال است كه همگي از شئون هستي او بشمار آمده و در آينده‌ي نه چندان دور، از حال به ملكه تبديل شده و از عرض به جوهر تغييريافته، و از عَرَضي به ذاتي درآمده و از بيرون به درون وجود ـ نه مفهوم و ماهيت ـ راه يافته و مقوّم وجودي وي شده و سرانجام در قيامت، صورت ظاهر همتاي سيرت باطن شده و هر كسي برابر با سريره‌ي جوهري خويش محشور مي‌گردد، متصور نيست يعني راه و رونده و همراه و خرجي راه و منازل بين راه و پايان راه همه و همه يكي است كه خداي سبحان توسط پيامبران معصومش آن را تعليم و تهذيب مي‌نمايد، و غير از ذات اقدس خداوند احدي شايسته‌ي هدايت انسان نخواهد بود، زيرا ديگران بدون هدايت راهنما ذاتاً هدايت شده نخواهند بود، و موجودي كه ذاتا هدايت شده نيست و نيازمند به هدايت است توان راهنمائي ديگران ندارد. ليكن خداي سبحان چون ذاتاً هدايت‌گر است و همه كارهاي او بدون دستور غير بر صراط مستقيم مي‌باشد «اِنّ رَبِّي عَلي صراطٍ مُستَقيم»[2] حق هدايت ديگران منحصراً از آن اوست: «اَفَمَنْ يَهْدِي اِلَي الَحقِّ اَحَقُّ ان يُتَّبَعَ اَمَّن لا يَهِدَّي اِلّا اَنْ يُهديْ»[3]، منظور از احقّيّت در اين آيه، همانا به نحو تعيين است نه ترجيح، مانند: «اولُوا الاَرحامِ بَعضُهُم اَولي بِبَعضٍ»[4] زيرا ديگران اصلاً حق هدايت ندارند، چون هر بالعرض بايد به بالذّات منتهي گردد، و در اين صورت هدايت همان هادي بالذّات است كه توسط هاديان بالعرَض عرضه مي‌شود، نه هدايت ديگر: «اِنَّ هُديَ الله هُوَ الْهُدي»[5].

ادامه نوشته

معرفت و ایمان به شأن و مقام قرآن


ـ ضرورت شناخت شأن و مقام قرآن:

جهل به موقعيت قرآن موجب ميشود كه نتوانيم ارتباط صحيحي با قرآن برقرار سازيم و با‌ آن مأنوس شويم از اين رو ادامة ارتباط غلط، زدِگي و تنفّر را در پي خواهد داشت.

رسيدن انسان به بن بست شناخت خود و مرتبة خود و مقصد و غايتِ خويش و درك عدم گره گشايي غريزه، عقل، قلب و تجربه و علوم بشري از معضلات اساسي انسان، آدمي را با تواضع و فروتني و دردمندي به سوي وحي الهي ميكشاند:

«وَ يَرَى الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ هُوَ الْحَقَّ وَ يَهْدِي إِلى صِراطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ».[1]

(آنان كه علم و آگاهي به آنها داده شده است ميبينند كه حقيقتاً آنچه بسويت از جانب پروردگارت فرو فرستاده شده است، همان حق (مقصود) ميباشد و بسوي شاهراه پر جاذبة خداي شكست ناپذير بسيار ستوده رهنمايي ميكند).

تعبير «عزيز و حميد» اشاره به ذلت و پستياي دارد كه به سبب دور شدن از فرهنگِ وحي، بشريت را فراگرفته است.

ادامه نوشته

رسالت قرآن در معاشرت

خطاب‌هاي قرآني در قالب جمع، اداء شده است كه مردم را به اجتماع فرا مي‌خواند و جامعه را مسئول مي‌شمارد، در برخورد‌هاي اجتماعي آداب و سنني را تعليم مي‌دهد كه با كرامت انسان هماهنگ بوده و با احسن تقويم بودن بشر مناسب باشد، لذا تمام اوصاف رنج آور و جدائي زا را نكوهش كرده و تمام فضائل مهربار و وصل آور را ستوده است، و تأثير اختلاف‌هاي نژادي و بومي و زماني و اقليمي و نظائر آن را فقط در محدوده‌ي ابزار شناسائي يكديگر امضاء مي‌كند نه فخر بر همديگر و تنها مباهات را در نفي فخرفروشي، و ترك مباهات و دوركردن بزهكاري جاه‌طلبي، و زدودن غبار كبر و دود سياه ديوان سالاري و سائر معاصي مي‌داند.

ادامه نوشته

رسالت قرآن در معرفت


قرآن كه خود، علم ممثَّل است، بيش از هر چيز جوامع بشري را به دانش فرا مي‌خواند چون با سرمايه‌ي بينش علمي، فروغ هدايت آن روشن‌تر مي‌شود، زيرا گر چه رهنمود قرآن در بشارت دادن و بيم‌دادن عالم است... «لِيَكُونَ لِلعالَمينَ نَذيراً»[1]، ليكن سودمندان از آن، كساني‌اند كه از زبانه دوزخ هراسناك‌اند: «انّما اَنتَ مُنذرٌ مَن يخْشاها»[2] و هراسناكان از شعله جهنم، زياد نيستند و مهم‌ترين آنان عارفان به خداي سبحان و عالمان به احكام و حكم اويند: «اِنَّما يَخْشَي الله مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ»[3] و در پرتو خدا باوري و خدا پروائي، شايسته‌ي هم‌نشيني فرشته‌ها شده و در صحنه‌ي برجسته‌ترين معارف الهي يعني توحيد به شهادت نشسته و اداي شهادت آنان مسموع گوش دل صاحبدلان شده، و مُهر تأييد و امضاء خداي واحد را به همراه خود دارد: «شَهِدَ الله اَنَّهُ لا اِلهَ اِلّا هُوَ وَ المَلائِكهُ وَ اُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسطِ لا اِلهَ اِلّا هُوَ الله العَزيزُ الحَكيمُ»[4].

ادامه نوشته

تعبد و قبول معارف قرآن


معارف والا و ارزشمند قرآن مجيد، انواري است الهي كه فطرت همگان را به سوي خود فرا ميخواند و در دل مؤمنين تأثير گذار است. همة مسلمين قرآن را به عنوان كلام الهي قبول دارند گرچه درجات ايمان و تعبد به قرآن متفاوت است ولي ايماني ارزشمند است كه انسان مومن پس از شناخت حقانيت و عظمت قرآن، از روي تعبد محض به معارف نوراني آن ايمان داشته باشد.

«راسخان در علم» و تعبد فوقِ علمي به قرآن:

بايد در برابر قرآن، همچون «راسخان در علم» بود كه بيچون و چرا و با آرامش كامل به تمامي قرآن أعمّ از «محكم و متشابه» ايمان آوردهاند چه حقيقت آن را دريابند و چه در حجاب قرار گيرند، چرا كه اينان ريشه در سرزمين علم دوانده، از آن تغذيه نموده، همچون درختاني تنومند به غلظت و استحكام رسيدهاند و در نتيجه بيش از هر كس ديگر به حجم عظيمِ مجهولات و ناچيزي علمِ بشري پي بردهاند.

اينان براساس علم و معرفتِ عميق و ريشه دارشان خدا را شناخته، عاشقانه به او رو آوردهاند و با كلامش مأنوس گشتهاند و در اين انس و رفاقت بارها و بارها به معراج رفته حضور حق را به چشم دل شهود كرده، از لذّت ديدار جمالش سرمست گشتهاند، چرا كه قرآن تجلّي خدايِ رحمان و درياي بيكران علم خداست.

ادامه نوشته

آشنایی با قرآن


قرآن كتاب نور و ذكر محفوظ

خداي سبحان قرآن را به عنوان نور، معرّفي كرده است: « قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبِينٌ»[1] و در جاي ديگر مي‌فرمايد: كفّار و منافقين در تلاشند كه نور خدا را با فوت دهانشان خاموش كنند ولي خدا نمي‌گذارد: « يُرِيدُونَ أَنْ ليُطْفئِوُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ الله مُتّمُ نُورِهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ»[2] از بين بردن قرآن كريم و خاموش كردن اين نور الهي به يكي از دو صورت محقق مي‌شود: يا قرآن را از اساس نابود كنند و يا آن را به صورت كتابي تحريف شده در بين مردم باقي گذارند كه نتواند هدف و رسالت اصلي خود را برساند، بلكه مرد را به ضلالت و گمراهي بكشاند.

ادامه نوشته

درس های زندگی 3


 

بدترين پيشه ها

پيغمبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) فرمود:«شَّرُ الْمَكَاسِبِ كَسْبُ الرِّبا»امام صادق(صلى الله عليه وآله) فرمود:إِذَا أَرادَاللهُ بِقَوْم هَلا كاً ظَهَرَ فِيْهِمُ الْرِّبا(1)

ترجمه:پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: بدترين كسب ها كسبى است كه آميخته با رباخوارى باشد.امام صادق(عليه السلام) فرمود: هنگامى كه خداوند بخواهد ملتى را هلاك كند رباخوارى در ميان آنها آشكار مى گردد. 

شرح كوتاه

   با تمام رونقى كه بازار رباخواران در دنياى امروز دارد، و وابستگى خاصى كه جهان امروز با رباخوارى در اشكال گوناگون پيدا كرده، جاى شك نيست كه رباخوارى نظام مالى و اقتصادى جمعيّت ها را ويران مى سازد و سبب مى شود كه ثروت ها به گونه وحشتناكى در دست افراد و مؤسسات معدودى جمع گردد و اين تقسيم غير عادلانه ثروت ها خود سرچشمه انواع بدبختى هاى اجتماعى و مفاسد اخلاقى است.

******************************************

1. از كتاب وسايل الشيعه، جلد 12، صفحه 426 و 427.

امارت و اسارت! 

اميرمؤمنان على(عليه السلام) مى فرمايد:تَفَضَّلْ عَلَى مَنْ شِئْتَ تَكُنْ أَمِيَرهُ وَاسْتَغْنِ عَمِّنْ شِئْتَ تَكُنْ نَظِيْرَهُ وَافْتَقِرٌ إلى مَنْ شِئْتَ تَكُنْ أَسِيْرَهُ(1)

ترجمه :به هركس مى خواهى نيكى كن تا امير او شوى!از هركس مى خواهى بى نياز شو تا همانند او شوى!و به هركس مى خواهى محتاج شو تا اسير او گردى! 

شرح كوتاه

   در روابط اجتماعى افراد و ملت ها اين قانون با قدرت تمام حكومت مى كند كه حكومت از آنِ دستِ دهنده است، و دستِ گيرنده خواه ناخواه زير دست است، افراد و ملت هاى نيازمند در واقع بردگانى هستند كه فرمان بردگى خود را با ابراز نياز و احتياج به ديگران امضاء كرده اند، مسلمان واقعى كسى است كه بكوشد ارتباط اجتماعى خود را با ديگران براساس كمك متقابل قرار دهد نه يك جانبه، و گرفتن كمك بلاعوض بايد مخصوص افراد معلول و از كار افتاده باشد.

 

رياكارى و خودنمايى 

امام صادق(عليه السلام) فرمود:لا تُرَاءِ بِعَمَلِكَ مَنْ لا يُحْيِى وَلا يُمِيْتُ وَلا يُغْنى عَنْكَ شَيْئاً(1)

ترجمه :كارهاى نيك خود را به خاطر خودنمايى و نشان دادن به مردمى كه نه زندگى به دست آنهاست و نه مرگ و نه قدرت دارند مشكلى را براى تو بگشايند، انجام مده! 

شرح كوتاه

   مردمى كه به تظاهر و رياكارى عادت مى كنند، همه مظاهر زندگى آنها تو خالى و بى مغز مى شود: از تمدن، به ظواهر بى روح و از زندگى، به خيالات و اوهام و از سعادت و خوشبختى، تنها به نام و از دين و مذهب، فقط به يك سلسله تشريفات قناعت مى كنند و مسلّماً بهره مردمى كه ظاهر سازند، جز «ظواهر» نيست! به همين دليل اسلام شديداً از اين صفت زشت انتقاد مى كند و مى گويد سرنوشت تو به دست اين مردم نيست خودنمايى چرا!

*******************************

1. بحار الانوار، جلد 72، صفحه 300.

ادامه نوشته

درس های زندگی 2


سرچشمه تكبّر 

از امام صادق(عليه السلام) نقل شده:ما مِنْ رَجُل تَجَبَّرَ أَؤ تَكَبَّرَ إلاّ لِذِلَّة يَجِدُها فِى نَفْسِهِ(1)

ترجمه :هيچ كس بر ديگران بزرگى نمى فروشد مگر به خاطر حقارتى كه در درون وجود خود احساس مى كند! 

شرح كوتاه

   اين نكته امروز در پرتو تحقيقات روانشناسى و روانكاوى مسلّم شده است كه سرچشمه تكبّر و بزرگى فروختن بر ديگران چيزى جز عقده حقارت نيست; آنها كه مبتلا به اين عقده هستند و از آن رنج مى برند براى جبران كمبودهاى خود متوسل به اين وسيله غلط يعنى خود را به طور مصنوعى بزرگ نشان دادن مى شوند و از اين راه بر حقارت اجتماعى خود مى افزايند و بيش از پيش خود را منفور مى سازند.   اين مسأله روانى به روشنى در گفتار معجزه آسايى كه در بالا از امام صادق(عليه السلام)نقل شده ديده مى شود.   ولى افراد با ايمان بر اثر شخصيت درونى همواره در برابر ديگران متواضعند.

******************************

1. بحار الانوار، جلد 73، صفحه 225.

 
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4

سه چيز با ارزش در پيشگاه حق 

پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد:ثَلاثُ تَخرُقُ الْحُجُبَ وَ تَنْتَهِى إلَى مَا بَيْنَ يَدَى اللهِ:

صَرِيْرُ أَقْلامِ الْعُلَمَاءِوَ وَطْىُ أَقْدامِ الُْمجَاهِديْنَ وَ صَوْتُ مَغازِلِ الُْمحْصَناتِ(1)

ترجمه : سه چيز است كه حجاب ها را پاره مى كند و به پيشگاه عظمت خدا مى رسد:صداى گردش قلم هاى دانشمندان به هنگام نوشتن!و صداى قدم هاى مجاهدان در ميدان جهاد!و صداى چرخ نخ ريسى زنان پاكدامن!

شرح كوتاه

   چه تعبير عجيب و پر معنا! سه صداست كه در اعماق هستى نفوذ مى كند و طنين آن تا ابديت پيش مى رود و به پيشگاه عظمت پروردگار مى رسد: آهنگ دانش و قلم، هر چند آهسته و كوتاه باشد، و آهنگ جهاد و فداكارى و آهنگ تلاش و كوشش كار هر چند به ظاهر كوچك باشد.   و در حقيقت اساس يك اجتماع سربلند انسانى را نيز همين سه چيز تشكيل مى دهد، دانش، جهاد، و كار.

******************************************

1. از كتاب الشهاب فى الحكم و الاداب، صفحه 22.



Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4

شهادت حسين(عليه السلام) 

پيغمبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد:إنَّ لِقَتْلِ الْحُسَيْنِ حَرَارَةٌ فِى قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لَنْ تَبْرُدَ أَبَداً(1)

ترجمه :شهادت امام حسين(عليه السلام) در دل هاى افراد با ايمان آتش و حرارتى ايجاد مى كند كه هرگز خاموش نخواهد شد.

شرح كوتاه

   پيكار خونين در جهان بسيار بوده كه با گذشت چند ماه و چند سال به دست فراموشى سپرده شده است و گذشت ماه و سال گرد و غبار نسيان بر آن پاشيده; امّا خاطره جانبازى آنان كه در راه خدا و آزادى انسانها، در راه شرف و فضيلت همه چيز خود را فدا كردند فراموش نخواهد شد; زيرا، خدا، آزادى، شرف و فضيلت كهنه شدنى نيست; امام حسين(عليه السلام)و يارانش سر سلسله اين مجاهدان بودند.

********************************

1. مستدرك الوسايل، جلد 2، صفحه 217.

 
 

ادامه نوشته

درس های زندگی



در غذاى جسم سختگيرند اما... 

امام حسن(عليه السلام) مى فرمايد:عَجِبْتُ لِمَنْ يَتَفَكَّرُ فى مَأْكُولِه كَيْفَ لا يَتَفَكَّرُ فى مَعْقُولِهِ، فَيُجَنِّبُ بَطْنَهُ ما يُؤْذيهِ وَيُودِعُ صَدْرَهُ ما يُرْدِيهِ(1)

ترجمه

عجب دارم از آنها كه به غذاى جسم خود مى انديشند; امّا به غذاى روح خود نمى انديشند، خوراك ناراحت كننده از شكم دور مى دارند; امّا قلب خود را با مطالب هلاكت زا آكنده مى كنند. 

شرح كوتاه

همان طور كه پيشواى بزرگ ما فرموده مردم معمولا در غذاى جسمانى خود سختگيرند جز در پرتو نور چراغ دست به سفره نمى برند، و جز با چشم باز لقمه بر نمى گيرند، از غذاهاى مشكوك مى پرهيزند، و بعضى هزار گونه نكات بهداشتى را در تغذيه جسم رعايت مى كنند.

امّا در غذاى جان، با چشم بسته، در لابه لاى ظلمت هاى بى خبرى، هرگونه غذاى فكرى مشكوكى را در درون جان خود مى ريزند، گفتار دوستان نامناسب، مطبوعات بدآموز، تبليغات مشكوك يا مسموم همه را به آسانى مى پذيرند و اين جاى بسيار شگفتى است.

****************************

1. سفينة البحار ماده طعم.



Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4

نقش قلم 

امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد:ما رَأَيْتُ باكِياً اَحسَنَ تَبَسُّماً مِنَ الْقَلَمِ!(1)

ترجمه :هيچ گريانى را نديدم كه همچون قلم به زيبايى تبسم كند. 

شرح كوتاه

   قلم گوياى عواطف و ترجمان خرد آدمى است.   قلم بنيان گذار تمدّن ها و گرداننده چرخ هاى جامعه است.   قلم در گريه هاى مداوم خود شرح دردهاى جانكاه انسانها مى گويد و در تبسّمى كه همواره در ميان دو لب دارد، نشاط عشق، و شوق حيات، و رمز زندگى و هزار گونه زيبايى نهفته است.   ولى افسوس همين قلم هنگامى كه به دست نا اهل افتد از قطره هاى اشكش، قطره هاى خون مى ريزد و تبسّمش نيشخندى است بر عالى ترين ارزش هاى انسانى!

***************************

1. از كتاب لطايف و ظرايف.


Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4

در ميان دو مسؤوليت بزرگ 

امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد:اَلْمُؤْمِنُ بَيْنَ مَخافَتَيْنِ: ذَنْبٌ قَدْ مَضَى لا يَدْرِى ما صُنْعُ اللهُ فيه وَ عُمْرٌ قَدْ بَقِىَ لا يَدرِى ما يَكْتَسِبُ فِيهِ(1)

ترجمه :انسان با ايمان همواره از دو چيز نگران است از گناهان گذشته خود كه نمى داند خدا با او چه رفتار مى كند، و از عمر باقيمانده كه نمى داند خود چه خواهد كرد! 

شرح كوتاه

   بارزترين نشانه ايمان، احساس مسؤوليت است، احساس مسؤوليت در برابر اعمالى كه انجام داده و احساس مسؤوليت در برابر وظايف و تكاليفى كه در پيش دارد.   آن كسى كه اين دو احساس را دارد همواره به فكر جبران كوتاهى هاى گذشته است; و همچنين در فكر پيدا كردن بهترين راه ممكن براى استفاده از فرصت هاى باقيمانده، و اين هر دو رمز تكامل و پيشرفت يك انسان با يك ملت است، مردمى كه نه به اعمال گذشته مى انديشند و نه به فكر ساختن آينده اند، افرادى بينوا و بدبختند.

*******************************

1. اصول كافى، جلد 2، صفحه 7.

ادامه نوشته

پیامدهای اعراض از ذکر خدا


از نظر دین اسلام، منشاء همه قدرتهای روحی انسان، و تنها عامل سعادت وی، توجه به خدا می‌باشد یعنی اینکه انسان هر کاری که انجام می‌دهد فرق نمی‌کند عبادت باشد یا کار یا ارتباط با دوستان و خانواده، رضایت خدا را مد نظر داشته باشد چرا که یک مسلمان، معتقد است همچنانکه ریشه همه کمالات وی، در یاد خدا بودن می‌باشد در مقابل منشاء همه بدبختیها نیز، دوری از یاد خداست. بر این اساس در دین اسلام دستورالعملهای مختلفی وجود دارد تا در سایه عمل به آنها، انسان از یاد خدا غافل نگردد. اما سوال اینجاست با اینهمه اهمیت ذکر خدا، پس چرا بعضا خدا را فراموش می‌کنیم؟


Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4

موانع ذکر

با نظر بر اینکه طبق تعلیمات دین اسلام، نزدیکتر از هر چیز به انسان، خداوند می‌باشد، آن چیزی که سبب می‌شود با وجود نزدیکی به خدا، از ذکر او غافل گردیم فقط توجه انسان به خودش می‌باشد، حافظ می‌گوید:

میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست                       تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز

یعنی انسانی که خودش را معیار همه چیز قرار داده و همه را برای خودش می‌خواهد. به همین جهت از حضور خدای متعال، غافل می‌گردد. برای رهایی از این مانع باید به درمان خود بینی بپردازیم تا بتوانیم خدای خود را بیاد داشته باشیم تا حدیکهزنده بودن و ماندنمان را به یاد او بدانیم چنانکه امام سجاد علیه السلام می‌فرماید الهی با ذکر تو قلبم زنده می‌شود. چرا که در سایه ذکر خدا، طبق آیه 28 سوره رعد ، انسان به آرامش می‌سد و بر بینش وی افزوده گردیده، در سایه عدم دلبستگی به دنیا و مادیات، دوری از انواع گناهان، مورد توجه حق باری تعالی قرار می‌گیرد. در این حالت است که من وجودی خود را به طور واقعی خواهد شناخت.

 

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4

پی آمدهای اعراض از ذکر خدا

همچنانکه ذکر خدا باعث سعادت و تکامل انسان می‌گردد و انسان به آنچنان آرامش و اطمینان قلبی دست می‌یابد که اگر کل عالم نیز برخلاف حقیقتی قیام کنند، چنین کسی، یک تنه به مبارزه با آنها اقدام می‌کند و کوچکترین ترسی از آنها نخواهد داشت چون می‌داند پشتیبانی دارد که شکست ناپذیر است، در مقابل؛ غفلت از یاد خدا آثار زیانبار و ویرانگری به دنبال دارد که در زیر به برخی از این اثرات سو آن، نگاهی خواهیم انداخت:

تنگی معیشت و کوری دل

و دلیل آن این است که کسی که خدا را فراموش کند، معلوم است که زندگی دنیایی، وی را مشغول کرده است، کسی است که تمام غم و غصه‌اش زندگی دنیا، کسب و ثروت و شهرت و پستهای زندگی دنیایی است، بر این اساس تمام توان خود را صرف بدست آوردن اینها می‌کند و ازطرف دیگر می‌بیند که هر چقدر هم ثروت داشته باشد باز در مقایسه با عده‌ای دیگر، ثروتش کمک است، روی این حساب همیشه حسرت چیزهایی را خواهد خورد که ندارد و از طرفی، همیشه در دلش به خاطر احساس از دست دادن تمام مال و ثروتش که به خاطر آنها، عمر خود را صرف نموده پیوسته، در استرس و نگرانی بسر خواهد برد یعنی از بابت آنچه دارد در بیم و نگرانی به سر می‌برد و از بابت آنچه که ندارد حسرت نداشتن آنها را، بر این اساس، مهمترین چیز زندگی که همان آرامش و اطمینان می‌باشد در زندگی وی، جای پایی ندارد. درست به همین دلیل است که خداوند در آیه سوره طه، انسانها را مورد خطاب قرار داده و به آنها گوشزد می‌کند که اعراض آنها از یاد خدا، زیانی جز به خودشان نداشته مگر اینکه زندگانی او در دنیا تنگ می‌شود. و در سوره فتح آیه چهارم بیان می‌دارد که برای اینکه به تنگی در زندگی، مبتلا نشوید خدا را یاد کنید چرا که خداوند سکینه و آرامش را بر دلهای مومنین نازل کرد تا بر مراتب ایمان خود بیفرانید.


 

ادامه نوشته

من کنارت بودم و نشناختی



یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه ی لیلا نشست

عشق آن شب مستِ مستش کرده بود
فارغ از جمع الستش کرده بود

گفت یا رب از چه خارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای

خسته ام زین عشق، دل خونم نکن
من که مجنونم، تو مجنونم نکن

مرد این بازیچه، دیگر نیستم
این تو و لیلای تو، من نیستم

گفت ای دیوانه لیلایت منم
در رگت، پیدا و پنهانت منم

سالها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی

کمی آهسته تر

روزي مردي ثروتمند در اتومبيل جديد و گران قيمت خود با سرعت فراوان از خيابان كم رفت و آمدي مي گذشت.
ناگهان از بين دو اتومبيل پارك شده در كنار خيابان يك پسر بچه پاره آجري به سمت او پرتاب كرد.پاره آجر به اتومبيل او برخورد كرد .
مرد پايش را روي ترمز گذاشت و سريع پياده شد و ديد كه اتومبيلش صدمه زيادي ديده است. به طرف پسرك رفت و او را سرزنش كرد.
پسرك گريان با تلاش فراوان بالاخره توانست توجه مرد را به سمت پياده رو، جايي كه برادر فلجش از روي صندلي چرخدار به زمين افتاده بود جلب كند.
پسرك گفت:"اينجا خيابان خلوتي است و به ندرت كسي از آن عبور مي كند. برادر بزرگم از روي صندلي چرخدارش به زمين افتاده و من زور كافي براي بلند كردنش ندارم.
"براي اينكه شما را متوقف كنم ناچار شدم از اين پاره آجر استفاده كنم ".
مرد بسيار متاثر شد و از پسر عذر خواهي كرد. برادر پسرك را بلند كرد و روي صندلي نشاند و سوار اتومبيل گرانقيمتش شد و به راهش ادامه داد.
 در زندگي چنان با سرعت حركت نكنيد كه ديگران مجبور شوند براي جلب توجه شما پاره آجر به طرفتان پرتاب كنند !
 خدا در روح ما زمزمه مي كند و با قلب ما حرف مي زند.
 اما بعضي اوقات زماني كه ما وقت نداريم گوش كنيم، او مجبور مي شود پاره آجري به سمت ما پرتاب كند.

راز خلقت انسان

وقتي خداوند انسان را آفريد، فرشتگان از خدا خواستند تا سر خلقت را از انسان پنهان بدارد.


فرشتگان گفتند خداوندا: بهتر است اين راز را در ژرفاي خاک پنهان کني تا که انسان آنرا نيابد.

خداوند فرمود: او خاک را خواهد کاويد و به اعماق آن پي خواهد برد.


آنگاه گفتند: آن را در اعماق درياها قرار ده .


خداوند فرمود: اما انسان دير يا زود به ژرفاي درياها نفوذ خواهد کرد و آنچه در آنجاست کشف خواهد نمود.

 پس گفتند: آنرا در قله کوه ها و بر فرازآسمانها قرار ده تا که دستش به آن نرسد .


خداوند فرمود: او وسيله اي خواهد ساخت و به فراز آسمانها راه يافته و آن راز را خواهد گشود.

تا بالاخره به اين نتيجه رسيدندکه اين راز عظيم را در عمق وجود خود انسان پنهان نمايند، چرا که آدمي به غير از اندکي قليل  هرگز به فکر جستجو در آن نخواهد افتاد و اين راز همچنان مکتوم خواهد ماند.

از آن زمان است که آدمي سراسر خاک،  عمق آبها و ستيغ کوه ها وفراز آسمانها را پيموده و درنورديده است تا آن چيزي را که در درون خودش قرار دارد، بيابد.

وتا به امروز تنها اندکي قليل آنرا يافته و مهر سکوت بر لب دارند...

دعا

  خداوند به سه طریق به دعاها جواب می دهد:
او می گوید آری و آنچه می خواهی به تو می دهد.
او میگوید نه و چیز بهتری به تو می دهد.
او می گوید صبر كن و بهترین را به تو می دهد



 هان مشو نومید چون واقف نه ای زاسرار غیب               باشد اندر پرده بازیهای پنهان غم مخور

خداوند از خواسته های دلمان آگاه است ، ولی دوست دارد نیازهایمان را به درگاهش عرضه کنیم . پس هر گاه دعا می کنید تمام حاجتهایتان را نام ببرید


شخصی بود كه نیمه های شب بر می خاست و در تاریكی و تنهایی ، به دعا و نیایش می پرداخت و با سوز و گداز خاصی « الله الله » میگفت ، مدتها او به چنان توفیقی دست یافته بود تا این كه شیطان از حال و قال آن مرد خدا ، بسیار غمگین شد ، در كمین او قرار گرفت تا او را فریبد .سرانجام در قلب او القاء كرد كه : « ای بینوا ! چرا اینقدر الله الله می كنی ؟ دعای تو به استجابت نمی رسد ، به این دلیل كه مدتها خدا را صدا می زنی ، ولی خدا حتی یك بار به تو لبیك نگفته است !» همین القاء شیطانی قلب او را شكست و مایوسانه می گفت به راستی چه فایده ؟ هر چه دعا می كنم ، نتیجه بخش نیست ... شبی با همین حال و دل شكسته و روح افسرده ، خوابید ، در عالم خواب حضرت خضر پیامبر (ع) به او گفت : چرا این گونه مایوس و افسرده ای ؟ چرا راز و نیاز و نیایش با خدای خود را ترك نموده ای و چون پشیمان و نا امید ، از مناجات خدا كنار كشیده ای ؟ او در پاسخ گفت: « زیرا از در خانه ی خدا رانده شده ام و چنین یافته ام كه این در ، به روی من بسته است ، از این رو نا امید شده ام .» حضرت خضر(ع) به  او فرمود : « ای نیایشگر بینوا! خداوند به من الهام كرد كه به تو بگویم تو خیال می كنی جواب خدا را باید از در و دیوار بشنوی ؟ همین كه : الله الله می گویی ، دلیل آن است كه جذبه ی الهی تو را به سوی خودش می كشاند و از جانب معشوق  ، كششی به سراغ تو  آمده است و همین جذبه ، لبیك خدا به تو است ،  چرا درست نمی اندیشی؟

گفت:

نی ، كــه آن الله تو ، لبیــك ماست
آن نیاز و سوز و دردت ، پیك هاست
ترس و عشق تو،كمند لطف ماست
زیـــرهـــر یـــارب تـو لــبیــك هـاست

با استقامت باش ، دلت را استوار ساز ! گوش قلب خود را به صدای این و آن نفروش و بدان كه همان سوز و گداز پر درد تو كه از دل جانكاهت بر می خیزد ، دلیل پذیرش تو در درگاه خدا است ، خدا به فرعون آن همه وسایل آسایش و رفاه داد تا صدای نفس او را نشنود :

در همه عمرش ندید دردسر
تا ننالد سوی حق آن بدگوهر
درد آمـــد بهتــر از ملك جهــان
تــا بخوانی تو خدا را در نهـــان

نقش اعتقاد به امامت در عبادات


چه ارتباطی بین قبولی عبادات با اعتقاد به امامت و ولایت امامان وجود دارد؟

شرایط لازم برای عبادات و اعمال بر سه قسم می با شد:

1ـ شرایط وجوب عمل (مثل عقل، اختیار، بلوغ، وقت و...) شرایط صحت عمل (مثلا نسبت به نماز مثل وضو، ستر عورت، رو به قبله بودن، صحیح خواندن نماز و...) و شرایط قبولی اعمال كه هم شرط خانوادگی دارد، هم اقتصادی، هم اختلافی و خود سازی، هم سیاسی و معرفتی و عبادی و آن شرایط عبارت است از 1ـ ناشزه نبودن مرد و زن، لذا كسی همسرش را آزار دهد (لم یقبل الله صلاتها) نمازش قبول نمی شود و همچنین اگر زن حق شوهر را اداء نكند([1]). 2ـ لقمه حرام نخورده باشد([2]). 3ـ شراب نخورده باشد. 4ـ دارای تقوی باشد([3]). 5ـ دارای اخلاص باشد([4]). 6ـ نگاه خشم آلود به پدر و مادر نداشته باشد و الا عبادتش قبول نمی شود([5]). 7ـ قبول شدن نماز، والا بقیه ای اعمال قبول نمی شود «ان قبلت قبل ماسواها([6])». 8ـ معرفت امام، محبت و ولایت ائمه را داشتن و اطاعت نمودن از آنها یكی از شرطهای مهم قبولی اعمال و عبادات است([7]) و... لذا فرمودند، اگر از كسی یك نماز و یا یك حسنه قبول و پذیرفته شود عذاب نمی شود «من قبل الله عنه صلاه و احده لم یعذبه و من قبل الله له حسنهً لم یعذبه([8])» چون شرایط مشكلی دارد.

ادامه نوشته

عبادت، در ترازوی سنجش


          گفتیم: عبادت، یعنی بندگی و پرستش، اطاعت امر خدا و انجام تکلیف الهی، خواست خود را فدای خواستۀ پروردگار کردن و گردن نهادن به احکام شرع. آنچه به عنوان تکلیف و عبادت انجام می شود، به لحاظ نیت و محتوا و کیفیت انجام و خصوصیات فردی هر کس، مراحل و مراتبی می یابد. گاهی عمل عبادی، تنها مرتبۀ صحت و درستی را از نظر رعایت شرایط دارد، گاهی به مرتبۀ قبول می رسد و گاهی هم صفت کمال می یابد. پس برای عبادات، شرایط زیر مطرح است:

۱) شرایط صحت عبادات

۲) شرایط قبولی عبادات

۳) شرایط کمال عبادات

ادامه نوشته

چگونه عبادت کنیم؟ 2


مگر نه اینکه نشانی هر خانه را باید از صاحب خانه گرفت؟ و مگر نه اینکه در هر ضیافت و مهمانی، باید نظر میزبان را مراعات کرد؟ عبادت، حضور در برابر آفریدگار است و نشستن بر سر مائده های معنوی که او برای « بندگان » خود فراهم کرده است. پس، چگونه عبادت را هم از او باید فرا گرفت و به دستور او عمل کرد و دید که او چه چیزی را عبادت دانسته و عبادت را به چه صورت از ما طلبیده است؟ غیر از شکل ظاهری عبادات، بخصوص نماز که بیشتر در چگونگی آن سخن خواهیم گفت، محتوای عبادت را باید از دید اؤلیای دین و متن مکتب شناخت و به کار بست. بهترین عبادتها آن است که:

ادامه نوشته

ریشه های عبادت


۱) عظمت خدا

          برخورد با یک شخصیت برجسته، انسان را به تواضع وامی دارد، دیدار با یک دانشمند بزرگ، آدمی را به تکریم و احترام وامی دارد، چون که انسان در برابر عظمت و دانش آن شخصیت و این دانشمند، خود را کوچک و کم سواد می بیند. خداوند، مبدأ همۀ عظمتها و جلالهاست. شناخت خدا به عظمت و بزرگی، انسان ناتوان و حقیر را به کرنش و تعظیم در برابر او وامی دارد.

۲) احساس نیاز و وابستگی

          انسان، عاجز نیازمند و ناتوان است و خداوند، در اوج بی نیازی و غنای مطلق، و سر رشته دار امور انسانهاست. این هم عاملی است، تا انسان در برابر خداوند « بندگی » کند.

۳) سپاس نعمت

          توجه به نعمتهای بی حساب و فراوانی که از هر سو و در هر زمینه ما را احاطه کرده، قویترین انگیزه را برای پرستش پروردگار ایجاد می کند. نعمتهائی که حتی پیش از تولد شروع می شود و در طول زندگی همراه ماست و در آخرت هم ( اگر شایستگی داشته باشیم ) از آن بهره مند خواهیم شد. قرآن به این نکته اشاره کرده و به مردم زمان پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید: « فلیعبدوا رب هذا البیت الذی اطعمهم من جوع و ءامنهم من خوف » باید خدای کعبه را عبادت کنند، خدائی که آنان را از گرسنگی نجات داد و از ترس، ایمن ساخت.

ادامه نوشته