حجب يا حجاب

 

حجاب زنان، طرحي براي پايداري عفاف آنان

چنان كه گفته آمد، نيروي حيا و حجب كه عنصري دروني و روحي است، تدبيري از سوي خداوند براي كنترل آنان بر استفاده درست از جمال و جذابيّت خود در عرصه زندگي و جامعه است.
علاوه بر اين خداوند تدبيري ديگر نيز به كار گرفته است تا زنان در تحكيم عفاف و حياي دروني خود موفق تر باشند و رعايت عفاف، آسانتر صورت گيرد و آن عبارت است از طرح �حجاب�. از اين رو خداوند احكام مربوط حجاب را چنين ياد كرده است: �وَلا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلا مَا ظَهَرَ مِنْهَا... وَلا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ... وَلا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ� (نور/31)
� و زينت هاي شان را – جز آنچه كه خود نمايان است – آشكار نكنند و بايد روسري خود را بر گريبان خويش فرو افكنند و زينت خود را ... آشكار نكنند و پاهاي خود را به گونه اي بر زمين نكوبند كه زينت هاي مخفي آنان معلوم شود �
� وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللاتِي لا يَرْجُونَ نِكَاحًا فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُنَاحٌ أَنْ يَضَعْنَ ثِيَابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِينَةٍ وَأَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ� (نور/60)
�و بر زنان وا نشسته اي كه اميد ازدواجي ندارند گناهي نيست كه لباس هاي خود را كنار بگذارند بي آنكه زينتي را آشكار سازند�
�وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الأولَى وَأَقِمْنَ الصَّلاةَ وآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرً� (احزاب/33)
�و در خانه هاي تان قرار گيريد و جلوه گري جاهليت پيشين را در پيش مگيرد �
� يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلا مَعْرُوفًا� (احزاب/32)
�اي زنان پيامبر اگر شما تقوا پيشه كنيد مانند هيچ يك از زنان ديگر نيستند پس در سخن گفتن نرمي نكنيد تا آن كسي كه در دل مرضي دارد طمع كند و سخني پسنديده بگوييد�
اين نهي و باز داشتن بدون ترديد از آن جهت صورت گرفته است كه تمايل به جلوه نمايي به صورت طبيعي در زنان وجود دارد و اگر مديريت و كنترل نشود منجر به لغزشهاي جدّي مي شود اما در مورد مردان نسبت به زنان چنين خطابها و نواهي وجود ندارد اين نشان مي دهد كه از نظر قرآن در مردان اين زمينه و مقوله هاي مشابه به صورت طبيعي و بنيادي وجود ندارد كه آنان را به آرايش و جلوه گيري اندامي وا دارد و به جلب توجه زنان بكشاند، هر چند پديده خود آرايي در حد ضعيف تر و عارضي تري در مردان نيز مشهود مي باشد، اما گويي خود آرايي مرد، در ميدان روابط آنان با زنان، حرف اول را نمي زند و اهرمي بنيادي به حساب نمي آيد. از جمله آياتي كه نشان مي دهد، سهم زنان در پاكي جامعه بيشتر و مهمتر است و اگر خطا و ناپاكي مشتركي صورت گيرد، اين زن است كه بگونه اي از توانمندي جنسي خود پاس نداشته و از عنصر حيا چشم پوشيده و درب حريم بر روي بيگانه گشوده است! اين آيه مي باشد كه در خطاي واحد، نام زن بدكار را بر مرد بدكار مقدم آورده است:

ادامه نوشته

حجب يا حجاب

Related image

جذّابيت و دلبري از لوازم كاركرد طبيعي زنان

بر اساس آنچه ياد شد، اگر زن مي بايست در صحنة زندگي، نقش سايبان بودن، آرامش بخشي و التيام دهندگي را ايفا كند، ناگزير بايد لوازم و امكانات و ابزار آن نيز مجهز باشد و خداوند اين تجهيز را در دو ساحت انجام داده است 1- در بعد فيزيكي و اندام ظاهري زن. 2- در بعد روحي، عاطفي و لطافت شخصيت او.
زن با جمال و تجمّل خويش، عنصري فعّال، تأثيرگذار، فراخواننده و قاهر است و شگفت اين كه با انعطاف و انفعال ذاتي خويش، اين تأثير گذاري را افزايش مي دهد ، پايدار مي سازد و ژرفا مي بخشد.
زن در نظام طبيعي انسان، صيّادي است كه صيد مي كند تا محبت بورزد و بپروراند و ابزار اين صيد و امكانات آن كه محبت ورزي و نوازشگري است به او داده شده است.
چنان كه مرد در نظام طبيعت، سلطاني است كه اقتدار مي ورزد تا حمايت كند و امنيت دهد و ابزار اين اقتدار جويي در دو ساحت جسمي و روحي به او داده شده است.
اما تاريخ از صيّادان و سلاطين خاطره هاي سختي را به ياد دارد صيّاداني كه براي تفريح و لذت خود صيد كرده اند و صيد زخمي را به خود وا مي نهاده يا مي كشته اند.
سلاطيني كه اقتدار خود را با جباريت و خود خواهي و بي رحمي قرين كرده اند و خود بزرگترين نا امني را براي ديگران فراهم آورده اند.
نقش «صيّادي» و «سلطنت» اگر در هم آميزد، فاجعه اي سخت رخ مي دهد. صيّادي كه صيد كند تا بر صيد خويش سلطه يابد و آن را اسير و بردة خود كند و زني كه دلبري و جلوه گري كند، با زيبايي و جمال خويش فرمانروايي كند، از ابزار خدا دادي خويش عليه اهداف هستي سود برده است.
و سلطاني كه عاشق صيد و صيّادي شود و از قدرت و امكانات خويش براي صيد ديگران بهره جويد، كشتار گاهي به بزرگي حرمسراي پادشاهان خواهد داشت! و از «مردي» حيوان نر را به نمايش خواهد گذاشت كه به چيزي جز نياز جنسي پاسخ نخواهد داد و قبل از آن و پس از آن هيچ تعهدي را نخواهد پذيرفت.

ادامه نوشته

حجب يا حجاب

Image result for ‫تصاویر حجاب‬‎

حجب يا حجاب

سيد موسي صدر

چکیده: این نوشتار در پی طرح و اثبات این مسئله است که حجب و حیا نقش اصلی در حفظ و صیانت از فضای عفت عمومی دارد و باید به موازات سرمایه گذاری در ترویج حجاب به زمینه سازی برای تقویت حیا و آزرم پرداخت.
نویسنده نخست از فطری بودن پدیده حیا یاد می کند. آنگاه از نخستین اقداماتی که باعث در خطر قرار گرفتن این پدیده می شود سخن می گوید و بر این باور است که این اقدام نخست از سوی زن صورت می گیرد و سپس توسط مردم تقویت می شود.
در ادامه به عوامل انگیزش پرداخته و در پایان راهکارهای جلوگیری از لغزشها و خنثی سازی تأثیر عوامل یاد شده سخن گفته است .


كليد واژه‏ها: حجاب، حیا، زن، مرد، خودنمایی، عشق، فطریات

زنان در بسياري از جوامع وفرهنگ ها مورد طعن و كنايه بوده اند و تعابير، ضرب المثلها و نكته هاي انتقادي مختلفي دربارة آنان گفته شده است.
اين پديده به گونه هاي مختلفي قابل تحليل است. از نگاه زنان، اين تعابير آزار دهنده، نمودي از مواضع سلطه جويانه و خود خواهانة مردان در طول تاريخ است. و از نگاه مردان، تعبيرهاي انتقادي از زنان ريشه در عملكرد خود آنان و مكرها و ترفند هايي دارد كه به كار مي گيرند تا آراء، ديدگاهها و تمايلات خود را تحقق بخشند!
اما اگر نگاه و تحليل را فراتر از نگاه هر يك از دو جنس به ديگري، قرار دهيم و در جستجوي دليلي ريشه دار تر براي رفتار طبيعي انسان ها باشيم، مي توانيم به اين واقعيت برسيم كه در لايه هاي زيرين اين انتقادها و عيب جويي ها چند نكته مهم نهفته است.
1- زن در همة جوامع و همة فرهنگ ها از توانمندي ويژه اي برخوردار بوده است كه مردان فاقد آن بوده اند.
2- مردان با همة برتري قواي جسمي و صلابت روحي در هماوردي با زنان در زمينة برتري هاي ويژة آنان، احساس ضعف و ناتواني مي كرده اند.
3- وابستگي مردان به زنان چنان جدي بوده است كه معمولاً قادر به چشم پوشي از زندگي مشترك و يا كنار نهادن زن از صحنه زندگي نبوده اند.
اگر اين سه عامل را كنار هم گذاشته و با هم ملاحظه كنيم؛ 1- نياز 2- ناگزيري 3- نابرابري سليقه ها و تمايلات و نگاه ها، متوجه مي شويم كه نياز و ناگزيري مردان از زندگي با زنان و دلبستگي به آنان از يك سو و تنوع نگاهي و سليقه ها و انتخاب هاي آنان از سوي ديگر دو حالت متضاد را در مردان شكل مي داده است، حالتي كه ميان دو قطب دلباختگي و بدبيني در نوسان بوده و هست، از يك سو شاعران همواره در لطيف ترين استعارات شعري، ابرو و گيسو و قامت و نگاه زن را ستوده اند و به عاريت گرفته اند، و از سوي ديگر در مكر وسلطه جويي و ناسازگاري و فزون خواهي او زبان به طعن و تمثيل گشوده اند. گاه او را مظهر محبت و فداكاري و شكيبايي دانسته اند و زماني وي را به بي وفايي و حسادت و خودخواهي و سبك سري متهم كرده اند.گاه او را فرشته خوانده اند و زماني وي را شيطان ناميده اند!

ادامه نوشته

قرآن و فلسفه حجاب

http://s5.picofile.com/file/8102836300/00_5_.jpg

«شامگاه روز پنج شنبه 22 سپتامبر 1988 در ايستگاه قطار شهري شيکاگو در حضور جمعي از مردم زني، مورد تجاوز قرار گرفت، آنهم در ساعت پر رفت و آمد، هيچ کس به استمداد آن زن پاسخ نداد. روزنامه شيکاگو تريبون نوشت: رهگذران سر در گم شده بودند زيرا تجاوزگر به قرباني خود دستور داده بود لبخند بزند و او چنين کرد.» (مايکل کوک،1/15 )
« روزي در يک متروي پاريس که به طرف حومه پاريس در حرکت بود، سه جوان فرانسوي دختري را در داخل قطار مورد تجاوز قرار دادند ... مسافران کوپه بغلي هم به سروصدا و فريادهاي ملتمسانه آن دختر اعتنايي نکردند.» (اردوبادي نگاه پاک زن و نگاه هاي آلوده به او، 1/252)
« روزي يک دختر خانم کارمند، هنگام غروب آفتاب از سر کارش به طرف منزل بر مي گشت، در راه سه مرد او را دستگير نموده و ابتدا محتويات جيبش را خالي کرده و در همان کنار خيابان به عنف به او تجاوز مي کنند، در حالي که دو نفر دستهايش را گرفته بودند و دختر از مردم هر چه استمداد مي کند، کسي به او ياري نمي رساند، تنها عکس العملشان به ... گفتن اصطلاح « دگولاس: مشمئز کننده » خلاصه مي گردد.» (همان،/253)
« براساس تحقيق، در آمريکا در سال 1992 صد و دو هزار و پانصد مورد تجاوز جنسي به ثبت رسيده است، با اين که به گزارش اف.بي.آي. تجاوز توأم با خشونت و زور از جرائمي است که کمترين ميزان گزارش دربارة آن وجود دارد.» ( هايد،/413 )
« طبق بررسي، ده درصد کارمندان زن دولت مرکزي آمريکا، مستقيما تحت فشار، براي برقراري روابط جنسي قرار گرفته بودند ... در واقع دوازده هزار زن کارمند دولت قربانيان تجاوز يا اقدام به تجاوز از طرف سرپرستان يا همکاران خود طي يک دوره دو ساله بوده اند.» (همان،/ 435 )
زناني که مورد تجاوز قرار مي گيرند، طبق مطالعاتي انجام شده، وقتي که به سرزنش خود يا بيان بايدها و نبايدهاي مؤثر در جهت تأمين امنيتشان، مي پردازند، مي گويند:
«اگر من بلوز تنگ را نپوشيده بودم، اگر دامن کوتاه را بر تن نکرده بودم، اگر آنقدر احمق نبودم که در آن خيابان تاريک قدم بزنم و اگر آنقدر کودن نبودم که به آن يارو اعتماد کنم.» (همان،/415 )
اين اظهارات، نشان دهنده اين است که زن غربي آگاهانه يا به صورت نا خود آگاه تجاوز به خود و تأمين امنيتش را بر اساس حريم گيري پوشش و انتخاب پوشيدني زنانه تحليل مي کنند.
بهر حال، زن آرايش کرده و نيمه عريان غربي، با هيولاي تجاوز جنسي رو به اوست، هر زني، 14 تا 25 درصد احتمال تجاوز به خود را مي دهد (هايد،/415 )، فمينيستها مي گويند:
«هراس از تجاوز جنسي، روي همه زنان تأثير مي گذارد و تأثير آن، بر شيوه لباس پوشيدن، برنامه ريزي ساعت روزانه و مسيرهاي آمد و شد زنان، مانع از فعاليتهاي آنان مي شود و آزادي آنان را محدود مي کند، اين وحشت به هيچ وجه بي اساس نيست، چون هيچ زني در برابر تجاوز، مصونيت ندارد» (پاملاآبوت،/ 234)
« زناني که مورد تجاوز قرار مي گيرند، تا هيجده ماه رنج مي کشند و با ترس و اضطراب رو به رو مي باشند.» (هايد،/414 )
همان گونه که در گزارش ها و اظهار نظرها آمده است، خود زنها، آگاهانه يا به صورت ناخود آگاه، نقش لباسي و پوشش را در رابطه با تأمين مصونيت خود مؤثر مي شناسند ولي پژوهشگران وضعيت ظاهري آنان را عامل اصلي نمي دانند ( هايد، /423 ) و به جاي پيشنهاد پوشش، آموزش مهارتهاي دفاعي ( همان،/416 ) و با خود داشتن بمبهاي پر شده با گاز اشک آور را ( اردوبادي نگاه پاک زن ... ،/ 254 ) به عنوان عوامل باز دارنده از تجاوز معرفي مي کنند.
بدين ترتيب در غرب که عفت گريزي به مرز عفت ستيزي رسيده است، احياي حريم گيري و حجاب در روابط بين زن و مرد، باور نکردني است، دست اندر کاران فکر و فرهنگ مي کوشند که اين وضعيت را به ساير کشورها به خصوص جهان اسلام نيز صادر کنند، همانگونه که فرانسه در الجزاير براي برداشتن حجاب و چادر به عنوان نشانه اصالت ملي و سازنده استعداد مقاومت، از تن زن الجزايري، جنگ سختي را راه اندازي کرد. (فانون،/32 و41 ) امروز نيز غرب استعمار گر جسورانه و يا به قصد دستيابي با اهداف استعماري خود ترويج بي حجابي را که مقدمه ترويج فساد مي باشد با روشهاي مختلف دنبال مي نمايد گويا قرآن با اشاره به چنين هدف گيري (مطهري، آشنايي با قرآن، 4/49) مي گويد:
« إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» (نور 19)
« همانا کساني که دوست مي دارند که زشتکاري در ميان آنان که ايمان آورده اند فاش و آشکار شود، آنها را در اين جهان و جهان آخرت عذابي است دردناک»

ادامه نوشته

قرآن و فلسفه حجاب

چرا تأكيد بر حجاب و عفاف زن؟

زن و مرد در طبيعت، هر يك گرايشها، انگيزه ها، توانها و كاركردهاي خاص خود و آسيب ها و ضرورت هاي ويژة خود را دارند.
از اين رو در قرآن هر يك از آن دو به تكاليفي مكلّف شده اند كه با هم يكسان نيست، چرا كه اگر نقش زن در طبيعت و تدبير الهي، نقش جذب و تسخير و پذيرش قرار داده شده و لوازم اين جذابيت و انگيزه ها و محركهاي لازم به او داده شده است. پس او از همين ناحيه نيز آسيب پذير است و وحي قرآني خواسته است با برنامه ها و رهنمودهايي جلو آسيب ها را بگيرد و در عين حال اصل طبيعت زنانه زن را انكار نكند و ضد ارزش معرفي ننمايد.
اين است كه در كنار تشويق او به ايجاد جذابيت مثبت براي همسر خود، وي را از به كار گيري اين توان در زمينه هاي نادرست بر حذر داشته و از او خواسته است تا با حجاب و عفاف و حيا بر نيروي جذّابيت آفريني خويش فائق آيد و آن را مديريت كند.
برخي از روانشناسان بر اين باورند که همزمان با آغاز دوران بلوغ احساس تشخيص هويت نيز خود نمايي مي کند؛ همانگونه که پسران در اين مقطع سني به سلطه جويي مي انديشند. در دختران حالت انقياد، جذب و قدرت جلب توجه آشکار مي شود و در نتيجه علاقه پوشيدن لباسهاي زيبا، آرايش کردن، با عشوه سخن گفتن، با ناز قدم بر داشتن و بروز حالت هاي مادرانه در آنان طبيعي است ولي در مرحله تکامل بلوغ و تعيين هويت انساني زنان بايد به جاي جذب همه مردان، تنها به يک مرد توجه کرده و بقيه توانايي هاي جسمي و روحي خود را صرف سازندگي کنند .
البته اين خطر وجود دارد که رشد شخصيت توقف پيدا کند و دختران به موجودات کاملا گيرنده تبديل شده، هميشه اسير توجه ديگران باشند. امروز اين خطر به صورت جدي تر مطرح است. در بسياري از جوامع بشري اين توقف به گونه هاي مختلف مورد تشويق قرار مي گيرد. ظهور زنان بي بند و بار و عشوه گر در پرده سينماها و تلويزيون، نقش معرفي الگو را دارد. (روحاني،/25 و32 و35)
خانم لمبروزو بدون يادآوري مراحل رشد هويت، زن را تشنه دلربايي مي شناسد و براي تسخير توجه و دلهاي ديگران از ارائه اندام، تنظيم رفتار و گفتارش سود مي برد:
«يکي از تمايلات عميق و آرزوهاي اساسي زن آن است که در چشم ديگران اثر مطلوب بخشيده و به وسيله حسن قيافه، زيبايي اندام، موزون بودن حرکات، خوش آهنگي صدا، طرز سخن گفتن و بالاخره شيوه راه رفتن خود، مطبوع طباع واقع گشته، احساسات آنها را تحريک نموده و روحشان را مجذوب سازد » (لمبروزو،/ 42)
وقتي دختران و زنان در کنار گرايش به لبخند زدن (هايد،/ 166) نزاکت در گويش، نمايش نرمي، ملايمت، رأفت و شفقت (اردوبادي، نگاه پاک زن و نگاه هاي آلوده به او،/ 83 ) به آرايش و نمايش مي پردازند، جاذبه دو چندان پيدا مي کند ولي عطش آنها در خود نمايي و جلب توجه ديگران نيز افزايش مي يابد (روحاني، / 112 ) و به تبعيت از آن هزينه تجمل نيز بالا مي رود.
براساس تحقيقي، زنان جهان شصت درصد در آمد سالانه شان را صرف زيبايي، خريد لوازم آرايش و بهداشت مي کنند اکثر افرادي که چنين هزينه مي کنند، زنان زير 25 سال را تشکيل مي دهند ( سايت انتخاب، 12 آبان 1386 )

ادامه نوشته

قرآن و فلسفه حجاب

Image result for ‫قرآن و حجاب زنان‬‎

حجاب، هم دافعه، هم جاذبه

آنچه تا كنون از حجاب و حيا و عفاف گفتيم حكايت از آن داشت كه حجاب عاملي است براي دور كردن آسيب ها از ساحت زن، در حالي كه همين عامل دفع و ردّ، در جايي ديگر به نوبة خود عامل جذب و زمينه جذابيت نيز است.
تقريباً همه، بر اين نکته تأکيد دارند که حيا و عفت قدر و قيمت زن را بالا مي برد. تمام مردان اعم از خواستگار، شوهر، محارم و نامحرمان، به زن با حيا، احترام قائلند و زن بي حيا و بي آزرم را حقير مي شمارند.
وليام جيمز (روان شناس معروف آمريکايي) مي گويد:
� زنان دريافتند که دست و دلبازي مايه طعن و تحقير است و اين را به دختران خود ياد دادند.� (ويل دورانت، لذات فلسفه،/ 129)
منزلتي ناشي از حيا که نقطه مخالف بي حيايي و به قول ويل دورانت دست و دلبازي است، به گونه هاي مختلف تعبير شده و هر انديشمندي، به شکلي بازتاب آن را در زندگي زن، به توضيح نشسته است.
ويل دورانت حيا را کمين گاهي مي داند که زن با استفاده از آن مي تواند همسر مورد نظرش را برگزيند يا مطابق دلخواهش اصلاح نمايد:
� حجب و حيا براي دختران همچون وسيله دفاعي است که به او اجازه مي دهد تا از ميان خواستگاران خود، شايسته ترين آنان را برگزيند يا خواستگارش را ناچار سازد که پيش از دست يافتن بروي، به تهذيب خود بپردازد. موانعي که حجب و عفت زنان، در برابر شهوت مردان ايجاد کرده، خود عاملي است که عاطفه و عشق شاعرانه را پديد آورده و ارزش زن را در چشم مرد بالا برده است� (ويل دورانت، قصة الحضاره،1/84)
خانم جينا لمبروزو (روان شناس معروف ايتاليايي)، تداوم عفت و حياي زن را مهم شناخته و دلدادگي مرد را در اين رابطه مؤثر دانسته است:

قرآن و فلسفه حجاب

هويت حجاب

ترديدي نيست که حجاب واژة عربي است و در لغت هم به معناي پرده آمده و هم به معناي پوشش، و در هر دو معنا، جلوگيري از مشاهده نهفته است.
لغت شناسان چه درگذشته مانند اسماعيل ابن حماد الجوهري (متوفاي 393 ق) در کتاب «الصحاح» (1/ 107) وچه درعصرجديد مانند صاحب «المنجد في اللغه» (1/118) به صورت همسان حجاب به معناي پوشش را مورد تأکيد قرار مي دهند، فقيهان نيز واژة حجاب را در مورد پوشش زنان بكار برده اند. البته پيشينه اين نوع كاربرد نيز دركتاب هاي لغت زمينه مطالعه دارد.
زمخشري (متوفاي 538 ه) در مقام شمارش موارد استعمال واژة حجاب مي گويد:
« ضرب الحجاب علي النساء » (زمخشري، اساس البلاغه،/73)
«واجب گرديد حجاب بر زنان.»
صاحب کتاب « منتهي الارب في لغه العرب » نيز مي گويد:
« احتجب المرأه بيوم » «يك روز است كه اين زن گام در حجاب نهاده است»
اين تعبير زماني به كار مي رود كه دختر نه سالش تمام شده باشد و اولين روز ورود او به سن بلوغ ولزوم رعايت حجاب باشد.» (صفي پور،1/ 222)
قرآن دو عامل را مكمل هم در تحقق عفاف مي داند، حريم چشم نگاه داشتن و حريم پوشش اندام، رعايت كردن.
«وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ...» (نور /31)
« وبه زنان با ايمان بگو چشمهاي خود را (ازنگاه هوس آلود ) فروگيرند، و دامان خويش را حفظ كنند و زينت خود را – جز آن مقدار كه نمايان است – آشكار ننمايند، و(اطراف) روسري هاي خودرا برسينه خود افكنند...»
«يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لأزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلابِيبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ»(احزاب /59)
«اي پيامبر! به همسرانت و دخترانت و زنان مسلمان بگو که جلابيب خود را بر خود نزديک کنند، اين نزديکتر است به اين که شناخته شوند، پس مورد آزار قرار نگيرند.»
تعيين کميت و کيفيت حجاب، بر اساس آيات فوق، واكاوي واژه هاي کليدي «خُمُر» «جَلابيب» و«زينت» که نقش اصلي در بيان ماهيت حجاب اسلامي دارند بستگي دارد.

ادامه نوشته

قرآن و فلسفه حجاب

عفاف، داراي ريشه در ذات انسان

قرآن موضوع حيا و عفاف را مخصوص زنان نمي داند بلكه معتقد است كه ذات و سرشت انسان، اقتضاي حيا و عفاف را دارد. و اين محيط اجتماعي و القائات ديني- فرهنگي و يا سود جويانه نيست كه شرم از برهنگي و خطا را باعث شده است. – هر چند اين عوامل در شكوفايي يا فرو كاسته شدن آن تأثير دارند-
قرآن براي اين كه مفهوم فوق را بيان كند، براي انسان، مرحله اي را ترسيم كرده است كه در آن مرحله انسان هنوز به فرهنگ، دين روابط توليد و توزيع، مناسبات اجتماعي و رقابت و حس مالكيت و ... دست نيافته است تا از آن ها تأثير پذير باشد.
قرآن از زمان و مكاني ياد كرده است كه انسان نخستين، در قالب يك مرد به نام آدم و يك زن حيات خود را بي هيچ دغدغه فرا انساني آغاز كرده بودند.
در اين فضاي كاملاً طبيعي، آدم و همسرش به هر حال راهي را انتخاب مي كنند كه نتيجه آن فرو افتادن حجاب و آشكار شدن چيز هايي بود كه آن را بر اساس ذات و سرشت انساني خود، زشت مي دانستند، و چون زشتي را احساس كردند، در صدد پوشاندن آن بر آمدند.
« فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ» ( اعراف / 22)
«چون آدم و همسرش از آن درخت بچشيدند، شرمگاه شان پديدار گشت و آنها شروع کردند به چسباندن برگهاي بهشت بر تن خود.»
بر اساس روايتي امام صادق (ع) مي فرمايد:
«وقتي آدم و حوا از آن درخت خوردند، زيور و پوشش آنها از بدنشان جدا شد و برهنه ماندند.» (الحويزي، 2/ 12)
با اتکاء به ذاتي بودن حيا و عفاف، قرآن زنان و مردان را دعوت به عفت ورزي مي کند با اين تفاوت که عفت ورزي مردان با کنترل بر شهوت و پرهيز از چشم چراني حاصل مي آيد و حياي زن، با حريم گيريهايي که يكي از نمودهاي آن پوشش تن مي باشد. قرآن خطاب به مرداني که به دليل فقر، نمي توانندازدواج كنند، مي گويد:

ادامه نوشته

قرآن و فلسفه حجاب


سيد ابراهيم سجادي

چکیده: در این نوشتار موضوع فلسفه حجاب در پرتو قرآن بررسی می شود.
نویسنده حجاب را بازتاب حیاء و عفت می داند و بر این باور است که پدیده حیا و عفت ویژگی ذاتی انسان بوده و در زن قوی تر از مرد می باشد. این ویژگی فطری مبنای پیشنهادی چندگانه قرآن است که در آیات گوناگون مطرح شده است مانند: مردان باید چشم شان را فرو گیرند، عورت شان را بپوشانند و سرزده وارد حریم زندگی خصوصی خانواده ها نگردند. زنان چشم شان را فرو گیرند، شرمگاه شان را بپوشانند، از خودنمایی، پای کوبی و با کرشمه صحبت کردن بپرهیزند و اندام و زیور آلات خود را ننمایانند.
نویسنده عقیده دارد که حجاب خواسته مشترک زنان و مردان است و فلسفه آن با مطالعه چهار تقاضای فطری: حیا و آرایش در زنان و غیرت و شهوت در مردان، قابل درک می باشد و برخورد منطقی و درست با این چهار گرایش، ازدواج عاشقانه و پاک و زندگی خانوادگی همراه با آرامش، دوستی و مهربانی فزاینده را امکان پذیر می سازد.


كليد واژه‏ها: زن، خانواده، حیا، عفت، غیرت، شهوت، فطرت، حسادت، تجاوز جنسی، حجاب، ترس، فمینیزم، آدم و حوا، تبرج، زینت، آرایش .

ضمير عصر حاضر بي نقاب است *** گشادش در نمود رنگ و آب است
جهانتابي زنور حق بياموز *** که او با صد تجلي در نقاب است.
(اقبال لاهوري،/544)
تاريخ مکتوب انساني مدني، بر اين واقعيت گواهي مي دهد كه همزمان با آغاز زندگي اجتماعي زن، در قالب خانواده، خويشاوندان و جامعه، مفاهيم محرم و نامحرم و گونه اي از حريم گيري و محدوديت، به عنوان معيار بايدها و نبايد ها در برقراري روابط جنسي، شکل معاشرت، چگونگي تماس گفتاري و پوشش بدني، مطرح بوده و جلوه حجب، حيا و عفاف او به حساب مي آمده است. يكي از نمادهاي حيا و عفاف، نماد پوشش و لباس، بوده است و پايبندي به آن براي زنان يك كمال و حراست از آن براي مردان، افتخار وشرافت به حساب مي آمده است. ولي چهار قرن پيش، در اثر رنسانس در غرب ( حداد عادل،/ 28)، فرهنگ شرم ستيزي و عفت گريزي، طراحي گرديد. با اين تحول، محرم و نامحرم معناي خود را از دست داد، شرم، حيا و عفت همراه با لباس زن فرو ريخت، تمام محدوديتها، در تعامل دو جنس مخالف، از ميان برداشته شد (راسل،/ 68) و پوشش اندام مشخص کنندة جنسيت زن، نشانه عقب ماندگي و مخالف حق آزادي او قلمداد گرديد.

ادامه نوشته

قرائت‌هاي نو از آيات حجاب

قرائت‌هاي نو از آيات حجاب

محمد بهرامي

چکیده: این نوشتار با هدف عرضه قرائت های نو از آیات حجاب و نقد و بررسی آنها به سامان رسیده است.
قرائت محمد عابد الجابری، محمد شحرور، محمد سعید القدال، محمد سعید العشماوی، عبدالفتاح عبدالقادر و احمد عقیله، در این پژوهش عرضه شده است.
مستندات اصلی این دگراندیشان در قرائت های نو عبارتند از: 1- عرف و عادت عرب جاهلی 2- علت حکم 3- واژگان و جملات آیات 4- اسباب نزول 5- آیات قرآن
مجموع آیاتی که در این نوشتار به بحث و بررسی گرفته شده است عبارتند از: آیه پنجاه و سوم سوره احزاب، آیه سی و یکم سوره نور و آیه پنجاه و نهم سوره احزاب.
در نقد و بررسی این نظریات نویسنده از سبب نزول، واژگان آیه، آیات قرآن، علت حکم و ... سود می برد.


كليد واژه‏ها: حجاب، جابری، شحرور، عقله، القدال، عشماوی، علت حکم، فلسفه حکم، سبب نزول

حجاب به عنوان يك حكم شرعي مستندات قرآني و روايي بسياري دارد. مهمترين آياتي كه دلالت بر حكم حجاب دارد عبارتند از:

آية نخست

�يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلا أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلَى طَعَامٍ غَيْرَ نَاظِرِينَ إِنَاهُ وَلَكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَلا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنْكُمْ وَاللَّهُ لا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ وَمَا كَانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمًا� (احزاب/53)
�اي كساني كه ايمان آورده‌ايد! در خانه‌هاي پيامبر داخل نشويد مگر به شما براي صرف غذا اجازه داده شود، در حالي كه( قبل از موعد نيايد و) در انتظار وقت غذا ننشينيد؛ اما هنگامي كه دعوت شديد داخل شويد؛ و وقتي غذا خورديد پراكنده شويد، و ( بعد از صرف غذا) به بحث و صحبت ننشينيد؛ اين عمل، پيامبر را ناراحت مي‌نمايد، ولي از شما شرم مي‌كند و (چيزي نمي‌گويد)؛ اما خداوند از (بيان) حق شرم ندارد و هنگامي كه چيزي از وسايل زندگي را (به عنوان عاريت) از آنان (همسران پيامبر) مي‌خواهيد از پشت پرده بخواهيد؛ اين كار براي پاكي دلهاي شما و آنها بهتر است! وشما حق نداريد رسول خدا را آزار دهيد، و نه هرگز همسران او را بعد از او به همسري خود در آوريد كه اين كار نزد خدا بزرگ است!�

رابطه حجاب وعفاف

 

سيد حسين هاشمي

چکیده: اهمیت و کارکردهای مثبت و منفی غریزه جنسی آن را به عنوان یکی از کانونی ترین مباحث در دانش های مختلف در آورده است. یکی از مسائلی که در این زمینه به صورت مستقل واکاوی نشده رابطه و عرصه های پیوست حجاب و عفاف است که این نوشتار بدان پرداخته است. تبیین مفاهیم و تعاریف حجاب و عفاف، بررسی دیدگاه ها و نگره های افراطی تفریطی و اعتدالی اسلامی درباره غریزه جنسی بحث ها و مطالب درآمدی این نوشتار را صورت می دهد.
بررسی و رهیافت به گونه های رفتاری، گفتاری و پوششی حجاب، پیوست های مفهومی بیرونی و‌ آثار و کارکردهای مشترک عفاف و حجاب همچون کارکرد اقتصادی روانی، اجتماعی روانی، خانوادگی روانی و نیز راه های احیا و دست یابی به حجاب و عفاف، ارزش و جایگاه دینی حجاب و عفاف، گسست ها و تفاوت های حجاب و عفاف در ساحت مفهوم، مصادیق بیرونی و راه کارهای اجرایی دست یازیدن فرد و جامعه به عفاف و حجاب از محورهای اصلی و محوری این پژوهش به شمار می روند.


كليد واژه‏ها: عفاف، غریزه جنسی، اعتدال جنسی، افراط جنسی، تفریط جنسی، حجاب پژوششی، حجاب گفتاری، کارکردهای حجاب، کارکردهای عفاف، ارزش حجاب، ارزش عفاف، امنیت اجتماعی، امنیت خانوادگی، امنیت اقتصادی، امنیت فردی.

ميل و غريزة جنسي، سرمنشأ بسياري از رخدادهاي تاريخي بوده است. تا جايي که برخي آن را به عنوان فرمانرواي گمنام همة ملت ها وجوامع دانسته اند.بر پاي بست همين اهميت وکارکردهاي ويرانگر و نيز سازندة غريزة جنسي است که اخلاق جنسي، يکي از مهم ترين مباحث اخلاقي در طول روزگاران گذشته بوده است و کنون نيز از مهم ترين مباحث اخلاقي به شمار مي آيد و در دانش هاي مختلفي چون روا ن شناسي، جامعه شناسي، فقه، حقوق، عرفان، تصوف وحتي علم کلام از منظر هاي مختلف به موضوع کشش جنسي آدميان نگريسته شده است. در تقسيمات جديد علوم، شاخه اي مستقل با نام و عنوان �اخلاق جنسي� پديد آمده است.
مسائلي چون فلسفة وجودي غريزة جنسي در انسان، کنترل و قانونمند ساختن و يا آزاد گذاردن غريزة جنسي، خوبي و بدي حياي زن، غيرت مرد، وفاداري همسران، پوشش، حجاب، عفت زنان و مردان، زنا، ازدواج، همجنس بازي (= لواط و سحق) از مهم ترين مسائل اخلاق جنسي به حساب مي آيند.
ارتباط ميان حجاب وعفاف، ازجمله محورهايي است که هرچند در ميان مباحث اخلاق جنسي و به گونه اي گذرا مطرح شده، اما تصور بر آن است، که ظرفيت واکاوي و پژوهش مستقل را دارد، چه رهيافت، به زواياي مختلف و ناپيداي ارتباط اين دو موضوع، گسست ها و پيوست ها، جايگاه، اصالت و فرعي بودن و نقش بنيادين و رويين هر يک - که گمان مي رود در عرف جوامع بشري واسلامي، دچار نوعي تغيير و جا به جايي شده باشد- از جمله مي تواند در راهبرد هاي فرهنگي، اجتماعي، اخلاقي براي سالم سازي و پاکدامني جامعه و نيز داوري ها و ارزش يابي هايي که دربارة ميزان پاي بندي جوامع و افراد، نسبت به مسايل و ارزش هاي اخلاقي و عرف جامعة اسلامي انجام مي شود اثر گذار باشد.

شفاعت بالوجاهت

 

شفاعت در سه جهت نمود پیدا می کند:

1- شفاعت بالوجاهت

2- شفاعت بالمحبت

3- شفاعت بالاذن

شفاعت بالوجاهت

تردیدی دراین نیست که در میان انسان ها کسانی که از همه درجه و اعتبارشان بالاتر است، انبیاء کرام هستند و سپس مؤمنان صالح و سپس عموم اهل ایمان و از همه بلند مقام تر از ابتدای آفرینش تا ابد، مولا و آقایمان نبی اکرم ( صلی الله علیه و آله) است. از قرآن و حدیث چنین بر می آید که آن حضرت ( صلی الله علیه و آله) در روز قیامت بر جایگاه رفیع شفاعت کبری تکیه می زنند و علاوه بر ایشان ( صلی الله علیه و آله) انبیای دیگر و مؤمنین صالح هم هر کس بر اساس درجه اش شفاعت خواهد کرد.

ما را هرگز چنین عقیده نیست که آنان که شفاعت می کنند ( معاذ الله) بدون اجازه ی خدایتعالی دست به این کار می زنند. اگر کسی عقیده داشته باشد که بدون اذن خداوند، نبی اکرم ( صلی الله علیه و آله) توان شفاعت دارند، بدون شک به سوی اعتقادی شرک آلود و گمراه رفته است. دلیل اینکه انبیاء و صالحین شفاعت می کنند این است که خدایتعالی به ایشان مقامی بلند بخشیده است.

خداوند به بندگان محبوب و مقرّب خویش توجه و عنایت فرموده و این از فضل و کرم ویژه اوست که شفاعت ایشان را قبول می فرماید. اگر آن مالک، نظری افکند و التفاتی داشته باشد هیچ اندیشه ای از نقصان یا ترس وجود نخواهد داشت. البته شفاعت و جبر دو چیز متفاوتند. در شفاعت، عزّت و مقام و مرتبه مد نظر قرار می گیرد؛ درحالی که درجبر، اعتنایی به عزّت و احترام و مقام و مرتبه نمی شود.

ادامه نوشته

امام عصر(عج)،حقيقت آب حيات

 
امام عصر(عج)،حقيقت آب حيات

 

نويسنده : آيت الله جوادي آملي



وجود مبارك امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف انسان كامل عصر ماست و وجود انسان كامل از آن جهت كه مظهر اسم اعظم الهي است، واجد تمام كمالات است و بر همين اساس، امام معصوم مايه تأمين حيات معنوي و سرچشمه آب زندگاني است: (اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا)؛1 خداوند زمين را پس از مردنش زنده مي‌كند و زندگي مرهون آب است: (وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ)‌2 و امام معصوم عليه السلام همان چشمه زلالي است كه سرزمين دل‌ها با آن زنده مي‌شود.
آب زندگاني، باراني نيست كه از بالا ببارد و آب چشمه يا چاه نيست كه از پايين بجوشد، بلكه حقيقتي است كه به صورت قانوني الهي در عرصه تشريع و در قالب انسان كامل و معصوم در عرصه تكوين ظهور مي‌كند. كتاب خدا دين الهي را چشمه حيات عرصه تشريع مي‌شناساند و در بيان حيات‌بخشي آن مي‌فرمايد: (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اسْتَجِيبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُم لِمَا يُحْيِيكُمْ)؛3 يعني راه‌آورد دين، نه تنها افيون و مخدر نيست بلكه نيروي محرك و عامل حيات و پويايي است.

ادامه نوشته

چرا مهدي؟ چرا قائم؟ چرا...

 
چرا مهدي؟ چرا قائم؟ چرا...
نويسنده : رحيم کارگر
در اين مقاله قصد داريم به اين پرسش پاسخ دهيم كه چرا به امام زمان(عج)، قائم، اباصالح، بقية اللَّه، صاحب الزمان، حجة اللَّه، مهدي و... گفته مي شود و چرا موقع شنيدن بعضي از اين نام ها (مثلاً قائم)، بلند شده و دست خود را بر سرمان مي گذاريم؟!

اصولاً اشخاص والا مرتبه و مشهور، داراي اسامي، القاب و كنيه هاي مختلفي هستند كه هر يك اشاره به بعدي از ابعاد شخصيتي و وجودي آنان دارد. در اينجا به تبيين و توضيح بعضي از اين عناوين مي پردازيم.

الف. قائم

يكي از مهم ترين و مشهورترين القاب حضرت مهدي(عج) «قائم» (قيام كننده و به پا خيزنده) است. اين عنوان رسا و گويا، در بعضي از روايات مربوط به آن حضرت آمده و اشاره به قيام، مبارزه و جهاد بزرگ او و آمادگي استقامت وي دارد. روايات متعددي راجع به اين لقب وارد شده است ؛ از جمله :
امام صادق عليه السلام فرمود : «اذا توالت ثلاثة اسماء : محمد و علي و الحسن، فالرابع القائم»(1) «هنگامي كه سه اسم محمد و علي و حسن دنبال هم آمدند، پس چهارمين آنان قائم است».
امام جوادعليه السلام نيز مي فرمايد : «اِنّ القائم منّا هو المهدي الّذي يجب ان ينتظر في غيبته و يطاع في ظهوره»(2) ؛ «به راستي كه قائم از ما، مهدي است كه در ايام غيبت، انتظار او و در دوران ظهور، اطاعت او واجب است».

ادامه نوشته

سجایای اخلاقی امام عصر(ع)

 


سجایای اخلاقی امام عصر(ع)

 

سجايا و مكارم اخلاقي امام مهدي‏(ع) را دو گونه مي‏توان توصيف كرد: نخست، بر اساس آيات و رواياتي كه در توصيف پيامبر گرامي اسلام(ص) وارد شده‏اند؛ زيرا آن حضرت از نظر ويژگي‏هاي اخلاقي نيز شبيه‏ ترين مردم به حضرت ختمي مرتبت‏(ص) است. دوم، بر اساس رواياتي كه به طور خاص به توصيف سجاياي اخلاقي آن حضرت پرداخته‏اند.
قرآن كريم در آيات متعدّدي به توصيف پيامبر خاتم‏(ص) پرداخته و آن حضرت را به دليل ويژگي‏هاي برجسته و منحصر به فردش ستوده است كه از آن جمله مي‏توان آيات زير را برشمرد:
1.خداوند كريم، ويژگي نرم‏خويي پيامبر اكرم‏(ص) را يادآور شده است و مي‏فرمايد اگر چنين نبودي، مردم از پيرامون تو پراكنده مي‏شدند:
پس با بخشايشي از [سوي] خداوند، با آنان نرم‏خويي ورزيدي و اگر درشت‏خويي سنگ‏دل مي‏بودي، از دورت مي‏پراكندند... .1
2.در آيه‏ اي ديگر، خداوند متعال به دل‏سوزي، احساس مسئوليت، خيرخواهي و مهر و محبّت بي‏پايان رسول خاتم‏(ص) نسبت به امّتش اشاره كرده است و مي‏فرمايد:
بي‏گمان، پيامبري از [ميان] خودتان نزد شما آمده است كه هر رنجي ببريد، بر او گران است. بسيار خواستار شماست؛ با مؤمنان، مهرباني بخشاينده است.2
3.يكي ديگر از آيات قرآن، به رحمت بودن پيامبر اكرم‏(ص) براي همة جهانيان توجّه كرده است و مي‏فرمايد: «و تو را جز رحمتي براي جهانيان نفرستاده‏ايم».3
4.خداوند در آية ديگري از قرآن در مقام ستايش خلق و خوي بي‏نظير پيامبر اسلام(ص) مي‏فرمايد: «و به راستي، تو را خويي است سترگ».4
با توجّه به آنچه گذشت، مي‏توان گفت خاتم اوصيا نيز چون خاتم پيامبران، مظهر نرم‏خويي، دل‏سوزي، خيرخواهي، مهر، محبّت، گذشت و خلق و خوي شايسته و سترگ بوده و رحمتي براي همة جهانيان است.
در مورد خصال اخلاقي حضرت مهدي‏(ع)، به طور خاص، روايات متعدّدي از طريق شيعه و اهل سنّت نقل شده است كه در اينجا به برخي از آنها اشاره مي‏كنيم:

ادامه نوشته